محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797949336
رکسانه همسر ایرانی اسکندر مقدونی : ادبیات
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان
من اين پست جديد رو باز كردم تا اگر شما هم موافق باشيد در اين قسمت داستان تاريخي بنويسيم راجع به شخصيتهاي مهم و بنام چه ايراني و چه غير ايراني .......
تا اطلاعاتمون بيشتر بشه .......... هر كس موافقه بسم الله
رکسانه همسر ایرانی اسکندر مقدونی
رکسانه دختر (کوهورتانوس) فرمانروای سغد از ولایات ایران که در نزدیکی سمرقند کنونی قرار دارد، بود. رکسانه یعنی ستاره کوچک! سیزده ساله است که اسکندر ایران را به خاک و خون میکشد.
اسکندر مقدونی چهره نام آشنای تاریخی است که داعیه فتح جهان را در سر دارد. در دوران فرمانروایی 13 ساله اش سرزمینهای بسیاری را تصرف مینماید که با توجه به امکانات آن زمان ابعاد وسیعی داشته. تنها با یک نگاه به باقیمانده کاخ آناهیتا، تخت جمشید کافیست تا نفرت عظیم ایرانیان را نسبت به اسکندر درک کنیم! اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت را دید دستور داد که هر چیز را که میتوانند با خود ببرند و هر چیز را که نمیتوانند نابود سازند.
داریوش سوم آخرین پادشاه ایران تنها فرار میکند و توسط یکی از امیران ولایات کشته میشود. اسکندر ایران را فتح میکند، سغد را فتح میکند.
کوهورتانوس خواست ضیافتی برای اسکندر با تجملات مشرق زمین بدهد و با این مقصود ۳۰ نفر از دختران خانوادههای درجهٔ اول سغدیان را باین ضیافت طلبید. دختر خود والی هم جزو آنها بود.
رکسانه از حیث زیبایی و لطافت مثل و مانند نداشت و بقدری دلربا بود که در میان آنهمه دختران زیبا توجه تمام حضار را بخود جلب میکرد.
در شب میهمانی که پدر رکسانه (کوهورتانوس) برای پذیرفتن شکست و به افتخار اسکندر برپا میکند. رکسانه بر طبق سنن ایرانی با رو بنده میرقصد. رکسانه مجبور میشود طبق خواست اسکندر روبنده را بر دارد... کاری که در تمام عمرش نکرده.
اسکندر که مست بادهٔ عنایتهای اقبال و ابخرهٔ شراب بود عاشق وی گشت.
گویند: «پادشاهی که زن داریوش و دختران او یعنی زنانی را دیده بود که کسی جز رُکسانه در وجاهت بآنها نمیرسید، در اینجا عاشق دختری شد که نه در عروقش خون شاه جاری بود و نه از حیث مقام میتوانست قرین آنها (یعنی زن داریوش و دختران او) باشد»
بزودی اسکندر بلند و بیپروا گفت: لازم است مقدونیها و پارسیها با هم ازدواج کنند و این یگانه وسیلهایست برای اینکه مغلوبین شرمسار و فاتحین متکبر نباشند.
بعد برای آنکه این فکر خود را ترویج کند آشیل پهلوان داستانی یونان را که از نیاکان خود میدانست مثل آورده گفت مگر او یکی از اسراء را ازدواج نکرد؟ بنابراین مقدونیها نباید ازدواج زنان پارسی را برای خود ننگ دارند.
پدر رُکسانه از این سخنان اسکندر غرق شادی گردید و بعد اسکندر از شدت عشق در همان مجلس امر کرد موافق عادات مقدونی نان بیاورند و آن را با شمشیر بدو نیم کرده نیمی را خودش برداشت و نیم دیگر را به رُکسانه داد تا وثیقهٔ زناشویی آنان باشد. مقدونیها را این رفتار اسکندر خوش نیامد زیرا در نظر آنان پسندیده نبود که یک والی پارس پدرزن اسکندر گردد ولی از زمان کشته شدن کلیتوس سرداران مقدونی از اسکندر میترسیدند و هر آنچه از او سر میزد با سیمای خوش تلقی میشد.
رکسانه میان تنفر نسبت به یک غاصب و عشق نسبت به یک همسر میماند....
کم کم مانند همه زنان ایرانی عشق به همسر و وفاداری در رکسانه جان میگیرد. او عاشق میشود! و اسکندر عشق تمام لحظات رکسانه میگردد. اما صد افسوس که اسکندر تنها به تصرفاتش میاندیشد و وظیفه ای که خدایان بر عهده او گذاشته اند برای رسیدن به آخر دنیا! و رکسانه در این میان قربانی یک عشق است!
رکسانه پا به پای اسکندر به هند میرود! بارانهای سیل آسا را تحمل میکند! پیکرهای بیجان کشتهها را میبیند! درد و رنج سر بازان و شورش آنها با اسکندر را میبیند! در سختیها در کنار اسکندر و در خوشیها هم چون بیگانه ای با او رفتار میشود! و اسکندر در این میان شخصیتی دو گانه دارد. زمانی دلپذیرترین رفتار را با رکسانه دارد و زمانی او را از خود میراند.......
رکسانه زجر میکشد....دو رویی میبیند.......نیرنگها را میچشد......جفای عشقش را میبیند....... زخمیشدن اسکندر را تحمل میکند......اما در این میان رکسانه باز هم رکسانه است....
تحول شگرف فکری اسکندر شورش سربازان و خواهش رکسانه او را از هند ناامید بازمیگرداند.....اسکندر خسته از جنگ و زخم خورده از شورش سربازانش به سوی ایران باز میگردد......و اینبار باز رکسانه به دور از رفتارهای درباری یک ملکه در کنار اسکندر و با پای پیاده از کویر میگذرد......به ایران باز میگردد.....
اما.....اینبار......اسکندر به دلیل مصالح کشور گشایی زخم جان فرسایی به روح رکسانه وارد میکند......
اسکندر به شوش رفت و در آنجا با "استاتیرا" دختر کوروش ازدواج میکند....و دستور میدهد هم زمان با او هشتاد نفر از سرداران سپاهش با شاهزادههای ایرانی ازدواج کنند!!!!!
در شب ازدواج اسکندر رکسانه طفلی را که در بدن داشت از دست میدهد.....رکسانه باز هم در کنار اسکندر میماند!!!! حتی پس از ازدواجش.....اسکندر استاتیرا را در شوش باقی میگذارد و رکسانه را با خود به اکباتان میبرد.....
از آنجا با اینکه منجمان ورود به بابل را نحس میدانند اسکندر به بابل میرود....اسکندر که میدانسته راهی به پایان عمرش ندارد در آخرین روزها با رکسانه وداع میکند واسکندر در واقع در باغهای معلق بابل اعتراف میکند که همچنان عاشق رکسانه است!!! اسکندر حتی به رکسانه میگوید که بعد از مرگش دستور قتل استاتیرا بدهد که سودایی برای جانشینینی اسکندر در سر نپروراند......
در بابل عشق ابدی رکسانه (اسکندر) بر اثر بیماری مرموزی جان میسپارد و اسکندر با همه قدرتش به آغوش خاک میرود.....در حالیکه رکسانه ولیعهد او را به دنیا میآورد....ولیعهدی که هرگز پادشاهی نکرد.....
از آن پس المپیاس مادر اسکندر از ركسانه و پسرش حمایت میکرد. تا اینکه المپیاس بدست کاساندروس بقتل رسید.
رکسانه به جرم پایبندی به عشق اسکندر، اسیر کاساندروس و قربانی دسیسههای س*ی*ا*س*ی امپراتوری اسکندر شد که میخواهد قدرت پدر به پسر نرسد.........
كاساندر چون ديد كه اسكندر چهارم پسر اسكندر، بزرگ شده و در مقدونيه گفتگو ازين است كه او را از محبس بيرون آورده بر تخت بنشانند، از عاقبت اين كار ترسيد و نابودی خود را در آن میديد. بنابراين به گلوسیاس رئيس محبس نوشت كه سر ركسانه و اسكندر را ببرد و تن آنها را پنهان دارد و چنان كند كه اثرى از اين دو قتل نماند.
اين امر اجرا شد و به ركسانه و پسرش در حدود ۳۰۹ ق.م. زهر داده شد.
دلایل ساخت باغ های معلق بابل
باغهای معلق بابل یا باغهای معلق سمیرامیس و دیوارهای بابل (عراق کنونی) یکی از عجایب هفتگانه میباشد. هردو این آثار ظاهراً به دستور بختالنصر دوم در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد ساخته شدهاست. این آثار در نوشتههای مورخان یونانی مانند استرابو و دیودوروس سیکولوس ذکر شدهاست ولی همچنان در مورد وجود آنها ابهاماتی هست. در حقیقت در هیچ یک از نوشتههای بابلی در مورد وجود این باغ مطلبی ذکر نشدهاست. در طول قرنها این منطقه با باغهای نینوا درآمیخته ولی در حکاکیهای موجود در آن نواحی روشهای انتقال آب رودخانه فرات به ارتفاعی که برای این باغها احتیاج بودهاست آورده شدهاست. این باغها برای خوشحال کردن همسر بختالنصر که بیمار بودهاست ساخته شدهاند. آمیتیس دختر ایختو ویگو(اژی دهاک) و نوهٔ هوخشتره(پادشاه ماد) با بختالنصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آن میامد سرزمینی سرسبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقهای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین بختالنصر تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در ارتفاع برای همسر خود بسازد کلمه معلق که برای این باغها استفاده میشود در حقیقت به این معنی نیست که باغها بهوسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بودهاند بلکه احتمالاً ترجمه اشتباه کلمهای یونانی به معنای تراس یا بالکن بودهاست. استرابو در قرن اول قبل از میلاد مینویسد: تراسها در طبقاتی روی یکدیگر واقع شده بودند و هرکدام دارای ستونهای سنگی مکعب شکل توخالی بودهاند که توسط گیاهان پوشیده شده بود. تحقیقات بیشتر در منطقه بابل منجر به یافتن پایههای این ستونها شدهاست.
منطقه ای که امروزه با منابع فراوان نفت و گازش تحت عنوان خاورمیانه می شناسیم و در عین حال قدیمی ترین تمدنهای مشرق زمین،ایران و بین النهرین نیز در آن قرار دارند ، کهن ترین نمونه ها از کاربردهای نفت و گاز در روزگار باستان را به نمایش می گذارند و با وجود این شواهد و مستندات دیگر نمی توان تاریخ نفت در این منطقه را محدود به دوران معاصر و یکصد ساله اخیر نمود...
هر چند ظاهرا آشنایی جهانیان با نفت و گاز و مشتقات نفتی با آغاز قرون جدید و حفاری های صنعتی یکصد ساله اخیر صورت پذیرفته اما شواهد فراوان باستانی در اختیار داریم که خصوصا در منطقه ایران و بین النهرین (عراق کنونی )مردمان با نفت و گاز و مشتقات نفتی آشنایی داشته اند و معماری باغ های معلق بابل که بعنوان یکی از عجایب هفتگانه دنیای قدیم محسوب می شده اند ، یکی از جلوه های این آشنایی و کاربرد های مشتقات نفتی در معماری روزگار باستان محسوب می شوند.
بین النهرین و بابل
بین النهرین و بابل بعنوان یکی از مهمترین شهرهای آن در روزگار باستان ، در میان دو رود دجله و فرات در سرزمین عراق فعلی واقع بود .این منطقه در ابعاد مختلف تمدنی ، فرهنگی و س*ی*ا*س*ی و ساختار معماری و ساختمان سازی اش ویژگی های منحصر بفردخود را داشت .از این میان باید به بابل اشاره کنیم که در عهد عتیق نیز از آن با همین نام یاد شده است .این شهر به استناد کشفیات باستان شناسی ، نخستین شهر جهانی تاریخ بشریت محسوب می شود و قبل از هر چیز به خاطر ویژگی های خاص معماری خود مورد توجه است هرودت که یک قرن و نیم پس از روزگار رونق بابل از آن دیدن کرده در توصیف آن می نویسد :
... بر جلگه پهناوری قرار دارد و بر گرد آن بارویی به طول تقریبی نود کیلومتر کشیده شده .نهر فرات که نخلستانهایی دو کرانه آن را پوشانیده بود از میان شهر می گذشت .مسافری که به این شهر نزدیک می شد چنان می دید که بر بالای کوهی از ساختمان برج بزرگ مدرج –زیگورات – هفت طبقه ای قرار دارد که نوک آن دویست متر از سطح زمین بلندتر است .در بابل سه اثر معماری بیش از همه برجسته بوده اند : برج بابل/حصار بابل و مهمتر ازاین دو ، باغهای معلق بابل
دلایل ساخت باغ های معلق بابل
منابع به ما می گویند زمانی که باغهای معلق به وجود آمد ، بابلی ها تاریخی به قدمت تقریبا"سه هزار سال را پشت سر گذاشته بودند . بابل ، نخست مسکن سومریها بود(قومی که حدود سه هزار سال پیش از میلاد در بین النهرین می زیستند)، سپس توسط مهاجران اکدی، که حدود دو هزار و ششصد سال قبل از میلاد به بابل آمدند ، اشغال و تسخیر شد و پانصد سال پس از آن توسط اقوامی که از شمال بین النهرین به آنجا آمدند ،تحت سلطه قرار گرفت و مأوا و مسکن آنها شد.پس از یک دورانِ کوتاه شکوفایی تحت سلطنت شاه حمورابی (1728 تا 1686 پیش از میلاد)، هیتی ها و سپس کاسی ها بر بابل تسلط یافتند و سر انجام به تصرف آشوریها در آمد.در سال 626 پیش از میلاد ، نبوپولاسار ، یکی از شاهزادگان اقوام کلدانی که در جنوب بابل زندگی میکردند ، بابل را از زیر حکم آشوریان بیرون آورد و در آن سلسله مستقلی را تاسیس کرد
بوپولاسار در رونق بابل بسیار کوشید .او با اتحاد با هوخشتر پادشاه ماد توانست نینوا را محاصره و فتح نماید و پس از آن نیز این اتحاد قطع نشد بلکه با ازدواج س*ی*ا*س*ی دختر پادشاه ماد با ولیعهد بابل این اتحاد محکم تر گردید. هنگامی که در سال 605 پیش از میلاد نبو پولاسار در گذشت ، ولیعهد او « بختنصر » که داماد پادشاه ماد نیز بود بر تخت نشست.او کشور خود را با جنگ های بی شمار ، تبدیل به قدرت جهانی زمانِ خود کرد و همزمان پایتخت کشورش «بابل » را تبدیل به بزرگترین ، جدید ترین و پرشکوهترین شهر جهان در آن روزگار کرد.
بختنصر علاوه بر کشورگشایی بابل را بزرگترین و با شکوه ترین پایتخت جهان قدیم ساخت و معماری شهر را که پدرش پی ریزی کرده بود تکمیل نمود.
باغهای معلق بابل نیز که بعنوان سومین ویژگی خاص و معرفه ی بابل از آن یاد کردیم و یونانیان آنرا دومین اثر از عجایب هفتگانه دنیای قدیم می دانستند ، در دوران حکمرانی همین پادشاه به وجود آمد.
این بنا احتمالاً هدیه ای از طرف بختنصر به همسر ایرانی اش امی تیس دختر سابق الذکر پادشاه ماد بود .
بنا بر گزارشهای تاریخی موجود ، بخت النصر دستور داد باغهای معلق را بسازند تا غیبتهای طولانی خود را نزد ملکه جبران کند ، و همچنین برای همسرش در جلگه ی یکنواخت فرات ، خاطره ی کوچکی از کوهستانهای پوشیده از جنگل وطنش ایران را فراهم آورد . باغ های معلق بابل تا زمان اسکندر نیز هنوز وجود داشته، اما پس از آن دیگر نشانی از باغ ها نبود. طغیان فرات در روزگار باستان بابل و باغ های آن را برای مدتهای طولانی زیر رسوبات آبرفتی قرار داد و اطلاعات پیرامون بابل و باغ های معلق آن تا قرن ها تنها محدود به گزارشات یونانیان و روایات افسانه ای محلی بود تا اینکه حفاری های باستانشناسی در عراق آغاز شد.
پيوست ها:
showimage.jpeg [ 14.15 KiB | بازديد 1346 بار ]
babel3.jpg [ 49.61 KiB | بازديد 1345 بار ]
babel2.jpg [ 14.89 KiB | بازديد 1332 بار ]
اين هم اطلاعاتي از يك شهر باستاني:
شهرستان شوش دانیال در 115 کیلومتری شمال غربی شهر اهواز قرار دارد. این شهر باستانی از مراکز تمدن قدیم و از معروفترین شهرهای دنیا و پایتخت چند هزار ساله مملکت عیلام و همچنین پایتخت زمستانی امپراطوری هخامنشی بودهاست
پيوست ها:
L00955044153.jpg [ 122.17 KiB | بازديد 103 بار ]
1.jpeg [ 20.4 KiB | بازديد 1181 بار ]
L00955044162.jpg [ 91.71 KiB | بازديد 92 بار ]
L00955044196.jpg [ 98.42 KiB | بازديد 93 بار ]
L00955044213.jpg [ 108.8 KiB | بازديد 88 بار ]
L00955044221.jpg [ 106.14 KiB | بازديد 86 بار ]
L00955044228.jpg [ 89.6 KiB | بازديد 88 بار ]
L00955044243.jpg [ 91.15 KiB | بازديد 92 بار ]
L00955044257.jpg [ 120.29 KiB | بازديد 92 بار ]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]
-
گوناگون
پربازدیدترینها