تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796813469




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با این همسر ها باید چه کرد : با همسرم مشکل دارم چون ...


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام
خیلی وقته که موضوعی رو ننوشته ام.اما امروز واقعا میخوام ازتون نظر بخوام و بهم بگین من کارم کجاش ایراد داشته.

تو این 10 ماه که از عروسیمون میگذره همیشه دوست داشتم اگه جایی دعوتمون میکنن با هم بریم.البته در این مورد سختگیر نیستم.همسرم روزهای دوشنبه و چهارشنبه با دوستانش به فوتبال و استخر میره.از این بابت ناراحت نیسم و از این که یه تکونی به خودش میده و دوستانشو میبینه هم خوشحالم تازه!

روزهایی که به شنا و فوتبال میره خیلی دیر برمیگرده و تقریبا وقت شام و خوابه.همیشه سعی میکنم اون دو سه ساعت تو خونه آروم باشه و لذت ببره تا روز خوبی رو به پایان ببره.نه گله ای که ازش دارم رو میگم و نه به بهانه گیری های احتمالی توجه میکنم و حتی یه سفره ای میچینم که دوست داشته باشه و غذا رو اون طور که اون دوست داره تدارک میبینم....

زندگی آرومی که من با خون دل دارم میسازم رو دو شب پیش یه جریانی مواج کرده که نمیدونم باز باید مثل همیشه تو خودم بریزم یا..

بعد از 3 بار پیک نیکهایی که همکلاسی ها ترتیب دادن و من به همون دلیل بالا نرفتم و موندم برای همسرم تدارک دیدم،یه افطاری برگزار شد که من هم توش دعوت بودم.تو دانشگاه.از یک هفته پیش هم همه خط و نشون که شوهرت رو یه شب با پیک نیک عوض کن.اتفاقا پریشب که شنبه باشه بابای همسرم زنگ زد که دختر عمه شما رو هم فردا برای افطار دعوت کرده!!!یعنی همزمان با دعوت بچه ها.همسرم که به من گفت گفتم چرا به بابا نگفتی من جایی دعوتم...حالا تو دلم هم خندم گرفته بود که دختر عمه جان زحمت نکشیده حالا که آخر همه یه شب مونده به افطاری 70 نفریشون ما رو دعوت کرده به خونه خودمون بزنگه نه اینکه پیغام بفرسته.اما اینو نگفتم به آقامون.خلاصه تا دیروز عصر صدتا بار زنگ زدم به آقا که اگرچه دوست دارم بمونم دانشگاه اما اگه تو بگی بد میشه من میاماااااااااااااا.گفت نه تو بمون اونجا منم میرم اونجا!پا شد رفت منم موندم دانشگاه.اونوقت از دیشب برای اولین بار قهره که تو چرا نیومدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! امشب که مامانم ما رو دعوت کرده میگه میخوام برم فوتبال!حالا بماند من به خاطر ایشون تا الان چند بار تنها رفتم!وقتی میبینم یه چیزهایی مثل احساس شریک زندگی فقط برای من مهمه از اینکه بیشتر سعی کنم که مهربون باشم بدم میاد.لطفا بگین این طور وقتها باید چیکار کرد!

چرا اینطوری شده مگه خودش نگفته که بری؟؟ خوب نباید بامبول در بیاره ...

به نظر من شما زیادی دیگه مهربون شدی بعضی وقتها محبت زیادی کردن هم خوب نیست
الان شما کاری کردی که شوهرت خودش هم نمی دونه چی می خواد

من فکر می کنم باید حسابی باهاش حرف بزنی

احساساتت رو هم برای چند ساعت بذار تو کمد درش رو ببند


الان خانمای دیگه میان کمکت می کنن
چیزی که به عقل من رسید این بود
ولی وجدانا بی انصافی کرده من بودم ...

فاطمه جون سلام

دلت خیلی پره نه ؟ عیبی نداره . ناراحت نباش .......

کی گفته که همیشه باید یک کاری کرد ؟!!!
گاهی وقتها هم باید کاری نکرد !!!

هیچ کاری نکن ............ گاهی وقتا که بحرانی پیش میاد – باید از تنش جلوگیری کرد و گاهی جلوگیری از تنش – خیلی ساده - فقط هیچ کاری نکردنه .......

آدمها گاهی کارهایی میکنن که براش توضیحی ندارن . گاهی از جایی دیگه دلشون پره و جای دیگه خالی میکنن و اصلا هم ربطی به هم ندارن ....... ولی خوب اینطوری میشه ! گاهی هم اصلا غرضی پشتش نیست .

عزیز دلم اگه دق دلی شو سر تو خالی نکنه ....به کی بگه و کجا خالی کنه ؟! از تو نزدیکترش کیه ؟ !!

آدمها باید اجازه داشته باشن که احساساتشون رو بروز بدن و نباید به خاطرش سرزنش بشن .

درسته . کارش بی معنی بوده ولی ... :
اگه بچه ات بود و اگه بی دلیل اینطوری متناقض عمل کرده بود – چطور باهاش رفتار میکردی ؟ خیلی آروم و منطقی و بدون سرزنش ازش توضیح می خواستی. درسته ؟ بذار عصبانیت ها فروکش کنه و بعد باهاش گفتگو کن .

نیماجون
اگه قرار باشه آدم به این سادگی از کوره در بره و مهربونی رو زیر پا بذاره و احساسات رو تو کمد بذاره و درش رو محکم ببنده که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه ...........

اگه تو زندگی وقتی که طرف مقابلمون ناراحته وایجاد تنش میکنه - ما یاد بگیریم که آروم باشیم وطرف مقابل رو آروم کنیم خیلی از مشکلات و پیامدها بوجود نمیاد ...........

صبور باش و یاد مهربونی های دیگه اش بیافت . اون " عوض " ها رو مرور کن .............. ناراحتی ات کمتر میشه . بعد با یک شام مورد علاقه اش - شرمنده اش کن و در حین سرخوشی موضوع رو مطرح کن و جواب بشنو .............

همین حالا نشنیده و ندید بگم که : خواهد گفت که : معذرت میخوام ( حالا شاید هم یه جور دیگه عنوان کنه که این معنی رو بده !!) از دست فلانی یا از کار فلانی تو شرکت و یا .......... ناراحت بودم ............

و در این موارد حتی اگه میدونی که داره غیر واقع میگه – تو قبول کن و نادیده بگیر ............به قول قدیمی ها :
سر " کش " رو که بگیری کش میاد ................ شما نذار کش بیاد .... تمومش کن ............. همون شرمندگیش او را بس ......!!!!!!!!

فاطمه جون ........حالا حالا ها ...... کار دارین عزیز دلم ........... صبر پیشه کن و عاقل و منطقی باش ......... زود هم از کوره در نرو ...............

مبحث هوش عاطفی رو در مهارتهای اجتماعی بخون . یکی از پیشنهاداتش کنترل احساسات و سعی در شناخت طرف مقابله و .................

تو اگه طرفت رو خوب بشناسی دیگه کمتر از کردار و رفتارش ناراحت میشی ..................

چرا ما از رفتار و کردار خواهر و برادر و والدین خودمون ناراحت نمیشیم ؟ چرا ...؟
چون اونها رو بهتر می شناسیم و برای رفتارشون پاسخی منطقی داریم یا ...حالا ......از خودمون دلیل می تراشیم !

چرا زوجهایی که سن وسال بیشتری دارن از کردار و رفتار هم کمتر ناراحت میشن ؟
چون به مرور زمان از هم شناخت بهتر و بیشتری پیدا کردن ........... و حتی در این گونه مواقع به دل نمی گیرن ..... و زود هم فراموش میکنن و کم کم به جایی میرسن که حساسیتها از بین میره ...........

تمرین کن ...........تمرین .......

بازهم برات حرفها دارم .............تا بعد ..........

همیشه شاد و خوش باشید

سلام مجدد
نیما خان و شبنم عزیز ممنونم

اما شبنم جون مساله اینجاست که نه من نه اون اهل از کوره در رفتن نیستیم.مثلا اگه یه سال بگم بچه جون پرده رو در بیار تا بشورم میگه باشه ولی انجام نمیده.منم هیچی نمیگم ولی باز میگم پرده رو در بیار باز اون میگه چشم!

اصولا مشکلی که باهاش دارم اینه که علیرغم شریف بودنش احساسات منو نادیده میگیره و اصلا یه آدم آروم و کم حرفیه.مثلا اگه من برم آرایشگاه و کلا تغییر کنم اصلا متوجه هم نمیشه!یا اگه میشه به روی خودش نمیاره.منم جدیدا اصلا انگیزه ای برای این جور کارها ندارم.

