واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: : با سلام ....
پدر ومادر ایده آل از نظر شما چه جوریند؟؟
تو خیالات ،خودتون رو چه جور پدر یا مادری می بینید؟؟
درباره طرز برخورد با بچه هاتون در آینده فکر کردین ؟؟؟ کتاب مفیدی خوندین ؟؟؟ اگه آره .... معرفی کنین بقیه هم بخونن
از چه جور بچه ای خوشتون می یاد ؟؟؟
ای بابا اینجا کسی پیدا نمیشه که بخواد مامان بابا بشه ؟؟!!!!!!!!
یا مامان بابا شده باشه
سلام ناهید جون من مامان شدم ان هم با 4 بار جراحی خدا به من 2 پسر شیرین داد و به خاطراین نعمت خدارا شکر گذارم من کتابهای زیاد درباره تربیت کودکان مطالعه کردم ودر برخورد با مشکلات شبیه به مسایل کتاب سعی کردم کمک بگیرم اما نصف ونصف می توان از کتابها کمک گرفت چون روحیه بچه ها وهمچنین فرهنگ خانوادها باهم فرق می کند مثلا شوهر من خیلی زیاد بچه دوست است ودلش نمی یاد با بچه ها برخورد کند برای همین تربیت انهارا به من سپرد چون خودش خیلی احساسات است وکار من خیلی مشکل تر شد چون هم باید یک مادر با احساس ومهربان باشم هم با سیاست که بچه ها از من حساب ببرن و من همیشه به شوهرم گله می کنم ومی گم شما حق من ضایعه کردین اما خودم می دانم که شوهرم از رابطه ای که با بچه ها دارد خوشحال است وبچه ها هم خیلی خوشحالند چون راحت تر هندوانه زیر بغل بابا می زارند وخوب پول می گیرند ومن ازدور حواسم به همه انها است وبه شادی همه انها من هم خیلی شادم وقتی کارهای شوهرم را برای بچه ها می بینم شبوروز خداراشکر می کنم که بچه دار شدم اما حالابا بچه ها
مادر من کسیه که دیروز جلوی دوستم توی چشمام زل زد و گفت :"چرا دروغ میگی؟"
در صورتی که من هیچ دروغی بهش نگفته بودم و دوستمم شاهد بود.
مامان من اینجوریه.
سلام خانووووووووووم
ببین من هنوز مامی نشدم اما همیشه مد نظرم یه مامایه که با بچش دوست باشه..اگه بچم میگه مامی بیا بریم بازی جیییغ نزن که برو کار دارم..درسته که دارم ناهار درست میکنم که مثلا اون بچه 10 دقیقه دیر تر غذا نخوره و یه وخ خدایی نکرده زبونم لال گشنه نمونه..اما اون بچه در اون زمان بیشتر به بازی نیاز داره تا غذا..و اینکه از همون اول اصصصصصصصلا قاشق به دست دنبالش نباشم که هی بگم بخور ننه قربونت برم بخور فدای اون چش و چالت..وقتی که سنش کمه..موقع غدا یه سفره بززززززرگ واسش پهن میکنم و غذاهاشو با اسباب بازی و غداهای مختلف میزارم که تااااااا میتونه بازی کنه و از خوذدن لذت ببره...اجازه نمیدم پدرش براش تصمیمی بگیره و خودمم کاملا ازادش میزارم..اعتقاداتمو بهش تحمیل نمیکنم بلکه میزارم با توجه با سنش و درصد گیراییش ببینه و بعد انتخاب کنه...تو یه محیط بسته حبسش نمیکنم که نکنه خدایی نکرده چش و گوشش واشه..بلکه میزارم حتمممما دیگرانم ببینه و اشنا شه..چون اون در هر صورت اشنا میشه..حالا اگه من گذاشتم..که خب بهتر..اگرم نزاشتم پنهانی و همراه با هزززززززار مشکل....جلوی دوستاش ضایعش نمیکنم چون میدونم خیلی بده.. و از همه مهمترووضمن رعایت اعتقادات خودمو بچم سعی میکنم تا حد ممکن روشن فکر باشم و با نصیحتام خستش نکنم... فهینا دیگه...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]