تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالم باشى یا جاهل ، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى . زیرا خاموشى نزد دانا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797967306




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس و گفتگو با سروش صحت


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
10-1.jpg
سروش صحت نويسنده فيلمنامه مجموعه تلويزيوني ترش و شيرين به کارگرداني رضا عطاران نوشتن براي مجموعه هايي چون مجموعه 77، قطار ابدي، چراغ جادو، داستان يک شهر، شمسي و مادام، جايزه بزرگ، باران عشق، کوچه اقاقيا، شب هاي برره، پاورچين و... را در کارنامه کاري خود دارد. به اينها بايد تجربه بازي در چند فيلم سينمايي و مجموعه تلويزيوني را نيز اضافه کرد و از فيلمنامه نوک برج غافل نماند. همان طور که ترش و شيرين براي مخاطبان لحظه به لحظه امضاي کارگردانش را دارد، براي کساني که سروش صحت را مي شناسند، يادآور بخشي از وجود او و سلايق اش است. صحت اين مجموعه را به همراه محمدرضا آريان نوشته که تجربه مشترک جايزه بزرگ را به صورت دو نفري داشته اند. ترش و شيرين براي شما به عنوان نويسنده فيلمنامه از کجا شروع شد؟ طرح اوليه از ايرج محمدي تهيه کننده کار بود که از من و محمدرضا آريان براي نوشتن دعوت شد. دو نفرمان قبلاً نيز براي رضا عطاران نوشته بوديم. من در قطار ابدي و کوچه اقاقيا و آريان نيز از نويسندگان کوچه اقاقيا بود. من با ايرج محمدي و مهران مهام نيز تجربه کاري داشتم. همان طور که اشاره کردي قبلاً تجربه نوشتن براي رضا عطاران داشته يي و جنس کارهاي او را نيز حتماً مي شناسي. به شخصه نظرم اين است که شما در مقام نويسنده تلاش زيادي کرده ايد تا چيزي بنويسيد که جنس کار رضا عطاران باشد و نتيجه نيز همين طور از آب درآمده. اين را در وهله نخست بايد به عنوان يک امتياز در کار شما محسوب کرد. پرسش من اين است که چه فرآيندي اتفاق افتاده تا نتيجه کار به اين شکل درآيد؟ کارگردان کار کسي است که رنگ و بوي مورد علاقه خود را به کار مي دهد و اصلاً درستش همين است و بايد اين اتفاق بيفتد. عطاران جنسي که دوست دارد، نوع بازي هايي که دوست دارد و شوخي هايي که دوست دارد را به کار اضافه مي کند و خيلي هم خوب است. من و آريان نيز وقتي داريم مي نويسيم حواسمان است که داريم براي کي مي نويسيم. وقتي مي دانيم داريم براي چه کسي مي نويسيم و قرار است چه بازيگرهايي در آن بازي کنند به ما خيلي کمک مي کند. حتي برخي اوقات نوشته به جنس بازي هاي بازيگران نزديک مي شود. همان طور که گفتم من و آريان نيز قبلاً براي عطاران نوشته ايم و جنس کار او را مي دانيم چگونه است. در طول کار جلسات بسياربسيار زيادي با ايرج محمدي و مهران مهام به عنوان تهيه کنندگان کار داشتيم. عطاران با اين دو چند تجربه داشته است. در اين جلسات عطاران و سيدمجيد موسويان به عنوان ناظر کيفي کار حضور داشتند و نهايتاً بايد حاصل کار چيزي باشد که مورد علاقه عطاران باشد و خوشحال هستم که اين طور است. اين نزديکي نوشته را به جنس کار عطاران از امتيازات نوشته شما مي دانم. اگر نبود آن وقت مي گفتند چرا اين کار عطاراني نيست. همان طور که مديري بايد کارش مديري يي باشد. يعني شما در مقام نويسنده تمام تلاش تان اين است که به سبک و کار کارگردان بنويسيد؟ من فکر مي کنم ما به عنوان نويسنده سلايق مان در کار وجود داشته. اين تعاملي است بين نويسنده و کارگردان و نويسنده بايد حواسش باشد که براي چه کسي دارد مي نويسد. البته اگر من يا آريان خودمان را هم بکشيم باز همان طور مي نويسيم که خاص خودمان است و معلوم است که من چطور مي نويسم و آريان چطور مي نويسد. هر آدمي بخشي از خودش را در کار مي آورد و اين اجتناب ناپذير است. حواسمان است عطاران چه جنسي را دوست دارد. خودش هم کمک مي کند. تهيه کننده و ناظر کيفي نيز به اين امر کمک مي کنند. در نهايت نيز کارگرداني که عطاران مي کند حاصلش همين مي شود که مي بينيد. نکته مهم در ترش و شيرين اين است که سليقه سروش صحت و محمدرضا آريان با جنس کار رضا عطاران خيلي جور درآمده و نويسنده به عنوان ساز ناکوکي در کار حس نمي شود. براي اين که عطاران آدم باهوش و خلاقي است و به کارش اشراف دارد و کاري را که مي خواهد بکند مي شناسد و نهايتاً نوشته را به آن نزديک مي کند و اگر اين نباشد يک جاي کار اشکال دارد. در برخي از انتقادهاي مطرح شده بر ترش و شيرين اشاره به اين نکته شده که عطاران در اين کار خودش را تکرار کرده. يک سري چيزهايي است که هميشه مي شود گفت و ابطال پذير نيست. مي شود اين حرف را درباره همه آدم هاي دنيا زد که دارند خودشان را تکرار مي کنند و قابل رد کردن هم نيست، چون آدم خودش است ديگر و طبيعتاً آدميزاد خيلي از کارهاي خودش را تکرار مي کند و خيلي کارها را هم مي تواند بگويد نه تکرار نکرده. اين از آن چيزهايي است که نمي شود پاسخ داد و من نيز نمي توانم بگويم اين طور است يا نه. به نظر عده يي هميشه پاسخ بله است و به نظر عده يي ديگر جوابش نه است. در کليت امر نمي دانم جوابش چيست. بازيگران ترش و شيرين اغلب چهره هاي تلويزيوني هستند که در نقش هايي کليشه شده اند. حميد لولايي، مجيد صالحي، محمدرضا شفيعي جم و آناهيتا نعمتي را مشخصاً نام مي برم، اما در ترش و شيرين اين بازيگران از کليشه هاي قبلي خود خارج شده اند و در نقش هاي متفاوتي ظاهر شده اند. اما مريم اميرجلالي در همان نقشي ظاهر شده که قبلاً نيز در کار عطاران آن را بازي کرده. البته من فکر مي کنم اگر بازيگر ديگري نيز براي اين نقش انتخاب مي شد در کار عطاران همين نقش را بازي مي کرد. بنابراين عطاران به سراغ کسي رفته که همين نقش را در کار قبلي اش به خوبي انجام داده است. محمدرضا آريان چند کار عطاران را ديده بود و من نديده بودم به علت اين که سر کاري بوده ام و نشده که ببينم. قسمت هايي را مي نوشتم مي آوردم، آريان مي گفت اين قسمت ها مثل کارهاي قبلي عطاران شده، تهيه کننده و ناظر کيفي نيز اشاره مي کردند. سعي مان اين بود که اين اتفاق نيفتد. حالا اگر در جاهايي اتفاق افتاده ديگر کاري نمي شود کرد. ما نمي خواستيم کاري تکراري کنيم. همان طور که گفتي مثلاً لولايي، نقش اش با نقش هايي که بازي کرده بود فرق داشت. رضا شفيعي جم و بازيگرهاي ديگر هم همين طور. ولي هر آدمي به هر حال يک آدم است و در هر کاري بخشي از وجودش را مي آورد و اين به همان اندازه که مي تواند بد باشد مي تواند خوب باشد و برعکس. اين في نفسه خوب يا بد نيست. تمي که در ترش و شيرين رويش دست گذاشته شده، يعني تقابل فقير و غني، بارها در سريال ها و فيلم هاي مختلفي تکرار شده و مشابه اين نقش ها را ديده ايم. اما در ترش و شيرين با همه اين احوالات با کار دلنشيني روبه رو هستيم که مي نشينيم پاي تلويزيون و آن را تماشا مي کنيم. يعني اين که با وجود کليشه هاي فراوان، کاري جذاب و خوب عمل آمده. من خودم با کليشه ها خيلي مشکل ندارم. اگر يک کليشه در يک کار خوب درآمده باشد آن را خيلي دوست دارم. به نظرم کليشه چيز زياد بدي هم نيست و اگر پرداخت خوبي داشته باشد، عيبي ندارد. اگر پرداخت خوب صورت بگيرد و جزئيات خوب دربيايد ما مي توانيم يک داستان کليشه يي را بارها و بارها تعريف کنيم، بشنويم و اشکالي هم ندارد. اين اصل هم هست که مي گويند قصه ها زياد نيستند و ظرايفشان با هم فرق مي کند. من خيلي از کليشه واهمه ندارم. قرار است سريالي براي نوروز ساخته شود. مخاطب مشخص است. شبکه و ساعت پخش مشخص است. مخاطب سراسري است. شايد بشود کاري ساختارشکنانه آنچناني انجام داد، اما من ترجيح مي دهم يک کار با داستان قرص و محکم جلو برود و اگر خوب دربيايد که ايرادي ندارد و خوب هم هست. اگر بد هم دربيايد که هر کار بدي، بد است. آن بخشي که مربوط به بازيگران است که بازيگران کليشه شده در نقش هاي قبلي شان انتخاب شده اند، برمي گردد به جسارتي که عطاران دارد. اين که اين آدم ها مي توانند و قادرند در موقعيت ديگري قرار بگيرند برخي اين جرات و جسارت را ندارند. خوشبختانه عطاران جواب هم گرفته است. نوشتن با محمدرضا آريان چطور بود؟ کار اشتراکي سختي هاي خاص خودش را دارد که خيلي اذيت مي کند، شيريني هاي خودش را هم دارد. اين دفعه دوم بود که با آريان براي مجموعه يي فيلمنامه مي نوشتم. دفعه اول جايزه بزرگ بود به کارگرداني مديري. من با آريان خيلي با هم دوست هستيم و خيلي هم با هم اختلاف نظر داريم. اين اختلاف نظر و سليقه مان برخي جاها خيلي اذيت مان مي کند چون کار پيش نمي رود، برخي جاها هم خيلي به ما کمک مي کند. اين قدر بايد تو سر و کله هم بزنيم تا به نتيجه برسيم. تازه آن وقت چهارتا مخالف ديگر هم هستند که اسمشان هست ايرج محمدي، مهران مهام، مجيد موسويان و رضا عطاران. ببينيد چه هفت خوان مخالف در مخالفي بايد برود. اين چيزي بود که در طول کار خيلي سخت بود و اذيت مي کرد، ولي در عين حال مي دانستيم که کمک مان مي کند و نتيجه خوبي درمي آيد. توي هر دو کار هم جايزه بزرگ و هم ترش و شيرين به اين صورت بوده که من سينابس کامل را درمي آورده ام، سکانس به سکانس با شرح ماجراها و جزئيات و آريان ديالوگ ها را مي نوشته. اگر من براي ديالوگي پيشنهادي داشته ام آن را مي گفته ام و او هم اگر براي قصه پيشنهادي داشته، مطرح مي کرده. ما هر کدام مسوول يک بخش بوديم و در عين حال مشاور ديگري نيز بوديم. کدامش راحت تر است؟ فکر کنم جفتش سخت است. اصلاً نوشتن به نظرم کار سختي است. رضا عطاران نيز هميشه فکرهاي خوبي براي اجرا دارد که آنها را نيز به کار اضافه مي کنيم. او هميشه براي هر سکانس ايده ها و شوخي هايي دارد. در عين نوشتن اينها اضافه مي شد يا در سرکار؟ توي کار اضافه مي شود. چيزهايي که فکر مي کنم هر کارگرداني براي خودش دارد و کمک زيادي مي کند که خدا را شکر رضا عطاران دارد. البته اين با بداهه فرق مي کند. مي دانيد که عطاران خودش يکي از نويسندگان خوب است. بخش عمده داستان شهر يک را او نوشته بود. ايده هاي خوبي موقع اجرا دارد که خيلي کمک مي کند. آخرين قسمت را چه زماني تحويل داديد؟ آخرين قسمت بيست و هشتم تحويل داده شد که کار از يکم پخش مي شد. اين انتقاد نيز در بازتاب ها و نظرات مطرح شده که ترش و شيرين کار مفرحي است که در سطح باقي مي ماند. زياد متوجه نمي شوم که کار در سطح است يا در عمق يعني چي؟ يعني اين که کاري مسير زندگي و اجتماع را تغيير دهد؟ منظور تاثير است. مگر مي شود کاري تاثير نگذارد؟ اما بعيد مي دانم کاري بتواند مسير زندگي کسي را تغيير بدهد. ترش و شيرين مانند کارهاي قبلي رضا عطاران سهل و ممتنع است و اين خيلي ها را به اشتباه مي اندازد و فکر مي کنند کار بايد جور ديگري باشد. من فکر مي کنم هر کارگرداني دوست دارد کارش را هم عوام بفهمند و هم نخبه ها آن را تماشا کنند. اين سعي است که همه دارند، گاهي اوقات موفق مي شوند گاهي اوقات نه. اين هم از آن چيزهايي است که دقيق نمي شود به آن پاسخ داد و گفت که اين اتفاق افتاده يا نيفتاده. البته زياد جوابي به مخالف نمي شود داد و فقط مي شود به آن گوش داد و آن را به خاطر سپرد يا فراموش کرد. هر کاري مخالف ها و موافق هايي دارد که بايد ديد اکثريت با کدام است. کارهاي نوروزي ديگر امسال را ديديد؟ راستش را بگويم يا دروغش را؟ راستش را بگو چون اگر دروغ بگويي بعدش بايد دروغ ديگري سرهم کني. با کمال سرافکندگي بايد بگويم نديدم. اين طور خودت را راحت کردي، چون بعدش مي خواستم نظرت را درباره آنها بپرسم. خيلي ها معتقدند سريال هاي نوروزي به سال هاي قبل از ساعت خوش برگشته و سوژه ها نيز مشترک و تکراري هستند. ببينيد اين پرسشي است که يادم است بعد از ماه رمضان امسال مشابه همين را از من پرسيدند. سال قبلش نيز در کاري در ماه رمضان بازي کرده بودم و همين را پرسيدند و دو سال قبلش نيز در کاري ديگر بازي کرده بودم که باز همين را پرسيدند. اين از آن چيزهايي است که هميشه مي شود گفت. مثلاً کارها قدمي رو به جلو برنداشته اند، کارها برگشته اند رو به عقب. کارها مشابه هم شده اند، همه دارند از عشق حرف مي زنند، همه يک جوان محور اصلي است. اين حرف هايي است که ملاک خوب و بد بودن کار نيست. اصل اين است که به دلمان نشسته باشد و بعد برويم سر جزئيات که گامي رو به جلو باشد، يا در ساختار بديع باشد يا ديالوگ هاي بهتري داشته باشد. اصل اين است که کار به دل نشسته باشد مگر غير از اين است؟ اما ديگر عادت کرده ايم که سريال هاي مناسبتي شبيه هم از آب دربيايد و گاهي اين شباهت ها خيلي نزديک است. خوب برخي اوقات اين به دليل اين است که نويسندگان خودآگاه و ناخودآگاه همه در يک جامعه و در يک زمان دارند زندگي مي کنند و در زندگي با اتفاقات مشابهي سر و کار دارند. جو عمومي جامعه روي نويسندگان به هر حال تاثيرات مشابهي مي گذارد. فکر نمي کني در سازمان بايد جايي باشد که از اين تکرارها و تشابهات نزديک به هم جلوگيري کند؟ فکر مي کنم اين اتفاق مي افتد و قرار نيست کارها شبيه هم باشند، ولي چون موضوعات اصولاً خيلي نامحدود نيست مثلاً در تمام کارها بايد عشق باشد و اين دليل شباهت نيست. يک يادداشت بهاري براي ويژه نامه همشهري جوان داشتي که در آنجا کتاب هاي محبوبت را سلاخ خانه شماره پنج ونه گات، مرشد و مارگريتا بولگالف، لبه تيغ موام، بيگانه کامو، جنايت و مکافات داستايفسکي، ناتور دشت سلينجر و زندگي در پيش رو رومن گاري معرف کرده يي. از طرف ديگر نويسنده سريال هايي چون جايزه بزرگ و ترش و شيرين هستي. اين را بايد به حساب ذائقه خودت و تنوع آن گذاشت يا اين که شما نيز حرف برخي از نويسندگان تلويزيون را تکرار مي کني که چاره يي ديگر نيست، براي تلويزيون بايد اين طور نوشت؟ نمي خواهم بگويم متناقض است. نمي خواهم ارزشگذاري کنم که اين سخيف است و آن يکي ارزشمند. در ذائقه ما املت دوست داريم، اشکنه دوست داريم، استيک و فلامينکو هم دوست داريم. با همه اش هم مي توانيم کيف شديد بکنيم و بگوييم به به چه غذاي لذت بخشي و دليل نمي شود به کسي که املت مي خورده حالا وقتي دارد استيک مي خورد بگوييم اين چي است مي خوري، آن چه بود مي خوردي؟ من در موسيقي هم همين طور هستم. ذائقه متفاوت و متنوعي دارم. اصلاً هم ارزشگذاري نمي کنم. مي گويم يک سليقه است. برخي ها سليقه شان را بسته اند، خوش به حالشان، برخي هم نبسته اند، خوش به حالشان. يعني شما از روي ناچاري سمت نوشتن کارهاي مخاطب پسند تلويزيوني نمي روي؟ نه. من ترش و شيرين را با تمام عشق دوست دارم و برخي جاها ناراحت مي شوم که چرا زياد خنده دار از کار درنيامده است؟ در بين شخصيت هاي ترش و شيرين کدام را بيشتر دوست داري؟ نقش ناصر را. شده فکر کني اگر فرصت بيشتري داشتي کاراکتر يا ماجرايي را عوض مي کردي؟ نه. اصولاً من آدم سختگيري نيستم. دارم مثل يک مخاطب کار را تماشا مي کنم. اصولاً هم از آنهايي نيستم که اگر جايي متن تغيير کرد بالا و پايين بپرم که متن ام تغيير کرده. اگر اصل کار خراب نشود مهم نيست. البته يک جاهايي هم وسواس عجيبي دارم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن