تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797726116




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بخشی زیبا از کتابی که خوانده ام : ادبیات


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: بچه ها بیاین اینجا قسمتایی از کتابی که خوندیم و دوست داشتیم یا زیبا بوده بنویسیم

این انتقام خداست که بر من نازل شده است همان گونه که بر داود نازل شد. با منی که آستان قدسش را ملوث ساخته و پیکر او را با دست های آلوده ام گرفته ام شکیبا بوده است ولی اکنون شکیباییش به پایان رسیده است.
اگر تو این کار را در خفا کردی، من آن را در برابر همه قوم اسرائیل و خورشید خواهم کرد. کودکی که از تو زاده شد، به یقین خواهد مرد.
*******
فایده پیمانها چیست، این پیمان ها نیستند که در میان مردم بستگی ایجاد می کنند. اگر انسان احساس خاصی نسبت به چیزی داشته باشد این احساس او را بدان وابسته می سازد. ولی اگر چنان احساسی در او نباشد هیچ عاملی قادر به ایجاد چنان وابستگی نخواهد بود.
*******
به خاطر هیچ به سوی خطر شتافتن بسیار کودکانه است
*******
اگر در جهان راهی یافت می شد که آب رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشته خود بیاندیشیم. ولی به راستی گذشته را باید از آن گذشتگان دانست

خرمگس نوشته اتل لیلیان وینیچ، ترجمه خسرو همایون پور

می خوام بگم از خیلی از مدرسه ها و جاهای دیگه رفته ام بی اینکه بدونم دارم واسه همیشه میرم.از این خیلی شاکی میشم.به درک که خداحافظیش غم انگیزه یا ناجوره ولی وقتی دارم از جایی میرم دوس دارم بدونم که دارم میرم.آدم اگه ندونه داره واسه همیشه از جایی می ره احساسش از خداحافظی هم بدتره.
********
- چیه از رقابت میترسی
- نه از رقابت نمیترسم. از این که همیشه در رقابت باشم میترسم.
*******
یکی از اشکالهای این آدمهای روشنفکر و باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار کار دست خودشون باشه . همیشه وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاقشون تو هم بری.....
*******
داشتم زیادی خودمونی می شم. خودمم فهمیدم ولی این یکی از بدیهای لیوس بود. وقتی تو ((ووتن))بودیم همه جور سوال خصوصی از آدم می پرسید ولی وقتی همون سوالها را از خودش می پرسیدی عصبانی می شد. یکی از آشکالهای این آدمهای روشنفکر و باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار کار دست خودشون باشه . همیشه وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاقشون تو هم بری.....
*******
همه ی دخترها وقتی احساساتی می شن بی عقل هم می شن
ناتور دشت، نوشته جی . دی . سالینجر ترجمه محمد نجفی

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت ، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر اورد .
*******
با بی صبری و حالتی شدیداً عصبی پشت میله های جایگاه اعتراف کلیسا برای کشیش درباره عشق ، ازدواج ، مسئولیت و دوست داشتن صحبت می کند . سر انجام کشیش که شکی در اعتقاد و ایمان وی ندارد می پرسد : " دخترم شما چه کمبودی دارید ، چه مسئله ای شما را آزار می دهد ؟ "اما تو توانایی پاسخ دادن به این سوال را نداری . نه تنها از گفتن بلکه حتی از فکر کردن به انچه من می دانم ناتوان هستی . کمبود تو یک دلقک است .
*******
آیا جداً ماری می خواست که تسوپفنر را در مراسم رسمی و جشن ها همراهی کند و با دستانش لک لباس رسمی تسوپفنر را بشوید ؟ مطمئناض این مسئله ای است که به نظر و عقیده هر آدمی مربوط می شود ، ماری اما این کار شایسته تو نیست . بهتر است که به یک دلقک بی اعتقاد اعتماد کنی که تو را صبح های زود از خواب بیدار می کرد تا به موقع به مراسم دعا در کلیسا برسی .


عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل، ترجمه شریف لنکرانی

یک جفت چشم زیبای درخشان به چه دردش می خورد اگر کسی نمی توانست آن ها را ببیند.

*****

همه مان درمانده می شویم، چه بهتر که هنوز می توانیم گریه کنیم، اشک ریختن اغلب مایه نجات است بعضی وقت ها اگر گریه نکنیم به قیمت جانمان تمام می شود.

*****

زمان است که در آن سر میز با ما قمار میکند و تمام برگها را در دست دارد ، باید برگهای برنده ی زندگی را ، برگهای برنده ی زندگیمان را حدس بزنیم

کوری نوشته ژوزه ساراماگو ترجمه عاطفه اسلامیان

ژوزف (برادر ناپلئون، شوهر خواهر دزیره): هنوز عاشق او هستید؟ چقدر تاثرآور است، گمان کردم مدتها قبل او را فراموش کرده اید.

با نگرانی جواب دادم: فراموش کرده باشم؟ هیچ کس نمی تواند اولین عشق خود را فراموش کند!

ناپلئون. خیلی کمتر به فکر او هستم. ولی آیا می توانم طپش قلبم، خوشی بی پایانم و رنج و اندوهم را که به خاطر عشق ناپلئون متحمل شدم فراموش نمایم.

دزیره نوشته آن ماری سلینکو ترجمه همایون پاکروان

جنایت تنها در این نیست که دیگری را بکشی بلکه بیشتر در این است که خود زنده بمانی
*******
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند .
*******
مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنج هایتان جز با مرگ شما متقاعد نمی شوند .
*******
ما به ندرت برای کسلنی که از ما بهترند راز دل می گوییم . حتی از محضرشان می گریزیم . در مقابل ، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف ها و حقارت هایمان شریکند . بنابراین ما نمی خواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم : زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم . ما فقط می توانیم که بر حالمان رقت اورند و در راهی که می روند تشویقمان کنند . خلاصه می خواهیم دیگر مقصر نباشیم و در عین حال برای تزکیه نفسمان هم قدمی بر نداریم .

سقوط نوشته آلبرکامو ترجمه شورانگیز فرخ

یکی دیگر از چیزهایی که مالکیت بردار نیست، قابل خرید و فروش و معاوضه و معامله و رهن و اجاره نیست، زیبائی است، از زیبائی ِ "نشستن ِ" دو لب خوب در کنار هم و یا زیبائی ِ "خوب برخاستن ِ" دو لب پارسا از کنار هم گرفته تا معجزه ی یک چشم خوب که خاستگاه نگاه است، و رفتن تا زیبائی یک احساس لطیف، یک روح متعالی و همین طور برو تا ... زیبائی خدا! این ها را مگر میشود برایشان سند مالکیت تنظیم کرد؟ به ثبت داد و امضا گرفت و شهادت داد که "ثبت با سند برابر است"؟ و تمبر زد؟ و رونوشت مصدق برایش صادر کرد؟ و خرید و فروخت؟ زیبائی ها خود به خود اعضا خانواده ی دلهایند. هر زیبائی یی مال دلی است که آن را می فهمد. تمام! زیبائی لبخند صبح، ناز شکفتن یک شکوفه، زمزمه چشمه ساری در کوچه باغ های ساکت نیمه شب، زیبائی یک اندیشه ی زیبا، یک نوشته یا گفته ی زیبا، یک نقاشی زیبا، یک روح پرجاذبه و غنی و اسرار آمیز... از آن کیست؟ مال کجا است؟ این ها همه از یک کشور است، همه مال یک نفر است، مال دلی که با این ها آشنائی دارد، خویشاوندی دارد، قیمتش را می داند، می فهمد و می یابد



توتم پرستی از مجموعه آثار 13 "هبوط در کویر" دکتر علی شریعتی- صفحه 578

استپان آرکادیچ: "موضوع این است: فرض کن زن داری و زنت را هم دوست داری و عاشق زن دیگری میشوی..."

لوین: "معذرت میخواهم، از اینجا دیگر هیچ حرفت را نمی فهمم. مثل این است که ... این حرف تو درست به همان اندازه عجیب و نامفهوم است که فرض کن وقتی اینجا خوب سیر شدیم از کنار دکان نانوایی که رد می شویم یک نان قندی بدزدیم."

دالی به لوین: "برای شما مردها که آزادید و انتخاب می کنید همیشه روشن است که چه کسی را دوست دارید، اما دختر که باید با آزرم زنانه و دوشیزگانه اش منتظر بنشیند، دختری که شما مردان را از دور می بیند و حرف هایی را که می زنید باور می کند، ممکن است حیران بماند و می ماند و نمی داند چه کسی را دوست می دارد"

قسمت مربوط به افکار لوین:

"در این لحظه می دانست که نه فقط تردیدهای او بلکه عجزی که به داشتن ایمان در خود سراغ داشت و لنگی پای عقل در این میدان به هیچ روی مانع نمی شوند که او به خدا روی آورد. این تردید و ابهام تمام همچون غباری از روح او پاک شد و به هوا رفت. به کجا پناه ببرد جز به کسی که او خود و روح و عشقش را در دست او احساس می کرد؟ "

آناکارنینا نوشته لئون تولستوی ترجمه سروش حبیبی

"در بعضی مهمانی ها دعوتش می کردند و او لباس های فاخر می پوشید و گیسوانش را طوری می آراست که گفتی می خواهد در غرفه ی نمایشگاهی بنشیند تا تماشایش کنند. دعوتش می کردند و مثل تابلو قشنگی برای زینت مجلس، آنجا می نشاندند" – چقدر بعضی آدم ها همین طورند!!

********

"خوشحالی یک مادر وقتی اولین لبخند طفلش را می بیند مثل خوشحالی خداست وقتی که از آن بالای آسمانش گناهکاری را می بیند که پشیمان شده و از سر صدق بخشایش می خواهد"



ابله – فیودور داستایوسکی- ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه

هر کجا کسی از چیزی به من می گریخت. خان کرد، از پیرانه سری؛ کاتب جریده بغداد، از حقارت شکست جنگ های نرفته؛ مرد نقابدار، از خوره و سردار، از مرگ؛ و من از همه و هر چیز، به مهربان؛ که نمی آمد. به مرگ، که نبود، به خدای کعبه که همی نمی نمود.

خورشید نوشته محسن مخمل.باف

تو میدانی که به پیامبر اسلام آیتی نازل شد و تازیان مکه و مدینه را تهدید کرد که اگر شما سستی کرده و از دین برگردید، خدا جمعی را به این دین رهنمون خواهد که: «دوستشان میدارد و آنان نیز او را دوست می دارند. یاران پیامبر پرسیدند که این قوم کیانند؟ حضرت دست بر شانه سلمان زده، فرمود: اینان! آری قوم آریای، قبیله عشق است.»
********
می گویند وقتی که منصور حلاج را بر دار می زندند، به دوست قدیمی اش که در آن صحنه حاضر بود، نگاه کرد و گفت:«این که می بینی، نتیجه و پیامد آن یک نگاه است که در دوران نوجوانی، در کوچه مان به روی زنی کردم که در پشت بام بود! یحیی در زندگی تو هم نگاهی هست که شاید سرانجام سرت را بر باد دهد.» اما همین نگاه ها ارجمندند، برای این که آتش زنه ی شعله عشقند و این شعله اگر دار و ندارت را به آتش کشد، باز هم به دار و ندارت می ارزد!
********
عشق تو بهار بود و آغازم کرد
آغاز ترانه بود و آوازم کرد
شوق تو دو بال روی دوشم رویاند
تا اوجم برد و عین پروازم کرد

قلندر و قلعه نوشته یحیی یثربی شرح زندگی شیخ اشراق

آدم اگر تنها باشه ديوونه مي شه
حتما بايد يه نفر باشه مهم نيست اون يه نفر كي باشه فقط يه نفر باشه
آدم تنها مريضه

موش ها و آدم ها نوشته جان اشتاین بک

چرا تو از من رشادتی را میخواهی که شاید در خودت هم وجود نداشته باشد؟
********
اگر من کسی را نابود کنم آن کس فقط من هستم !
********
برای عمل عاقلانه عاقل بودن تنها کافی نیست
********
کسانی که چیزی برای قفل کردن ندارند سعادتمندند
********
آیا میدانید زنان ممکن است تا چه جایی نادانسته کسی را دوست بدارند؟

جنایت و مکافات نوشته فئودور داستایفسکی

چیزی اون قدر آسمونی و خدایی که هیچ کس تو بهشت هم نمی تونست اونو خلق کنه ، توجهی که یک بچه به یک آدم بزرگ می کنه .
********
هیچ موقعیتی وجود ندارد که انسان بتواند با سرعت تمام خود را با آن هماهنگ کند مگر یک موقعیت جنگی .

استخوان های دوست داشتنی






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن