تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در هر جمعه، اندكى از سبيل و ناخن‏هاى خود را بگير، و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796774714




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس و گفتگو با رضا رشیدپور و همسرش


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: خودش را اين‌گونه معرفي مي‌كند: هجدهم مردادماه هزار و سيصد و پنجاه و خورده‌اي در خيابان سرسبيل تهران به دنيا آمدم. با معدل 19/86 در رشته رياضي فيزيك ديپلم گرفتم و همزمان در دو دانشگاه، در دو رشته عمران و كارگرداني فارغ‌التحصيل شدم، تنها يك خواهر كوچك‌تر دارم كه مهندس معمار است. مادرم خانه‌دار و پدرم نيز سال گذشته فوت كرد؛ مدت سه سال است كه با (نغمه مهرپاك) مجري فعلي برنامه تصوير زندگي كه از شبكه دوم سيما پخش ميشود و فوق‌ليسانس روانشناسي دارد، تشكيل زندگي مشترك دادم... (رضا رشيدپور) هر اندازه كه در مقابل دوربين با نشاط و پرانرژي است در پشت دوربين به همان اندازه متفكر و آرام... او هنر زيادي دارد از جمله نقد فوتبال، البته به زبان طنز، خوانندگي آن هم زنده مقابل چشم صد هزار نفر! كارگرداني، اجراي برنامه‌هاي زنده تلويزيوني و ساختن برج‌هاي بلند... گفتگوي ما با اين زوج هنرمند و مجري را بخوانيد تا بيشتر با آنها آشنا شويد: (رضا رشيدپور) مجري توانايي در تلويزيون است كه با كارهاي او آشنا هستيم، به خصوص تمام ايرانيان كه به مدت سه سال هر روز با صبح بخير گفتن (رشيدپور) كار روزانه خود را آغاز مي‌‌كردند، اما شش ماهي است كه از او ديگر خبري نيست. نه تنها او بلكه ديگر اعضاي گروه صبح بخير ايران هم نيستند. شايد آنها كه برنامه حال حاضر صبح بخير ايران را مي‌‌بينند، محتواي جديد را دوست داشته باشند و بگويند از قبل بهتر است، اما آنچه كه جاي پرسش دارد اين است كه اگر مدير يك برنامه عوض مي‌‌شود، بايد تمامي افراد آن گروه عوض شوند؟ از رضا رشيدپور خواستيم كه برايمان توضيح بدهد چه اتفاقي افتاد، اما او جز چند خط برايمان توضيحي نداد و گفت بگذريم و بحث را عوض كرد.‌ رشيدپور سه سال هر روز صبح به عشق اين برنامه از خواب خود مي‌‌زد و با مردم ايران ارتباط صميمي برقرار مي‌‌كرد و حالا بايد پاسخگوي كساني باشد كه ديگر هر روز صبح او را در صفحه جادويي نمي‌‌بينند. زماني كه از او مي‌‌پرسيم آيا با آمدن يك نفر، كليت يك كار موفق بايد دستخوش تغييرات شود، چيزي نميگويد و سرش را پايين مي‌‌اندازد و مي‌‌گويد: (انتظار داريد چه پاسخي بدهم، آنهايي كه به دنبال پاسخ اين پرسش هستند،‌خودشان خواه ناخواه متوجه مي‌‌شوند.) به واقع در سال‌هاي اخير در زمينه مديريتي، اين‌گونه عمل كرديم. به محمد دادكان رياست سابق فدراسيون فوتبال، نشان لياقت مديريت مي‌‌دهيم و چند ماه بعد به بدترين نحو ممكن او را زير سوال برده برايش پرونده مالي تشكيل ميدهيم. زماني براي يك مدير به‌به، چه‌چه مي‌ كنيم و مدتي بعد، بدترين انتقادها را روانه او مي‌‌كنيم و اين به امروز و ديروز ارتباطي ندارد. اگر اجازه مي‌‌داديم (اميركبير) به كار خود ادامه مي‌‌داد، شايد اتفاقاتي ديگر در اين كشور پيش مي‌‌آمد، اما نگذاشتند اميركبير به كار خود ادامه دهد،‌چون نخواستند و اين خلق و خو، هميشه با ايرانيان باقي است. از هر كدام از مجريان برنامه صبح بخير ايران به دنبال پاسخ هستيم، چيزي نمي‌‌گويند، چرا كه نيستند،‌ اما رشيدپور را پيدا كرديم، چون هست،‌ اما باز هم به يك پاسخ صحيح نرسيديم چرا زماني كه يك مدير عوض ميشود،‌ بايد عوامل يك كار موفق و خوب هم دستخوش تغيير شوند؟ عجيب‌ترين پاسخ براي اين پرسش شايد اين باشد كه (صبح بخير ايران)، سه سال قبل كاري موفق نبود، اما مردم نظري غير از اين دارند. خانواده سبز: دوست دارم خودتان گفتگو را آغاز كنيد... رشيد‌پور: معمولا تمام مصاحبه‌ها با بيوگرافي آغاز مي‌‌شود، اما به دليل تكرار، خيلي شروع جالبي نخواهد بود... اصلا چطور است از هوا بگوييم؛ امروز چرا اينقدر هوا گرم است؟ مهرپاك: خوب جواب اين سئوال كاملا مشخص است، اما من فكر مي‌‌كنم از اين تابستان گرم‌تر تا به حال نداشتيم. رشيد‌پور: اجازه بدهيد قبل از اين‌كه شما در خصوص قطع همكاري من با گروه (صبح بخير ايران) سئوال كنيد، در اين خصوص صحبت كنم، چون اين روزها بعد از سلام و احوالپرسي، حضوري براي همه توضيح مي‌‌دهم... تنها دليل عدم همكاري، اختلاف سليقه با گروه بود و اين‌كه تصميم گرفتم مدتي استراحت كنم. هيچ دليل ديگري ندارد. از اين طريق تمام حرف‌هايي كه به كذب منتشر شده را تكذيب مي‌‌كنم. خانواده سبز: شما براي اين‌ برنامه بايد صبح زود بيدار مي‌‌شديد، اين وضعيت تكراري و خسته كننده نشده بود؟ رشيدپور: بر عكس برايم بسيار انرژي‌بخش هم بود و امروز كه مدت پنج ماه از اين برنامه فاصله گرفتم بسيار دلتنگ هستم و هر روز عده‌اي را مي‌‌بينم، از پسر هفت ساله تا پيرمرد هفتاد ساله كه به من اظهار لطف كرده و مي‌‌گويند ما هر روز با صداي تو از خواب بيدار مي‌‌شديم؛ اين موضوع حس دلتنگي مرا تشديد مي‌‌كند، اما دنياي حرفه‌اي داراي تنگناهايي است كه براي تداوم بيشتر بايد از آنها گذشت و سختي‌ها را تحمل كرد. خانواده سبز: اصولا سحرخيز هستيد؟ رشيد‌پور: ...( بلند مي‌‌خندد) البته اگر نخوابم، بيدار مي‌‌مانم تا زماني‌كه به كارم برسم، اما اگر بخوابم ديگه بلند شدنم با خداست. خانواده سبز: چرا صبح بخير ايران اين روزها جذابيت گذشته را ندارد؟(البته نه صرفا زمان حضور شما) رشيد‌پور: مجموعه صبح بخير ايران، شايد به دليل سوءتفاهم، مهر‌ه‌هاي بزرگي را از دست داد. پشت دوربين مغزهاي متفكري حضور داشتند كه هر هفته از هشت صبح تا هشت شب براي هر چه بهتر شدن برنامه‌ جلسات مختلفي را برگزار مي‌‌كردند، آنها حتي براي سي ثانيه هم برنامه مي‌‌ريختند، بحث مي‌‌كردند و... نزديك به سه سال با هدايت دكتر (ابراهيم‌ داروغه‌زاده)، صبح بخير ايران به يك برنامه پويا مثل مجله خانواده‌سبز تبديل شده بود، ولي بعد از تغيير مديريت، آن سيزده نفر كنار گذاشته شدند و علاوه بر آن يكسري از افراد جلوي دوربين نيز تغيير كردند، البته با يك ديد بدبينانه. گروه جديدي تشكيل شد كه اين گروه متكي به يك نفر است، يعني بار فكري آن سيزده نفر را تنها يك نفر به دوش مي‌‌كشد. بگذريم، نمي‌خواهم حاشيه درست كنم، بحث را عوض كنيم . خانواده سبز: اين روزها كاري را برروي آنتن نداريد؟ رشيد‌پور: برنامهاي به نام (زنده رود) كه براي اولين‌بار در تلويزيون سراسري روي آنتن مي‌‌رود، هر هفته با اجراي من در تلويزيون اصفهان پخش مي‌‌شود كه بدون اغراق هشتاد درصد بيننده دارد، غير از اين مشغول ساختن يك مجموعه طنز، به سفارش سيماي اصفهان هستم با عنوان (گريه ديگه فايده نداشت) با نويسندگي خودم و لاله صبوري. در خصوص اين سريال ادعاي فيل هواكردن ندارم، اما فكر مي‌‌كنم در جاي خود حرف‌هايي براي گفتن داشته باشد. همين‌طور مدتي است به نويسندگي و كسب تجربه‌اي غير از اجرا مي‌‌پردازم. خانواده سبز: چرا اين روزها گرايش برنامه‌هاي سنتي خيلي بيشتر شده است؟ رشيدپور: برنامه‌سازي در تلويزيون با ركود شديدي روبه‌روست، به اين دليل كه رابطه تهيه كننده با سازمان درست تعريف نشده، خيلي از اين روابط به رابطه پيمانكار و كارفرما تبديل شده، به دور از تفكر و جدا از انديشه درست برنامه‌سازي. تعريف ما از برنامه ساختن، چند پلاتوي مجري و در نهايت يك گزارش جلوي پارك ملت، اين آفت بزرگي براي تلويزيون ماست. اما در مورد آن بخش سنتي و پاپ حق با شماست؛ اين روزها شبكه‌هاي مختلف تلويزيوني مردم را بمباران برنامه‌هاي پاپ مي‌‌كنند، شايد راه درستي باشد تلويزيون داخلي كه اصالت فرهنگي بيشتري دارد و با تفكر عميق‌تري هم اداره مي‌‌شود، به ريشه‌ها و سنت‌هاي مردم بپردازد تا بين بخشهاي سنتي و پاپ موازنه ايجاد شود. خانواده سبز: برنامه‌هاي ما يا اصولا بي‌‌محتواست يا پرمحتوا، البته بي‌‌ربط به هم... رشيدپور: ما فكر مي‌‌كنيم محتوا را بايد با آمپول به مردم تزريق كنيم. يعني يك مجري از سقراط، افلاطون و ارسطو حرف بزند تا برنامه پرمحتوايي ساخته شود در صورتي كه اصلا اين‌گونه نيست، به طور مثال مهران مديري برنامه‌اي پرمحتوا به نام داربيد را مي‌‌سازد، كه نقد داوري و بازيكن مي‌‌كند و در عين حال كسي با بيل روي مغزت نمي‌‌رود، مردم ما داراي شعور بالايي هستند كه نخواهيم مستقيم حرفي را بزنيم. در كل من فكر مي‌‌كنم نوع ارائه محتوا را در برنامه‌ها گم كردهايم. خانواده سبز: عده‌اي معتقدند كه رضا رشيدپور يك شومن واقعي است؟ رشيدپور: اشتباه مي‌‌كنند... شومن واقعي يعني كسي كه در لحظه بهترين كار را انجام مي‌‌دهد، مثل فرزاد حسني كه تا حدودي به شومن نزديك شده اما موقعيت برنامه‌سازي و موقعيت‌كاري به ما اين اجازه را نمي‌‌دهد كه شومن باشيم، بلكه در نهايت مي‌‌توانيم يك مجري اجتماعي خوب را به نمايش بگذاريم.در تمام دنيا برنامه‌ها را با شومنش مي‌‌شناسند. فرصتي كه تا امروز در اختيار داشتم اين امكان را به من نداده است، به همين خاطر فكر مي‌‌كنم بين من و شومن واقعي خيلي فاصله است. خانواده سبز: در فكر ساختن برنامه‌اي نيستيد كه حداقل اين فرصت را به خودتان بدهد؟ رشيدپور: يك طرح خيلي جذاب دارم كه با مشاور ارشد شبكه دوم سيما صحبت كرديم و براي اولين‌بار در ايران عملي خواهد شد. خانواده سبز: مدتي است ديگر شاهد مطالب شما در روزنامه گل نيستيم؟ رشيدپور: روزنامه‌نگاري هميشه جزء آرمان‌هاي من بوده، چون رسانه مكتوب را خيلي تاثيرگذار مي‌‌دانم و اين كار را به تناوب در مجله‌ها و روزنامه‌هاي مختلف انجام دادم، اما تداوم نوشتن در اين روزنامه بيشتر بوده است. خودم نوشته‌هايم را خيلي دوست دارم، مخصوصا در اوج دعواهاي فوتبالي، يك نفس راحت مي‌‌كشيدم كه حرف دلم را زدم، حالا مردم چقدر راضي بودند را نمي‌‌دانم؛ اما متاسفانه مدتي است وقت نوشتنم را صرف فيلم‌نامه سريال (گريه ديگه فايده نداشت) مي‌‌كنم. خانواده سبز: بيشتر چه ورزشي را دنبال مي‌‌كنيد؟ رشيدپور: با اين كه خيلي زياد طرفدار فوتبال هستم، اما حتي يك‌بار هم فوتبال بازي نكردم، بيشتر شنا و بيليارد را دنبال مي‌‌كنم. خانواده سبز: در فوتبال طرفدار چه تيمي هستيد؟ رشيدپور: با صراحت مي‌‌گويم: پرسپوليس. خانواده سبز: تاريخ ازدواج و تاريخ تولد خانمتان را به ياد داريد؟ رشيدپور: همسرم متولد پانزدهم خردادماه است و در تيرماه هم ازدواج كرديم. مهرپاك: البته مردادماه بود... خانواده سبز: تاكنون پيشنهاد بازي نداشتيد؟ رشيدپور: چند بار پيشنهاد بازيگري به من شد، اما نغمه مخالفت كرد و من به خاطر احترام به ايشان نرفتم. مهرپاك: مادر رضا مدام تماس مي‌‌گرفت و پيغام مي‌‌فرستاد كه نگذارم بازي كند. من هم چون احترام زيادي براي مادرشوهرم قائلم، جلوي اين كار را گرفتم. خانواده سبز: از سوابقتان برايمان بگوييد؟ مهرپاك: ابتدا كارم را با برنامه‌هاي راديويي و اجراي برنامه‌هاي زنده شبكه جوان آغاز كردم و از سال 76-77 وارد سازمان شدم و از زماني كه مجريان تلويزيون و راديو تفكيك شدند، ديگر نتوانستم اين همكاري را در راديو دنبال كنم و امروز حسرت آن روزهاي خوب در راديو را ميخورم. خانواده سبز: چطور با رضا آشنا شديد؟ مهرپاك: در راديو برنامه‌اي را اجرا مي‌‌كردم به نام جوان ايراني، دو نفر از همكاران آقا، ديگر نتوانستند با ما همكاري كنند، تهيه‌كننده و مدير گروه به دنبال يك مجري بودند و من استرس داشتم كه حالا قرار است با چه كسي برنامه اجرا كنم و آيا از نظر فكري و تيپ كاري با هم تفاهم داريم و... تا اين كه خبر آوردند آقايي كه دو سال پيش برنامه شب ايراني را اجرا مي‌‌كرده انتخاب شد و چون بيننده آن برنامه بودم، به خوبي حضور ذهن داشتم. اولين روز برخوردمان را خوب به ياد دارم؛ رضا سر تا پا خاكي بود، چون آن زمان در بخش عمراني فرودگاه امام خميني(ره) مشغول به كار بود، سه سال بعد از آن روز ايشان به خواستگاري من آمد. خانواده سبز: دوران كودكي را چطور سپري كرديد با شيطنت يا آرامش؟ رشيد‌پور: هر وقت صحبت از كودكي مي‌‌شود به ياد شش سالگي و پس از آن مي‌‌افتم چون پيش از آن را به ياد ندارم، خيلي آرام و ساكت بودم تا جايي‌كه اطرافيان برخي اوقات فكر مي‌‌كردند زنده نيستم... (با خنده) مهرپاك: من معتقدم هر يك از ما به دوران كودكي خود برمي‌گرديم... رضا شايد جلوي دوربين آدم پرشور و نشاط و پرتحركي باشد، اما در واقع آدم بسيار آرام و درونگرايي است. همه به من مي‌گويند با اين همسر شوخ‌طبع و پر سر و صدا هيچ‌وقت حوصله‌ات سر نمي‌‌رود، در صورتي‌كه باور كنيد هميشه به رضا گله مي‌‌كنم كه چرا اينقدر كم حرف و ساكت است. خانواده سبز: بزرگ‌ترين شيطنتي كه كرديد؟ رشيد‌پور: بر خلاف دوران كودكي از زماني‌كه وارد دبيرستان شدم، شيطنت‌هاي زيادي انجام مي‌‌دادم، به طور مثال در كلاس را از جا در آوردن، با پيچ‌گوشتي ميزها را باز كردن يا اين كه تخته را جابه‌جا كردن، ولي چون خيلي درس‌خوان بودم هيچكس حرفي نمي‌‌زد، اما جالب‌ترين شيطنت در همان دوران اتفاق افتاد؛ در مسير مدرسه‌ يك كتاب‌فروشي بود كه در زيرزمين قرار داشت و هميشه شلوغ بود و من هر روز مي‌‌رفتم كنتور برق را مي‌‌زدم و در مي‌‌رفتم و تمام لامپ‌هاي آنجا خاموش مي‌‌شد، جالب اين‌كه يك بار فروشنده به من گفت: نمي‌دانم چرا هر روز سر يك ساعت برق‌هاي اينجا مي‌‌رود! بنده خدا نفهميده بود اين شاهكار را هر روز خود من انجام مي‌‌دهم. خانواده سبز: بدترين نمره‌اي كه گرفتيد؟ رشيد‌پور: سال سوم ابتدايي از ديكته با دوازده غلط، هشت شدم. مهرپاك: من سال چهارم ابتدايي تجديد آوردم، چون متولد خرداد ماه هستم، روز تولدم هميشه هم ‌زمان بود با امتحانات و آن زمان از امتحان بعد از جشن تولدم نتوانستم نمره قبولي بگيرم. خانواده سبز: از اين كه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد، سپاسگزاريم. این گفتگو مربوط به سال 1385 می باشد خانواده سبز




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4394]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن