واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: فريدون پوررضا: موسيقي گيلان ،تلاري خوش هوا بي آب و دانه
تهران-خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا): از: مرضيه ضامن "فريدون پورضا" فولكلوريست و پژوهشگر مشهور گيلاني از موسيقي كنوني گيلان به تلاري (تالاري ) خوش هوا بي آب و دانه ياد مي كند.
در پي تماس تلفني با استاد و گفت وگو با ايشان، بالاخره براي ساعت يك بعدازظهر روزي از روزهاي مرداد تعيين وقت كرد و ما را به خانه اش فراخواند.
هوا به شدت گرم و شرجي و به قولي "برنج پزون" بود كه گروه خبري ايرنا به سمت گلسار (يكي از خيابان هاي رشت ) به هدف ديدار و گفت و گو با استاد راهي منزل وي شد.
نوشته هاي آدرس را يكي يكي طي كرديم و به آخرين بخش آدرس رسيديم ، اما منزل را نمي يافتيم و تاثرانگيز اينكه از هركس مي پرسيديم خانه دوست كجاست ؟ نگفتند به ما: " نرسيده به درخت ، كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است ، و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است.
" به آدرس خود اعتماد كرديم و جستيم .
.
.
مقابل دري طوسي رنگ ايستاديم زنگ را فشرديم تا بپرسيم كه آيا همين خانه است، برق نبود.
از عابري پرسيديم منزل فريدون پوررضا كجاست ؟ ـ نمي دانم .
.
.
صداي مهرباني از پنجره ما را به خانه فرا خواند ، بله منزل استاد بود، وارد خانه شديم، چون صدايش ساده و رسا.
صداي دوست آمد و پس از احوالپرسي صميمي ما را به اتاقي كوچك ـ كه به نظر كلاس درسي بود كه تشنگان موسيقي ملي و محلي در آن سيراب مي شدند ـ فرا خواند.
سخن آغاز شد و ميوه هاي سخن بي نهايت .
.
.
به قدري زيبا سخن مي گفت كه گرماي هوا و قطعي برق در دل ظهر گرم و شرجي رشت را فراموش كرديم و فراموش كرد خبرنگاري در روبه رو نشسته و عكاس خبري نيز مدام خطوط چهره اي را ثبت مي كند كه هر يك آسماني داشت در انحناي فكر.
پوررضاي 76 ساله كه عمر خود را به پاي زنده نگاهداشتن و ثبت موسيقي اين ديار نهاده، در گفت وگو با خبرنگار ايرنا نسبت به وضعيت كنوني اين رشته هنري كه آن را يكي از پراحساس ترين نواهاي ايراني مي داند ابراز نگراني كرده و از اين مساله دلگير است.
وي كه نزد استاداني چون استاد دردشتي ، سعادتمند قمي، استاد بنان و ديگر استادان نامي ايران موسيقي را آموخته، نداشتن بودجه را يكي از مشكلات عمده بخش موسيقي گيلان مي داند.
وي همچنين نداشتن خواننده، نفوذ موسيقي هاي بيگانه كه به پاپ مشهور است و پاپ هم نيست و برگزاري كنسرتهاي اينگونه را از ديگر مشكلات اين بخش ياد مي كند.
فولكلوريست گيلاني، كه نواي برآمده از دل ساده مردمان روستاهاي شالي و جنگل و باران را سالهاست با صداي نرم و موثر خود به گوش علاقه مندان آن در سراسر اين خاكي وسيع رسانده، از يكي شدن فرهنگها در دهكده جهاني و هجوم فرهنگ بيگانه به موسيقي هراسناك است.
پوررضا مي گويد: اگر واقعا بخواهيم همينطورادامه دهيم و روند كار موسيقي در رسانه هايمان با پريشان حالي امروز به پيش رود، ديگر نيازي نخواهد بود سرآمدانمان را از كشورهاي بيگانه جذب كنند، " بلكه از همين پستك (محله اي در رشت ) نيز ما را خواهند دزديد".
وي با لحني محكم گفت: فضاي رسانه ها را بايستي با موسيقي مردمي و ملي دمساز نمود و به پرواز درآورد.
وي ادامه داد: اگر همينطور موسيقي بيگانه كه حتي در خانه خودشان هم به اختناق تنفسي مبتلا شده به خورد مردم داده شود، حتي بي هيچ سلام و عليكي با گذشته، سرآخر هيچ خواهيم شد و تازه به خود خواهيم آمد كه گذشته اي كه از آن به كهنگي ياد مي كرديم چه زيبا بودند و از دستش داديم و اينك مدرنيته كه براي رسيدن به آن به چه آب و آتشي زديم چه زشتي هاي تيزي هم دارد.
پوررضا، كه در حال وهوايي مملو از همان موسيقي برآمده ازدل مردمان ساده روستا بر سرشاليزار، صيد ماهي، برداشت چاي ، شكستن كنده توسط جنگل نشينان در سرماي زمستان و بارش باران در مراتع، با صدايي زيرتر از لحن هميشگي اش گفت: ديگر از مسوولان هيچ انتظاري ندارم، هيچ انتظاري، و نگاهش را به دستنوشته خويش دوخت.
وي ادامه داد: استاندار امروز بسيار والا مقام است و توجه ويژه اي بر فرهنگ قايل است و قولهايي نيز در ارتباط با چاپ كتابم با نام " موسيقي فولكلوريك گيلان " داده بود اما يا زيادي كار من بود و يا مرا لايق نشناخت.
پوررضا، يكي از خوانندگان محبوب مردم گيلان و عاشقان نواهاي گيلاني است، و در دستنوشته اي از خود مي گويد: موسيقي گيلان همچون سبزاي جغرافيايي زيست محيطي منطقه، آرامش بخش، لطيف، خوش يمن و دلنشين است كه با رمز و راز و مانايي در عرصه تاريخ، روند پر جلوه دارد.
به استاد گفتيم كمي از گذشته هاي زيبا را برايمان زنده كند و از زماني كه دانست هديه اي با نام " صدا" در او وديعه نهاده شده است.
"پنجم ابتدايي بودم، به دستور معلم اشعار كتاب فارسي را مي خواندم، بعدها متوجه شدم رجز مي خواندم.
به تشويق دوستان، سالهاي 1329 تا 31 را در تهران نزد استادان دردشتي و سعادتمند قمي موسيقي فرا گرفتم و در حضور استان بنان تلمذ كردم.
استاد بنان از من خواست به رشت برگردم و موسيقي گيلاني را بكاوم و با موسيقي ايراني هماهنگش نمايم.
حرف استاد به گوش گرفتم و به رشت برگشتم.
" پوررضا در خاطره اي ديگر مي گويد: "در تعزيه خواني در رشت نوايي به گوشم خورد كه با آن آشنا نبودم، به نزد استاد بنان رفتم و موضوع را با وي در ميان گذاشتم ، استاد بنان گفت: از اين پس هر موسيقي باهر نامي كه ايراني باشد را در هر كجا كه شنيديد ثبت كنيد، موسيقي ايراني بسيار دامنه وسيعي دارد كه هيچكس به تنهايي از آن با خبر نيست.
" وي را در لحظه به ياد آوردن خاطراتش به گونه اي ديدم كه مي گفت: ما گروه عاشقان بوديم و راه ما از كنار قريه هاي آشنا، تا صفاي بي كران مي رفت.
به رسم ادب از استاد تشكر و خانه را ترك كرديم و دراين انديشه كه "ميوه ـ هاي بي نهايت را كجا مي شد ميان اين سبد جا داد؟ " چه بهتر كه تا او و امثال او هستند دريافته شوند و قدرش بدانيم كه شايد فردا دير باشد.
.
.
ك/4 1881/1552/508 شماره 356 ساعت 13:09 تمام
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]