خلاصه کلام بگم با اینکه مرد پاکیه اما تا الان که از زندگیمون گذشته حتی یک بار با لحن مهربانانه از من تعریف نکرده ولی تا پای انتقاد بیاد راحت حرف میزنه.راجع به مسائل مختلف زندگی کم با من حرف میزنه منم کم حرفم برای همین زندگیمون خیلی ساکته.احساس میکنم این فقط منم که محبت میکنم.منم که همش هواسم به شوهرمه که الان کجاست حالش چطوره...اون انگار زیاد به احساسات اهمیت نمیده.بارها باهاش صحبت کردم ولی من که نمیتونم هی مثل گداها تقاضای محبت کنم.میشه؟مثلا اگه من جلوش یه ساعت گریه کنم نمیگه چته.اما اگه اون بگه پام درد میکنه من زود به پاش روغن میمالم تا خوب بشه.اول ماه رمضون حالم دو روز بد بود حتی نگفت بریم دکتر تا آخر شب خودم حاضر شدم گفتم بریم.یا روز زن که یادتونه!حتی به روی خودش نیاورد یه تبریک بگه.هی از این مغازه گلفروشی به اون گلفروشی تا برای مامانهامون و مادر بزرگهامون گل بگیریم اما نگفت به این زنم هم که اولین روز زنه که تو خونه منه تبریک بگم.اما به خواهرش گفت...نمیدونم.من شاید زیادی حساسم.به دوستم که گفتم گفت شوهرت رو بذار رو سرت بگو حلوا حلوا!یه نون بخور صد تا قرض بده!ولی من وقتی دو تا نامزد میبینم گریم در میاد.میگم حتما آقاهه کلی به زنش محبت میکنه.لا اقل بهش یه عزیزم میگه.همش شبها یواشکی گریه میکنم چون با دوستام خیلی نزدیک نیستم و خونه مون هم نزدیک مامانم نیست و اگه بود هم نمیشه هی هول بندازم تو دل مامانم!از همسرم هم محبت زیادی دریافت نمیکنم اگرچه بدی هم دریافت نمیکنم.احساس میکنم خیلی دارم تنها میشم................

فاطمه جون سلام
خدا عمرت بده تازه شدی مثل من. ببین فکر نکن که همه مردا قربون صدقه زناشون میرن و شوهر تو مشکل داره نه عزیزم خیلی کم پیدا میشن مردهایی که جلوی دیگران از سر و کول زناشون بالا میرن که من عقیده دارم بعضیهاشون ریگی به کفش دارن یعنی سر و گوششون میجنبه و اینطوری سر زن بیچارشون شیره میمالن. هر کی هم که میبینه به زنه میگه وای خوش به حالت چه شوهر خوب و مهربونی داری ولی از پشت پرده خبر ندارن من خودم یکی دو تا از این مردا رو دیدم و خوب میشناسمشون.
فاطمه جون یه چیزی بهت میگم خندت نگیره ولی اگه شوهرت مهندسه و یا کارش فنیه ازش توقع ابراز احساسات نداشته باش. آخه یه بار شوهرم خودش گفت که با همکاراش راجع به این مسئله صحبت کرده بودن و خودشون به این نتیجه رسیده بودن که آدمهای فنی خیلی اهل قربون و صدقه و ابراز احساسات و ... نیستن.

سلام
فاطمه جان

مطلبت را كامل خواندم واقعياتي در زندگي زنا شوئي وجود داره كه بايد اونا رو پذيرفت و هضم كرد اصولا حتي دو تا دختر هم اتاقي هم كلي زمان مي بره تا با هم جفت و جور بشن چالش هايي از اين دست كه اشاره كردي نه اون قدر مهمه كه به خاطرش اينقدر عذاب بكشي و نه اونقدر بي اهميت كه با كلمه ي ولش كن بشه ازش گذشت
بعضي از خانمها و اقايون بعد از ازدواج هنوز تو عالم تجرد و دوستانشون هستند و براي اينكه برچسب زن ذليلي به اونا نخورده تا حدود يكي دو سال سعي مي كنن روابط سابقشونو حفظ كنند هركسي راه حلي براي اين منظور پيدا مي كنه مثلا من معمولا در سال هاي اوليه ي ازدواجمون جمع هاي دوستانه را در ساعاتي كه با همسرم نبودم برنامه ريزي مي كردم مثلا براي ناهار و يا عصرانه و وقتي همسرم مثل همسر شما برنامه اي مي گذاشت كه تداخل با شب و يا روزهاي تعطيل داشت من هم بيدار مي موندم با روي خوش استقبال مي كردم و بعد نرمه نرمه شروع به نوعي اظهار ناراحتي از تنهايي و حتي با وجود آنكه اصلا ادم ترسويي نيستم تظاهر به ترس و وحشت در تنهايي مي كردم و خلاصا به مرور زمان اين حس در وجودش جا گرفت كه مسئوليتي را پذيرفته و بايد كم كم از عالم مجردي خارج بشه پس بايد تحمل كرد
در رابطه با روابط خانوادگي بايد بگم كه برخلاف شما كه حساس نيستيد من به شدت حساسم كه منزل اقوام و حتي والدين با همسرم برم من فكر مي كنم شايد بد نبود با همسرتون به اون مهموني مي رفتيد ويا اينكه طوري برنامه مي ريختيد كه اونم تنها نره چون تو ي اين جمع هاي بزرگ خانوادگي معمولا پشت سر خانم و آقاي متاهلي كه تنها آمده حرف زياد مي زنن و اگه افرادي توي جمع باشن كه احساس راحتي زيادي داشته باشند اونو حسابي متلك بارون مي كنن و نتيجه ي آن برخورد ي مي شه كه شما رو ازرده شايد اونم فكر نمي كرده با رفتن به اون مهموني توي مخمصه اي اينطوري بيفته
پس فاطمه جان به جاي ناراحت شدن و گريه كردن از اتفاقي كه افتاده درس بگير و متدت را كمي تغيير بده
اكثر آقايون فقط موقع انتخاب همسر چشم بينا دارند ( البته بعضي ها حتي اون موقع هم كور هستند) بنا براين بيخود انگيزه ات را براي آرايشگاه رفتن از دست نده بعد از 12 سال زندگي مشترك تغيير رنگ موهامو بايد هوار بزنم تا بفهمه و تازه بعدش مي گه مگه قبلا چه رنگي بود؟!!!!! اينا جزو نمك هاي زندگيه زياد سخت نگير

يك نكته كه به نظرم اهميتش خيلي زياده اينه كه يادت باشه در سال هاي اوليه ي زندگي مشترك فقط يك همسري نه بيشتر يك كم كه گذشت ( زمانش بستگي به زوجين داره ) وقتي 50 درصد ازش شناخت پيدا كردي هم همسري و هم دوست ولي حتي اگه شناختت به 60 درصد و بالاتر هم رسيد مادر همسرت نيستي

پس ابراز محبت و جانفشاني بايد در يك حد معقول باشه وگرنه يك جريان يكطرفه برقرار مي شه كه مسببش خودت هستي
موفق باشيد

سلام فاطمه جان
منم با خانم شريفي موافقترم ولي شبنم جون ببخشيدا جسارتا با هاتون مخالفم درسته گذشت مهربوني كوتاه اومدن ولي تا كي....
كسي اينطوري ياد گرفته زندگي كنه هيچوقت عوض نميشه تو فرهنگ ما هيچ مادري به پسرش آموزش نداده غير از ماديات و خرج خونه خانمها به محبت توجه بيشتر از شام شب احتياج دارن وظيفه يه مرد كار كردن و پول در آوردنه ما هم عادت كرديم قبول كنيم مردها اينطورين همينطور كه شارونا جون ميگه ولي خودمون توقع كمي از آقايان داريم چرا ما بايد به آنها محبت كنيم تا حد محبت يه مادر به فرزندش ولي هي ميگيم همه مردها همينطورن هر كي از سر گوش زنش بالا ميره بده سر و گوشش جاي ديگه گرمه اين خيلي غلطه چرا شارونا چان اينطوري فكر ميكني مگه دو تا از اين مردها كه بد بودن همه بدن دلت را به اين خوش كردي اينجوري آرامش داشته باشي بدانيد كه خودمون از مردها توقع نداريم چرا نبايد به ما محبت كنن توجه داشته باشن بايد بعضي از وظايف را بهشون ياد بديم شايد ما فقط تلاش كنيم به آنها بفهمونيم توقعاتمون چيه ولي كم كم يه پسر يا يه مرد دستش مياد ما چي ميخواهيم فاطمه جان مطمين باش تو اون مهموني كلي پشت سرت حرف زدن به جاي اينكه قهر كني باهاش حرف بزن بگو شبها چقدر به خاطرش تنها موندي چقدر تو تنهاييت گريه كردي بگو چرا برات كادو روز زن نگرفته همه رو بگو حداقل اينقدر كه طلبكار نباشه بدونه تو چقدر گذشت كردي بالاخره بايد ياد بگيرن ما چي ميخوايم ميدونيد اگه هميشه كوتاه بيايي ديگه ميشه وظيفه نه تو هيچ وظيفه اي در قبال بي محبتي همسرت نداريد بايد كسي كه قانون بلد نيست قانونمدش كرد من تو دور برم يه چيز تجربه كردم خانمهايي كه خيلي كوتاه ميان و كم توقع ترن بي ارزش ترن اگه يه خانم براي خودش ارزش قايل نشه نيازهاي اوليه عاطفي را طلب نكنه خوب معلومه يه آقا هم زحمتي به خودش نميده كه ياد بگيره تو چه نيازي داري كه بر آورده بشه
ببخشيدا سرتون را درد آوردم دوباره برميگردم

سلام فاطمه جون
اميدوارم هرچه زودتر ابرهاي تيره از آسمون دلت بيرون بره
منهم تمام صحبت هات رو خوندم و درك كردم به نظر من هم شما نبايد اجازه مي دادي همسرت تنها به ميهماني بره اونهم مهماني كه خانواده همسر حضور دارن و به قول خانم شريفي عزيز براي خودشيريني يا خنده يا از سر بدجنسي هزارتا متلك بار همسر مي كنن و ميفرستنش خونه پس اينجارو شما اشتباه كردي .
يعد يك نكته ديگه كه به ذهن من مي رسه شما زياده از حد محبت مي كني و توجه نشون مي دي اين به مرور زمان ايجاد توقع و حس اينكه شما وظيفته كه بهش محبت كني تبديل مي شه و يك روز چشم باز مي كني مي بيني كه شدي آشپز ، اتوكش ، وماشين توليد محبت كه اگر شانس بياريم به چشم مادرشون بهمون نگاه مي كنن وگرنه معذرت مي خوام كلفت البته اينو درمورد خودم هم مي گم يك وقت خدائي نكرده توهين نباشه چون ما همه زن هستيم و مشكل مشترك داريم و بقول معروف ما دوتا پيراهن بيشتر از شما پاره كرديم .خلاصه اينكه چند وقتي بود كههمسر من بهم مي گفت مادر دوسه بار چيزي نگفتم ولي دفعه چهارم يك داد بنفش سرش كشيدم گفتم مادرت تو رودسره من خانم خونتم اشتباه گرفتي اين درحالي بود كه قبلا يا بهم مي گفتم خانم جان يا عاطفه جان يا مهربان و زيبا و از اين قبيل اصطلاحات ولي از وقتي كه اون زنيكه وارد زندگيش شده بود با يك عاطفه يا مادر منو صدا مي كرد .
يك نمونه سريال كانال يك رو نمي دونم مي بيني يا نه فريده تا وقتي عشق و محبت رو از شوهرش گدائي مي كرد و نشون مي داد عاشق و شيفتشه و از دوريش داره مي ميره و بخاطر اون معتادشده و التماسش مي كرد طلاقش نده ديدي چقدر مرده براش ناز مي كرد و چه حرفائي بهش زد ولي وقتي بهش گفت برو و كليد خونه رو بزار و خودش رو بي تفاوت نشون داد اصلا ورق برگشت و مرده به دست و پاش افتاد .
مردا اگر مطمئن بشن كه زنشون بهشون نياز دارن طاقچه بالا مي ذارن و ناز مي كنن اگر شماهم يك بار مستقيم و يا غير مستقيم بهش نشون بدين كه از تنها رفتن به فوتبال و استخر و غيره ناراحت هستين واون حس كنه كه ارامشش توي خونه داره به خطر مي افته مطمئن باشيد كه روشش رو عوض مي كنه .
مردا از نق زدن و اينكه زنشون هر دقيقه بگه اينجام درد مي كنه و اونجام درد مي كنه بدشون مي ياد و فكر مي كنن براي جلب توجه ، و وقتي اون مي گه مثلا پام درد مي كنه دفعه اول بگو آخه چرا دفعه دوم بگو خوب يك مسكن بخور و دفعه سوم خودتو به نشنيدن بزن بعد تأثيرش رو ببين

سلام فاطمه جون اميدوارم حالت بهتر باشه و ديگه اون قدر ناراحت نباشي چرا فاطمه خوشبخت اين قدر ناراحته؟ امان از دست اين مردها چه كارايي كه ازشون بر نمي ياد اليته من خودمم هنوز اول راهم و بقيه خانمهايي كه راهنمايي كردن تجربشون از من بيشتره و مدت بيشتريه كه با همسراشون هستن ولي من ميخواستم يه چيزي بگم كه البته نظر منه من فكر مي كنم كلاً نه خصوصاً‌توي زندگي زناشويي هر وقت كسي يه كاري كه تو رو اذيت مي كنه انجام مي ده و تكرار مي كنه و به روي خودش نمي ياره اگه خودت چيزي نگي نبايد فكر كني كه اون به گذشت و مهربوني و فداكاري تو فكر مي كنه اون فقط فكر مي كنه كه تو متوجه نمي شي و اين وضعيت تو رو ناراحت نمي كنه مثلاً فكر مي كنه اگه به مامانش تبريك نگه ناراحت مي شه چون قيافه مي گيره و..... ولي چون شما چيزي نمي گي لابد اين مسائل برات اهميتي نداره تو بايد اينا رو بهش بگي عزيزم بعضي از آقايون شايد اصلاً‌درباره يه سري از مسائل كه واسه ما مهمه ندونن بايد چيزهايي كه واست مهمه چيزهايي كه بهشون اهميت مي دي چيزهايي كه اذيتت ميكني همه رو بهش بگي تو هنوز اول زندگيته اگه بخواي بريزي تو ي خودت ممكنه يه مدت تحمل كني ولي اونوقت همه اينا جمع مي شه و اونوقت ممكنه خدايي نكرده سر يه چيز بي خود و بي ارزش جوش بي ياري و اون وقت همه چيز به ضرر تو مي شه چون هر كسي به هر حال ظرفيتي داره به نظر من يه موقعي كه هم حال تو خوبه هم حال اون با مهربوني نه با عصبانيت همه اين چيزها رو بهش بگو حتماً اون هم حرفهايي براي تو داره منو ببخش اگه زياد صحبت كردم من دوست ندارم تو زندگي كسي نظر بدم ولي گفتم شايد حرفهام به دردت بخوره به نظر من حتماً توي يه موقعيت خوب باهاش حرف بزن حيفه اول زتدگيتون قدر اين روزها رو بايد دونست

سلام
فاطمه جون

دوستان مطالب خوبي برات نوشتند و در واقع به نظر ميرسه همه متفق القول هستيم كه :فاطمه جون خودت بايد كمك كني تا در محيط خانه ديده بشي

من عينكي هستم و گاهي اوقات فراموش مي كنم عينك روي چشمم است چون به وجودش عادت كردم بعضي وقتها تا زير دوش شيشه اش خيس مي شه مي فهمم كه روي چشمامه بايد به هر طريق ممكن نشون بدي كه هستي
موفق باشيد

شبنم جون من که نمیگم دیگه محبت کردن رو بذاره کنار

من میگم برای یه چند ساعت

زندگی مشترکه باید هر دو تا محبت کنن اگه ایشون دستش رو کرده تو جیبش و بی خیال این چیزاست بهتره که باهاش مثل خودش رفتار کنن تا شاید بفهمه
یا اگه مشکلی داره بیاد بگه نمیشه که فقط یه نفر فداکاری کنه برای داشتن یه زندگی آرووم
مطمئنم اگه این طوری ادامه پیدا کنه فاطمه جون هم بعد از یه مدتی بی خیال میشه

قصد فضولی تو کار خانما رو ندارم شاید من اشتباه می کنم

سلام به همه دوستان خصوصا فاطمه خوشبخت
دوستان نظراتی دادند که ممکنه به نظر خيلی ها درست و به نظر برخی ديگه اشتباه باشه .
ولی به نظر من همه درست ميگن به نظر من آدم وقتی به همچین مشکلی بر می خوره باید ببینه تو چه مرحله ای از مشکل قرار گرفته و کدوم یک از نظرات بیشتر بدردش می خوره .
به نظر من حرف شبنم جون تو خیلی موارد خیلی از مشکلات را حل می کنه و همسره آدم را هم شرمنده می کنه .
خانم شریفی عزیز هم نکته مهمی را یادآوری کرده که خیلی مهمه اینکه محبت کردن نباید یکطرفه باشه و این خیلی مهمه .
دوستان دیگه هم نظرات خوبی داده بودند . نظر نیما هم می تونه خیلی خوب باشه اخه مردا خودشون غرورشون و خیلی چیزها ی خودشون را بهتر از ما زنها می دونند .
به نظر من خوب بررسی کن ببین کجای راهی ، تا خوب تصمیم بگیری . گاهی اوقات مردا آدم را نادیده می گیرند که باید بهشون نشون بدی که هستی .
گاهی محبت کردن را بلد نیستند که باید محبت کردن را یادشون بدی ( مثلا وقتی به تو کادو روز زن نداد تو بهش کادو روز مرد می دادی و بهش می فهموندی که بهت باید احترام می ذاشت )
ولی فاطمه عزیز و خوشبخت که امیدوارم همیشه احساس خوشبختی کنی آدم با نادیده گرفتن خودش و خواسته هاش و ارجح دونستن خواسته های دیگران به خیلی از خواسته های ضروری تر خودش به دیگران یاد می ده که نادیده بگیرنش
امیدوارم همه همیشه خوشبخت باشن

سلام دوستان

بحث جالبیه ..........!! هرکسی با توجه به زندگی خودش و سن خودش و تجربیات خودش جواب میده ........ حسنش هم همینه ....... تبادل نظر یعنی همین ........ هیچکس هم اشتباه نمیگه ....... چون با شرایط - با سبو و پیمانه خودش وزن میکنه .

بعدا دوباره میام ......امشب مهمون دارم ...برنجم رو گازه..... .الان بچه ام سر میره .......

دوستون دارم
التماس دعا .............

سلام دوستان گل

به نظر میرسه که انقلاب کردین ! البته حدس میزدم که اینطوری فکر کنین !

اینحرفها یی که نیما زد اگه از دهان من بیرون میامد عجیب بود و حرفهای نیما اگه از دهان من بیرون میامدجای تعجب داشت ......... همه ما آنچه را بروز دادیم که به فراخور سن و حالمون تجربه کردیم .

حدس میزدم که این پست ها رو امروز ببینم ........... با شناختی که از نسل جدید دارم ............... نمیگم بده . اشکالی هم نداره .چون همه دوست دارن خودشون تجربه بکنن .

لابد میگین : این شبنم چقدر ذلیله یا چقدر کوتاه میاد ؟! حق هم دارین که اینطور فکر کنید ....... ولی زندگی که من الان دارم حاصل تجربیات خودمه ....کسی برام پست ارسال نکرد ... کسی بهم کمک نکرد . حرفهایی هم که شنیده بودم و میگفتن بهم یاری نرسوند ! چون گوش نمیدادم ! و به نظرمن به درد خودشون میخورد !!

منهم فکر میکردم که اونها بیرون گود نشستن و میگن : " لنگش کن " ! و در ضمن به کسی هم نمیتونستم بگم ..... تو دل خودم بود و خودم سختی کشیدم و آزمون و خطا کردم و حالا اینجا ایستادم . حاضر نیستم یک لحظه از عمرکنونی و زندگی مشترکم رو با چیز دیگه ای عوض کنم .

همسر منهم آدمی بود که وقتی اکنون مقایسه می کنم هوش عاطفی پایینی داشت .... ( الان بهتر شده .......)
منهم کم و بیش همین مشکلات رو داشتم ولی الان ندارم ....... یا کمتر دارم .......

قبول کنید که ره صد ساله رو یک شبه نمیرن ......

اشتباه شما میدونین از کجاست ؟
از اونجایی که محبت کردن و نادیده گرفتن اشتباهات همسرتون رو ازموضع ضعف میدونین و فکر میکنین با این روش اون شما رو ضعیف فرض میکنه و بیشتر بهتون فشار میاره و به بیانی دیگه " پر رو " میشه یا دیگه شما رو نمی بینه !! در واقع شما ها می خواین اون " کش " رو اونقدر بکشین تا در بره و بخوره تو صورت طرف و ............. حالش سر جا بیاد ؟! یا حد اقل بفهمه که کی اونو کشیده و درش داده ؟! یا اصلا بدونه که اینطوری هم میشه ........!!

چیزی که مسلمه و شما اونو نادیده میگیرین اینه که : اون اصلا اینهایی که شما فکر میکنین – حتی به مغزش هم خطور نکرده ! اصلا موضوع چیز دیگه ایست !!!

و نیز اگه من میگم نادیده بگیرین ...نه اینکه اون فکر کنه شما فداکاری و گذشت میکنین .... نه بابا ...اون اصلا اینجوری فکر نمیکنه ......!!
برای این میگم که اولا پرده حایل میان شما از بین نره ..... شاید عصبانی بشه و یکهو بگه خوب کردم . و دفعه بعد ممکنه کلمات دیگه بگه .....برای اینه که کم کم کلمات و الفاظ ناپسند بین شما جای نگیره ..... و دوم این که خودتون خیلی حساس نشین و تو ذهنتون مزمزه نکنین و فراموش کنین . تا کینه اش به دلتون نمونه .

فاطمه جان .....بالا بری و پایین بیای ............. مردت .......... شاهزاده رویاهات ............ همسرگلت ....همین هست که هست ............. هوش عاطفی اش بالا نیست و از احساسات تو چیزی سر در نمیاره ! نه اینکه لج کنه یا نخواد !! نه ....!! این قسمت از موجودیتش ضعیفه ......... !!

اصلا برو و بهش بگو: " تو منو درک نمیکنی ! "
بهش بگو : " روز زن بهم تبریک نگفتی .. ! "
با چشم بهت زده به تو نگاه میکنه و منظورتو نمی فهمه ............ چون فکر میکنه تو فردی کاملا عاقل و بالغی و براش خنده داره که تو ازش این ها رو طلب میکنی ........ براش قابل هضم نیست .

چون تو رو " بالاتر " از اون میبینه ....! آره ... به خدا بالاتر ............ نه اینکه خدایی نکرده تو رو زیر دست یا خدمتکار ........!! بدونه .

طرز برداشت تون نادرسته ....... به خدا هنوز تلاش نکردی اونو درک کنی ....... خوب چکار کنه .......... از احساسات کمی به دوره .......... احساس خانومش رو نمی فهمه ................. اگه نگی ..نخواهد فهمید .......

ندید بگم : او مردی آرام ( البته تقلب شد .اینو گفته بودی !! ) و موقر و سنگین و تو دار و مقیده – با ادبه . حرف و کلام ناپسند و درشت نمی زنه . بیشتر از سنش می فهمه . خیلی از ظرایف رو که تو میبینی اون نمی بینه . حتی جای خیلی از وسایل ضروری رو که بارها برداشته بازهم می پرسه !
با صدای بلند حرف نمی زنه . مهربونه . دست ودل بازه . گدابازی در نمیاره . به کسی بی احترامی نمیکنه . چزء شاگردای زرنگ بوده . دروغ نمیگه . حرفهای خاله زنکی نمیزنه و گوش نمیده . از اشتباه فراریه . از غیبت بدش میاد . کمی خجالتیه یعنی پررو و دریده نیست و همه اونو به عنوان آدمی مبادی آداب میشناسن . رفتارهای سنجیده داره . شوخی های رکیک نمیکنه (البته اگه شوخی هم بکنه !) حرکات جلف و سبک سر نمیکنه . حتی شاید بهت ایراد بگیره که بلند نخند ! تقریبا مثل مردهای دوبرابر سنش رفتار میکنه . نسبت به اتفاقات دور و بر تحلیل گر و کنجکاو نیست و متاسفانه تک بعدیه . .خیلی ماخوذ به حیاست .

تقصیر اون نیست ! در فرهنگ و جامعه ما حد و مرز تابو ها خیلی پر رنگتر و محدوده اش بیشترو باز تر و محکمتر از فرهنگ های دیگه است . پدر نزد بچه ها به مادر ابراز عشق و علاقه نمیکنه . این گونه افراد بیشتر در این خانواده ها بزرگ شدن . به نظر من مذهب ما هرگز ابراز علاقه رو مذمت نکرده ......... و متاسفانه این مرز ناروا کشیده شده .
در خانواده های قدیمی مرسوم نبوده که پدر دختر خودش رو ببوسه ..همیشه حایلی بین پدر و دختر بوده و این حایل و حصار حتی در مورد فرزند پسر هم اجرا میشده ........ پس طبیعیه که با چنین مشکلاتی درگیر باشیم . هنوز هم خندیدن ( معمولی ) زن و شوهر در محیط بیرون مرسوم نیست ! قدیمها که مردا تو کوچه جلوتر از زنهاشون راه میرفتن !!! همه یاد گرفتیم که احساسات خود رو به بند بکشیم . خوب اینهم نتیجه اش .... سینه به سینه به فرزندان رسیده .......

" آدم سنگین و موقر تو جمع و تو کوچه نمی خنده !!!! "
" طرف مثل دیوونه ها هر- هر میخنده "
" مگه تو دختری پسر – که گریه میکنی !"
"بیا پایین پسر- خجالت بکش ..... بغل چیه ...مگه کوچولویی "!

اینها یعنی چی ؟ یعنی احساسات رو خفه کن ......... اسیر کن .......... کسی نفهمه

وقتی بچه اند میگیم احساسات رو به بند بکش و وقتی بزرگ شد و گرفتار پیامدهاشیم .....

حالا خانوم همسر میگه : " احساسات رو رها کن ....آزاد کن .... !!!!! بگو عاشقمی !! بگو که دوستم داری ! بگو برام می میری ! چرا قربون صدقه ام نمیری !

همه اش تناقض و ..........

اتفاقا داشتم این پست رو برای الهام سعیدی عزیزدر مبحث " مهارت های اجتماعی " آماده میکردم که از این باغ بری تازه تر رسید !

سرم شلوغه ....بازهم میام .......

سلام فاطمه جان
دوستای دیگه زحمت کشیدن و کلی راه ارایه دادن منم که کلی کم تجربه ام ازدواج نکردم که تو موقعیت شما قرار گرفته باشم فقط میتونم بگم که حرف زدن خیلی از مشکلات رو حل میکنه اتفاقا اولین مشکلی که همه بعد از ازدواج دارن همین خونه این رفتن و خونه اونیکی نرفتنه
باید سنگ خودتو وا بکنی وگرنه مثل برادر من مجبور میشی که هروقت میخوای بیای خونه مادرت تنها بیای
خیلی هم خانومی که اینهمه مهربونی اینهمه باسلیقه ، نمیخوام تعریف الکی بکنم ولی همسرت باید یکم قدر بدونه که متاسفانه مردای امروزی یکم وقت میبره تا سرشون به سنگ بخوره






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 666]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن