تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797891213




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از خودم انتظار داشته باشم یا از دیگران؟ : سوال و جواب غیر آشپزی


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان خوبم
این تاپیک رو زدم تا با هم درباره ی این موضوع صحبت کنیم و به یک نتیجه ی قابل قبول برسیم
خیلی وقتها توی زندگی از دسته خیلیها ناراحت میشیم.پدر/مادر/همسر/خانواده ی همسر/و همینطور خوانواده ی خودمون
و وقتی دقیق میشیم میبینیم ناراحتیمون به خاطره انتظاراتی هست که از اونها داریم و این توقع و انتظاره ما براورده نمیشه
واقعا تویه زندگی چقدر باید از دیگران توقع داشته باشیم و چقدر از خودمون و واقعا تا کجا؟؟؟؟؟؟؟؟
 
(دوستان گلم لطفا نظرات دیگران رو نقد نکنید تا همه بتونن ازادانه نظره شخصیشون رو بنویسن.چون نظره همه برام مهمه مرسی از همتووووووون بوووووووووس)


سلام
راستش من از این تایپیک خیلی خوشم اومده چون موضوعی که اینجا مطرح شده داستان اولین تجربه واقعی من در زندگیه
حدود 1 سال قبل از ازدواجم کتابی می خوندم به اسم (365 قدم به سوی اعتماد به نفس/نوشته دوید لارنس پرستون)
من عادت ندارم کتابی رو بگیرم دستم و تا چند روز تمومش کنم(به جز رمان) معولا در روز چند کتاب رو همزمان می خونم ولی هر روز چند صفحه رو تا بتونم در مورد مسائل کتاب فکر کنم و  چون در غیر این صورت کتاب خونی فقط واسه من میشه رو خونی
من تمام دستور العمل  های این کتابو مو به مو انجام می دادم و نکات کوچکی رو روی کاغذ های کوچک رنگی مینوشتم و به در کمدم میزدم و هنوز هم اونجا مونده چون بابام که دیده بود نذاشته بود در بیاورنش
خلاصه حدود 6 ماه من با این کتاب سرگرم بودم و به مرو بی انکه بدونم یاد گرفتم تو زندگی فقط از خودم توقع داشته باشم من الان کاملا می دونم که هر اتفاقی که واسه ام می افته 100در 100 دلیلش خودم بودم
اگه کسی حرفی می زنه که خوشحالم می کنه اگه کسی کمکم می کنه یانمی کنه اگه کسی احترامم رو می گیره یا نه اگه کسی نسبت به من کینه ورزی می کنه یا بهم دروغ میگه یا با من مهربونه و  ...
یا حتا اتفاقاتی که به نظر کاملا ازکنترل من خارج هستند وقتی که خوب فکر می کنم همه و همه اش به خودم مربوط میشه
من به کمک این کتاب و اتفاقاتی که تو زندگی واسه ام افتاد فهمیدم که بین بنده های خدا به جز خودم از کسی نباید  انتظار داشته باشم
و دانستن همین اثر بسبار مثبتی توی زندگی ام داشته

من جواب این سوالت رو با رفتارخودم تو زندگیم میگم..
من کلن کسی بودم که این قدر برای دوستام و کسایی که باهاشون زندگی میکردم وقتو انرژی و خلاصه ازجونم مایهمیذاشتم که حدنداشت...
ولی گذر زمان... باعث شد تا یه ذره سرخورده بشم... مثلن وقتی دوستی که م ن براش این همه انرژی گذاشته بودم و واقعن زندگیمو  براش گذاشته بودم منو ازخونش پرت کرد بیرون...
یا وقتی یه نفر دیگه بعد یه  عالمه صحبت وحرف باهاش و یه عالمه راهنمایی کلهم یهکاری کرد که اصن هنوز که هنوزه تو ذهنمم جانمیشه...
به این نتیجه رسیدم که... اصن گیرم که من توقعی هم نداشته باشم از دیگران که برام کاری رو انجام بدن...که تقریبن هم همین طور بوده...
ولی آدم درنهایت دوست داره اگه کاری براش انجام نمیدن.. حداقل بفهمن که چقدر براشون ارزش قائل هستی و داری از زندگیت براشون مایه میذاری...
بفهمن کاراتو...
بعد یه مدتی که واقعن سرخورده شده بودم از اخلاق خودم... باخودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم... ( رسولم هم خیلی کمک کردا)
در نهایت اطرافیانم رو به شدت تقسیم بندی کردم...
کسایی که برام واقعن مهمن و بدون نظر اونا کارهام نصفه نیمه میمونه... که همسرم اولین فردهستش...
کسایی که برام مهم هستن و نظرشون مهم هست... منتها خودمو آزار نمیدم با نظراتشون... مثه پد رمادرا... چون خیلی وقتا نظراتشون ممکنه با آدم فرق بکنه ولی با اینتفکر که همیشه خیر و صلاحمون رو میخوان بهتر برخورد میکنم...
کسایی که برام مهم هستن و نظراتشون برام میتونه تلنگر باشه... مثه یه سری از دوستای خوش فکر و عاقلم..
کسایی که برام مهم هستن ولی نظراتشون اصن تو زندگیم تاثیری نداره...مثه خیلی از دوستانم...
و کسایی که اصن برام مهم نیستن...مثه همه ی کسایی که میدونم با حرفاشون.. باکاراشون همش میخوان تو زندگیم یه گره ای ایجاد کنن...
حتا یه سری از اعضای خانوادمم میتونن جزو اونها باشن...
این دسته بندی رو من باعثش نبودم... خود افراد با کاراشون انتخاب کردن که تو کدون دسته قرار بگیرن...
حالا که ایندسته بندی رودارم... دیگه کار هر کسی رو متناسب با اون درجه از اهمیتی که براشون قائلم مسنجم و اون جوری اصولن دیگه زیاد ناراحت نمیشم...
و این جوری انتظارم از هر کسی متناسب با اون دسته بندی ای هست که دارم...
 
 

با ثمر جون هم به شدت موافقم....
واقعن که گل گفتی خانومی

ثمر جون خیلی خوشحالم که اینقدر دیده وسیعی داری
مونا جون صحبت های تو هم خیلی خوب بود
اما اینجا یه سوال مطرح میشه
اینکه شما از دسته هیچ کس ناراحت نمیشید؟این ناراحتی دلیلش توقعه شما نیست؟
همین که ما از دیگران حداقل این انتظار رو داشته باشیم که از ما تشکر کنن این توقع نیست؟قبول دارم که پایین ترین حده توقع هستش.
ببینید من بیشتر منظورم رویه اخلاقیاته دیگرانه.مثلا مادر پدرمون اون طوری که میخوایم با ما رفتار نمیکنن .همسرمون اخلاقش اونطوری که ما میخوایم نیست /مادر شوهرو خواهر شوهرمون لجه ما رو درمیارن
خوب ما باید از این ادمها چه توقعی داشته باشیم؟سعی کنیم اونها رو درست کنیم/خودمون رو با اونها هماهنگ کنیم و حرص بخوریم/خودمون رو عوض کنیم و حرص نخوریم/سیاسته درست چیه که ما در پیش بگیریم و خوشبخت باشیم
بچه ها میخوام برام ملموس و مصداقی بگید.اینکه من چقدر باید از دیگران انتظار داشته باشم؟ایا انتظارم از دیگران غلطه؟
به من بگید تویه این شرایط عکس العملتون چیه؟و چیکار باید کرد که درست باشه؟موردی لطفا برام بگید


خب عزیزم من که گفتم.. من افراد اطرافم رو دسته بندی کردم...
مثلن یه مثال ملموووووس...
من برای عروس گلمون این قدر کار کردم.. این قدر حرف زدم.. این قدر راهنمایی و هزار تا حرف که به نفع خودشون بود...
ولی اون نمیخواست...و هزار تا چیز دیگه... و اصن برعکس شد همه چیز.. و من الآن به عنوان آدم بده تو ذهنش هستم حتا... خو؟؟؟
ولی الآن اون آدم دیگه با کارهاش نمیتونه من و حرص بده...
من د یگه کاری براش میکنم به این فکر نمیکنم که مثلن تشکر کنه!!!!
اصن نمیخوام تشکر کنه
چون جزو اون دسته هستش که برام خنثا هستن...
کاری هم که برراش میکنم از جون ودل میکنم و به خاطر خودم میکنم...
مثلن برا سیسمونیش سنگ تموم میذارم چون من مثلن همین یه باره که عمه میشم!! خو؟؟؟
یا دوستانم...
دیگه حرص نمیخورم از دست کسی..
دیگه ناراحت نمیشم
اصن به فکر تشکر کردن هم نیستم...
ترجیح میدم بیشتر تشکر کنم...
بیشتر ببخشم...
اینجوری خودم راحت ترم...
باز اگه اون چیزی که میخوای رو تو جوابامون نمیبینی بگو بیشتر بگم
بوووس
 

خوب ببین عزیزم این بیشتر مربوط به کسانیه که ما خیلی بهشون وابستگی نداریم
من بیشتر نظرم پدر و مادر و همسر و خوانواده ی همسر هست مثال میزنم
پدر و مادرت وقتی تو و همسری میرین خونشون همسرتو زیاد تحویل نمیگیرن
همسرت بهت محبت و توجه لازم رو نداره
مادرشوهرت سالی یه بار هم بهت زنگ نمیزنه /کادو بهت نمیده/اگه تو و همسری دعواتون بشه از اون دفاع میکنه/اینکه جهیزیت کامل نبوده رو به رخت میکشه/تو رو با عروسای دیگه مقایسه می کنه/کلا کمی بداخلاقه
جاریات بهت حسادت می کنن/باهات زیاد اخت نمیشن/پشت سرت حرف میزنن/فکر میکنن از دماغ فیل افتادن/
همسرت به مادرش خیلی توجه میکنه و خیلی حرفاش براش مهمه/برای خونوادش پول خرج میکنه/ابرازه محبت بلد نیست
خوب من این مثالها رو زدم تا بگید با این وضع ادم باید از کی انتظار داشته باشه ؟باید اینوسط چیکار کرد؟من باید عوض بشم یا اونها
من باید چیکار کنم تا از زندگیم لذت ببرم

دوستان اینها فقط مثال بود

پرند جونم... همش ازنظر من.. به دیدگاه آدم بستگی داره...
اگه آدمی باشی که براش محبت و احترام و .. مهم هستش... باید سعی کنی که این چیزا رو به سمت خودت بکشی....
اگه مثلن دوست دارم که خانوادم همسرم رو بیشتر تحویل بگیرن... با رفتار خودم و با کارهای خودم میتونم اینو غیر مستقیم بفهمونم.. یه کم زمان میبره... ولی شدنیه...
در نهایت اگه نتیجه نده... وقتی برام مهمه این مساله میشینم و صحبت میکنم راجع بهش...
به قول شوهرم.. هر جور که ما رفتار کنیم... خانواده هامون هم همون جور با ما رفتار میکنن....
و همسرم... اگه مثلن توجه لازم رونداره... این دیدگاه آدماست که میتونه به زندگیشون جهت بده
یکی اینجوری فکر میکنه که این بی توجهی رابطه ی مستقیمی با خیانت طرف مقابلش داره و یکی دیگه هم اینطوری فکر میکنه که همسر من شاید متوجه نیازهای من نمیشه...
شاید خودش هم نیازی داره که نیازش درگیرش کرده...
اینجا هم باز بهترین کار اینه که اول ببینیم خودمون کجاها ممکنه کم گذاشته باشیم... خودمون رو اول ازهمه جلوی آینه قرار بدیم..
بعد که متوجه مشکل و ایراد قضیه شدیم... بهعنوان یه آینه جلوی همسرمون قرار بگیریم...
جوری رفتار کنیم که متوجه ایرادش بشه... ( درست مثه آینه)
و هزار راه برای حل مساله...
یا مادرشوهر... پدرشوهر... هر عملی یه عکس العملی داره از نظر من.. هیچ آدمی هم مرض نداره الکی الکی به یکی گیر بده...
بهترین کار اینه از نظر من که این چیزا رو تو ذهنخودمون برای بار اول به عنوان یه معضل در نظر نگیریم... یه اتفاق بینیمشون
بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم
هر کسی رو متناسب با اخلاقش و شرایط باهاش برخورد کنیم و صحبت کنیم...
اصولن مشکل اصلی اینه که ما مغرضانه به مسائل نگاه میکنیم وبا یه پیش زمینه ی قبلی... مثلن مادر شوهر و عروس و...
یا اینکه همه چیز رو میخوایم به نفع ما باشه...
یا اینکه فک میکنیم همه ی عالم بادی در  اختیار ماب اشه...
یا خیلی چیزای دیگه
اما خودم به این نتیجه رسیدم.. تو مسائلی که برامون پیش میاد.. اصن بهتره  اولش دنبال مقصر نگردیم و اصن بهش فکر نکنیم...
بهتره اول بازسازی کنیم وقایع رو و خیلی رو همه چی تمرکز کنیم تا بهتر بتونیم بررسی کنیم...
کلهم خیلی خونسردانه تر برخورد کنیم خیلی بهتره
از فکرای منفی هم به شدت باید دوریکنیم تو این جور وضعیت ها...
هوووووووووم!!!
والا بازم اگه خواستی توضیحمیدم
 

خوش بحالتون که میتونین اینقد ساده و زیبا به زندگی نگاه کنین
من که به بن بست رسیدم.. دیگه نه از کسی انتظار دارم نه خودم هیچ تلاشی میکنم
فقط تنها واروم تو رویاهای خودم گم میشم

مرسی مونا جون خیلیییییییییییییییی
گل ناز جون میدونی وقتی ادم به جایی می رسه که از کسی انتظاری نداره حتی از خودش دلیلش چیه؟
دلیلش اینه که همیشه از دیگران انتظار داشته و هیچوقت نتیجه ی مطلوبشو نگرفته
توصیه می کنم این تاپیکو دنبال کنی گلم
مطمئنم میتونه کمکت کنه
یاس هیچ چیزی رو عوض نمیکنه
همیشه از خودت شروع کن

گل ناز عزیزززززز....
تو رویاهات که بگردی.. اولین خونه دست راست... خونه ی امیده
هیچ رویایی بدون امید... به نتیجه نمیرسه
رویاهاتو بارور کن دختر...
اینم از دست کسی جز خودت بر نمیاد
خودتو باورک ن
به دیگران کاری نداشته باش
تو مهمی
باور خودت مهمه

بذارید منم یه مثال بزنم
خواهر شوهرم می خواد ازدواج کنه من برای تهیه جهیزیه اش خیلی کمکش می کنم از زندگی خودم می زنم و یه سره تو نت دنبال لوازم جهیزیه مقرون به صرقه تر با دوام تر و خوشگل ترم همه رو پیدا می کنم  در حالیکه هنوز نهار برای شوهرم و بچه هام درست نکردم بعد زنگ می زنم بهش می گم اگه می خواهی سرخ کن بخری فلان مارک رو  از فلان جا بخر  بدون اینکه تشکر کنه  می گه من وقت  ندارم تو میری واسه ام بخری ؟دلم می خواد بگم اخه امروز عصر با دوستم قرار دارم و در ضمن پول زیادی هم ندارم راهش هم به خونه ما دوره نمیتونم برم به جاش می گم باشه من می خرم
نهار به شوهر خسته ام نیمرو  می دم و بعد قرارم با دوستم رو بهم میزنم و میرم واسه خرید سرخ کن و چون اخر ماهه مجبورم از پس اندارم برداشت کنم و شب میرم خونه خونه از صبح تمیز نشده شام هم نداریم با عجله یه غذای حاضری درست می کنم هسر با دیدن غذا اخمی می کنه و می گه  امروز یه غذای درست و حسابی به ما ندادی!جواب میدم عزیزم رفته بودم واسه خواهرت سرخ کن  بخرم و شوهرم دیگه چیزی نمی گه
و دها کار مشابه رو انجام میدم
و در اخر کسی از من تشکر نمی کنه و مادر شوهرم حتا رفتارش از قبل بدتر شده و بهم متلک می اندازه که عروسی تو بهتر از عروسی دختر من بود و ووو
اه از نهادم بر می اد و می گم حتا یه تشکر خشک و خالی هم   نکردند بشکنه این دست که نمک نداره و فقط به بدی هاشون فکر می کنم و مدام ازشون انتقاد  می کنم و بعد هم سر سری با خودم می گم شاید ایراد از من بوده !اما چه ایرادی ؟
از شوهرم/از مهمونی ام /از پولم/از خونه زندگی ام زدم این یعنی ایرادکار منه؟راست گفتن که باید تو این دوره زمونه به کسی رحم کرد همینه که ادم بدا پیشرفت می کنن بیا جاری ام کمک که هیچ یه تعارف خشک و خالی هم نکرد از من احترامش بیشتره/خلایق هر چه لایق!!!!!
این همه اش یه مثال بود  تا بتونم قسمتی از منظورم رو بیان کنم

سلام مونا جونم خوبی خانومی ؟؟؟
وای مونا جوننننننننننننننننننننننن من عاشقتممممممممممممممممممممممم خیلی حرفات باحال بود البته من مجردم ولی اینا خیلی تو زندگیم به من کمک میکنه.
واقعا ممنونمممممممممممممممممم فدات شم خیلی خوب بود. 

سلام مونا جونم خوبی خانومی ؟؟؟
وای مونا جوننننننننننننننننننننننن من عاشقتممممممممممممممممممممممم خیلی حرفات باحال بود البته من مجردم ولی اینا خیلی تو زندگیم به من کمک میکنه.
واقعا ممنونمممممممممممممممممم فدات شم خیلی خوب بود. 

سلام مونا جونم خوبی خانومی ؟؟؟
وای مونا جوننننننننننننننننننننننن من عاشقتممممممممممممممممممممممم خیلی حرفات باحال بود البته من مجردم ولی اینا خیلی تو زندگیم به من کمک میکنه.
واقعا ممنونمممممممممممممممممم فدات شم خیلی خوب بود. 






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن