تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطل آميخته ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797787689




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به طنز شعری عمران صلاحی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Asalbanoo02-08-2007, 01:47 PMhttp://www.aftab.ir/articles/art_culture/literature_verse/images/fecd 868d 6ed 1d 688af1a 548a 03275865.jpg گفتن واقعیت همیشه تلخ است. بزرگی گفته من تو را بسیار دوست دارم اما حقیقت را از تو بیشتر. پربیراه نمی گویند که ما مردمی مرده پرست هستیم. تا چندی پیش در کتاب فروشی های همین شهر باران (رشت) اگر سراغ کتابی از عمران را می گرفتیم به ندرت آن را می یافتیم، اما حالا پس از مرگ اش در ویترین اغلب کتاب فروشی ها می توانیم این عبارت را با خط درشت بخوانیم؛ «گزینه اشعار طنز عمران صالحی رسید.» این خاصیت ذاتی ما است و شاید به این علت است که هم اکنون او را بیش از پیش باورمندیم. با سرو صورت اصلاح شده، جامه نو/ روی یک صندلی فرسوده/ جابه جا شد/ پیش پایش گلدان، پشت سرش پیچک ها/ تکمه هایش را بست./ گفت؛ عکاس، تو هم عکس مرا داشته باش/ عکس من، پس فردا/ مشتری خواهد داشت./ و... غص ۱۰۲، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف با نگاهی به کارکرد ادبی عمران صلاحی می توان دریافت که او قالب های گوناگون ادبی را تجربه کرده است. صلاحی در عرصه شعر به سرودن در قالب نیمایی، سپید، گفتارهای کوتاه طنز، مطایبه و لطیفه گویی و در عرصه نویسندگی به داستان و حکایت پرداخته است. شعر از منظر صلاحی هنری است سمعی که با موسیقی ارتباط فراوان دارد. براین اساس وقتی شاعر در خلوت خود شعر می گوید باید به آهنگ پنهان در کلمات توجه کند. او طنین کلمات را عنصر مهمی می داند و معتقد است برای رسیدن به هماهنگی و توازن باید از هر روشی بهره جست. از این نظر به جای وزن به توازن اهمیت می دهد. برخی از منتقدان صلاحی حضور او را در عرصه های متفاوت ادبی جزء نکات آسیب شناسانه کاری او می دانند. او در این باره در مصاحبه ای عنوان کرده است؛ شعرهای من مثل آجیل چهارشنبه سوری است. میان آنها همه چیز پیدا می شود. معمولاً هر کس در زمینه هنر یا نویسندگی از اول تا آخر عمر یک حرف را تکرار می کند، اما در قالب های مختلف. طنز به عنوان یکی از ابزارهای شعری بیشترینه حضور را در اشعار صلاحی دارد به گونه ای که از او در دنیای بیرون و درون شعرهایش چهره ای متفاوت ساخته است. «گاهی اوقات فکر می کنم دو آدم متفاوت هستم. گاهی اوقات هم این دو دوش به دوش هم هستند. اما فکر می کنم شعر را برای خودم می گویم و طنز را برای دل مردم.» موضوعات طنز در شعرهای عمران برگرفته از حوادث و رویدادهای روزانه ای است که با آنها دست و پنجه نرم می کند. طنز زیر دست و پای او ریخته است. تنها زحمتی که برای او می ماند آن است که آنها را جمع کند. او نگاه دقیقی به مسائل و پیرامون خود دارد و هنگامی که این مسائل تناقض آمیز باشد آن را به صورت طنز بیان می کند. صلاحی معتقد است؛ «دنیا پر از تناقض است. مخصوصاً دوره های اخیر، از سخنرانی سران کشورها بگیریم تا راه رفتن در خیابان. حرف ها با عمل جور درنمی آ ید. همه اینها طنز است.» عنصر طنز در ابتدا توسط عمران آنچنان جدی گرفته نمی شد یا در کار او بود و خود آن را به عنوان یک ویژگی در شعرهایش کشف نکرده بود. از این نظر در شعرهای اولیه او که محصول سال های ۴۰ و ۵۰ است ما با رگه هایی از طنز مواجهیم. اما توجه او به رویدادهای اجتماعی در همان آغاز شاعری و آرمانخواهی و پرداختن به آن بیشتر از عنصر طنز در آثارش مشهود است. به عنوان نمونه در شعر «من بچه جوادیه ام» که در آذر ۵۱ سروده شده است، مخاطب شعر بیش از آن که با عنصر طنز مواجه شود با دغدغه های اجتماعی که با زبانی روایی- تصویری عنوان می شود، روبه رو خواهد شد. در واقع شاعر درصدد است با ارائه تصویرهایی پی درپی موقعیت زندگی و زیستگاه خود را به تصویر بکشد. باید دعا کنیم/ دیوارها/ تابوت سقف ها را/ از شانه بر زمین نگذارند/ باید دعاکنیم که از درزهای سقف/ آوای اضطراب و قطره ی باران/ در طشت/ ننشیند/ و... غص ۳۴، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف او قصد ندارد با سرودن چنین شعری یا شعرهایی اقدام به برطرف کردن معضلاتی که خود و مردمان محله اش با آن دست به گریبانند بپردازد، بلکه بر آن بوده تا هویتی دیگر به زیستگاه خود ببخشد. اینجا قطار، زندگی مردم است/ با سوت او به خواب فرومی روند/ با سوت او/ بیدار می شوند/ اینجا قطار مونس خوبی است/ من بچه ی جوادیه ام غص ۳۸، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف صلاحی رفته رفته پس از گذشت زمان دریافت که می تواند به عنصر طنز به عنوان یکی از شاخصه های مهم شعری اش تکیه کند. او سعی می کند از رویدادهای اجتماعی، طنز بیافریند و درصدد است آن را همراه با تضادی تصویری ارائه دهد. دلشان می خواست/ چشم مردم را گریان ببینند/ گاز اشک آور را ول کردند/ خنده آور بود. غص ۶۵، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف نکته مهم در ساختار شعرهای آمیخته به طنز عمران این است که عنصر طنز در اشعارش به ویژه در اشعار سپید او جایگاهی متفاوت با دیگر شاعران طنزپرداز دارد. به عبارتی طنز در اشعار صلاحی در محور عمودی شکل نمی گیرد بلکه بیشترینه کارکرد طنز در فرآیند شعرهایش را می توان در محور افقی جست وجو کرد. یعنی صلاحی سعی دارد تاثیرگذارترین قسمت شعرش، جزء پایان بندی شعرش به شمار آید که این خود بر قطعیت بخشیدن اثر می افزاید. اما از آنجا که عمران فارغ از تئوری های مورد نظر شعر می سروده پس نمی توان به خاطر چنین رفتاری در شعرهایش بر او خرده گرفت. او سعی ندارد ارائه گر شعری تکنیکی باشد بلکه سعی دارد با استفاده از کلماتی ساده از وقایعی بزرگ سخن به میان آورد. به گمان برخی همین که شاعری چون عمران با کلمات ساده از رویدادهای پیچیده اجتماعی سخن می راند و در نهایت آن را به طنز می کشد، می تواند به عنوان تکنیکی منحصر به فرد در شعرش به شمار آید. در شعر زیر عمران با قلب حقیقت در مواجهه اعضای خانواده با وقایع، از تلخی حقیقت به زبان طنز پرده برداری می کند. شب که شد، مرد خانه آهسته/ به زنش گفت؛ «از چه می ترسی؟/ رعد و برق است این، نه بمباران»/ بچه را ناز کرد و گفت؛ «نترس/ اینکه برق گلوله نیست/. برق نور ستاره و ماه است/ اینکه آژیر نیست، موسیقی ست»/ مرد خانه/ قوت قلب خانه بود/ و خودش مثل بید می لرزید غص ۹۲، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف برخی دیگر از منتقدان صلاحی همچون نگارنده بر این موضوع صحه می گذارند که بیشترین مضمون شعرهای او در لفاف طنز و برگرفته از رویدادهای اجتماعی است. او در همین راستا به مضامین تلخ و شیرین چون جنگ، عشق، طبیعت، سیاست و... نیز می پردازد. به عنوان نمونه می توان به شعر «منظومه ها»، «از کدام سو»، «زیبا» و... اشاره کرد. مساله دیگری که در اشعار عمران به کرات دیده می شود و از کنار آن به سادگی نمی توان گذشت، توجه بیش از حد او به توازن میان کلمات است. ناگاه کلاغ ها/ رسیدند/ با تکه ی شب به زیر منقار/ از ستاره ها گرفتیم/ وز صخره و کوه و سنگ بالا رفتیم/ پیرامون و کفش من کتانی/ و آن هر دو پر از تب جوانی/ و... غص ۵۴، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف و برای تاکید بیشتر بر این باور؛ در یک هوای سرد پس از باران/ مردی رمیده بخت/ با سرفه های سخت/ دیدم که پهن می کرد/ عریانی خودش را/ روی طناب رخت غص ۵۷، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف یا شعر «نذر»... غص ۵۴، گزینه اشعار طنز عمران صلاحی ف یکی از شعرهای قابل تامل در میان شعرهای صلاحی به لحاظ کارکرد زبانی است. اگر تاریخ سرایش را در نظر بگیریم (۱۳/۷/۵۴) نشان می دهد اشعار وی در دوره ای سروده شده که زبان در شعر شاعران هم نسلش به سمت فخامت در حرکت بوده و محتوای اشعار تمی اجتماعی - سیاسی و بعضاً عاشقانه به خود گرفته است. حال نکته حائز اهمیت اینجاست که عمران صلاحی فارغ از تمامی جریانات حاکم بر شعر آن سال ها در عرصه زبان، فرم و محتوا متفاوت عمل کرده است. یعنی اگر در دهه ۵۰ زبان به سمت فخامت رفته در شعر او به سمت سادگی رفته است و این تم را تاکنون حفظ کرده است. از این رفتار این گونه استنباط می شود که او همیشه برخلاف جریان آب شنا کرده است. اما این حرکت به منزله حرکتی رادیکال و آوانگارد تلقی نمی شود بلکه او کاملاً گام به سوی تعادل برمی دارد. از این روست که جریان های شعری آن زمان چون شعر ناب، موج نو، شعر حجم و جریان های شعری اخیر در کشور هیچ گاه روی شعر او تاثیر ننهاده است. ...آنجا ته دره/ سنگی خزه پوش دیده می شد/ آب از خزه می چکید/ نم / نم/ من قمقمه ام چه عشق می کرد/ ناگاه کلاغ ها/ چادر به سر آمدند از دور/ پهلوی امامزاده بودیم/ من شمع گرفته نذر می کردم/ قاطر چی پیر، قاطرش را/ آنجا لب حوض، نعل می کرد غصص ۵۵ و ۵۶، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیفاز زبان در شعرهای عمران سخن به میان آمد از این رو باید به آسیب شناسی شعر عمران در عرصه زبان نیز اشاره کرد که در برخی مواقع او نمی تواند تعادل لازم را در عرصه محتوا توسط زبان حفظ کند. از این نظر شاعر خواسته یا ناخواسته غرق در سوژه مورد نظرش می شود و زبان به لحاظ سادگی بیش از حد کارکرد خود را به عنوان یکی از ارکان اصلی شعر از دست می دهد. صاحب عکس فوق در خیابان آرزو جان داد/ می روم پیش مادرش امروز/ تا بگویم؛ - صاحب عکس فوق؛ من هستم غصص ۶۷ و ۶۸، گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف عینیت گرایی و ذهنیت گرایی جزء نکاتی است که در اشعار صلاحی کاملاً مشهود است اما این بدان معنا نیست که او مطلقاً به سمت انتزاع روی نمی آورد. چرا که وقتی صلاحی رویدادهای اجتماعی را با چاشنی طنز می سراید نباید انتظار داشت که شعرش به سمت ذهنیت برود. روی هم رفته هرگاه عمران در شعرهایی که زبان نیمایی اختیار کرده محوریت موضوعی اش طبیعت می شود، به نحوی از عنصر خیال و تصویر بهره می جوید یا از ترکیب هایی چون «بلبل روی صدایش گل آوازی داشت» که خاص شعرهای سپهری است، استفاده می کند اگرچه این خصیصه را تنها در برخی از اشعار او می توان سراغ گرفت. توی باغی بودم/ غنچه می خندیدی/ من نمی فهمیدم/ شاخه دستش را از پنجره می داد تکان/ من نمی دیدم/ بلبلی روی صدایش گل آوازی داشت/ من نمی چیدم/ اینک اینجایم بیرون از باغ غنچه را می بویم/ شاخه را می بینم/ گل زیبایی را می چینم/ تو چه می گویی/ قفسی در باغی، یا باغی در قفسی؟ غص ۱۴۰ گزینه اشعار طنز عمران صلاحیف در هر سنگی انسانی/ به خواب رفته است/ در هر انسانی آوازی/ ماه سنگی بر ایوان/ غبار می افشاند/ اسب سنگ و سوار سنگ و شتاب سنگ/ پرنده سنگ و درخت سنگ و آب سنگ/ وردی بخوان/ آبی بپاش/ سنگ ها را بیدار کن غص ۱۹۶، گزینه اشعار طنز عمران صلاحی) مزدک پنجه ای روزنامه اعتماد Asalbanoo05-10-2007, 12:43 AMراستی چه بی مقدمه رفت، تنها سه یا چهار بار صدایش را شنیده بودم؛ آن هم از راه دور، از طریق تلفن. در آخرین گفت وگو قرار گذاشتیم که در سفر بعدی به ایران، در تهران تلفن کنم تا با هم دیدار کنیم. خوشحال بودم که با همین چند گپ و گفت وگوی تلفنی طرح دوستی و مراوده ما ریخته شده است. آخر ایما و اشاره یی کافی بود که هم حرف دل هم را بفهمیم و هم دردهای هم را. طنین صدای دلنشین اش و مهربانی و شوخ طبعی اش چنان بود که احساس گفت وگوی رسمی با فردی غریبه نداشتم و از همان کلام نخست راحت بودم.در تمام طول این سال ها که شعرها و نوشته هایش را در نشریات و روزنامه های گوناگون می خواندم و هر بار که به تهران سفر می کردم، امیدوار و مترصد دیدارش بودم. اما در این هیولاشهر مگر می شود به راحتی قرار دیدار گذاشت؟ اما در پاییز ۸۵ در سفرم به ایران مصمم بودم که هر طور شده ببینمش. به فرودگاه مهرآباد که رسیدم، اتفاقی دیدمش؛ نه خودش را، عکس ها و تصاویرش را در صفحه اول چند روزنامه دیدم. اول تصور کردم که در جایی جایزه یی ادبی به او داده ا ند، اما نه، خبر از مرگش داده بودند. آنقدر از پرواز طولانی و بی خوابی خسته و کوفته بودم که فقط بهت زده به عکسش خیره شدم؛ بدون آنکه عکس العمل دیگری بتوانم نشان دهم. نمی دانم چند وقت گذشت که من همین طور به عکس او خیره مانده بودم؟ همسفرانم گفتند که باید برویم و راه افتادیم. روزنامه ها را که خواستم در کیف بگذارم، پسرم نگاهی به صورتم انداخت و از حالم پرسید. گفتم چیزی نیست؛ الان در روزنامه خواندم که یکی از دوستانم درگذشته است. به همین سادگی.با حساب سرانگشتی دیدم که چهار سال از من بزرگ تر بوده وقتً مرگ. شصت ساله بود یا اندکی کم و بیش. نمی دانم چرا وقتی خبر مرگ و میر هم سن و سال هایم را می شنوم زود شروع می کنم حساب کردن که خïب حالا کی نوبت منه، نه اینکه وقتی شتره می خواد در خانه کسی بخوابه، اول از سن و سالش می پرسه، مرگ که با کسی شوخی نمی کنه. ولی او با مرگ خیلی شوخی می کرد. می گفت؛ «من بیشتر شوخی هایم درباره مرگ است.»اما از شوخی بگذریم و از حق نگذریم، در این دوره و زمانه شصت سال که عمری نیست. تا بخواهی به خودت بجنبی این شش دهه مثل برق می گذرد. یک دهه اش که دوره کودکی است و به بازیگوشی و شیطنت می گذرد، دهه بعدش هم که نوجوانی و جوانی است و بی خبری و هر روز سه چهار بار عاشق شدن. دو دهه سوم و چهارم هم که به قولی گرفتار زن و بچه یی. می ماند دو دهه آخر. تازه یکی از این دو دهه باقیمانده را هم از این شاخه به آن شاخه می پری تا راه و رسم زندگی واقعی را بیابی. حالا شده یی پنجاه ساله و از خواب غفلت برمی خیزی و خجل آنکه نه کاری ساخته یی و نه باری بسته یی. اینها را که گفتم حتماً برای اغلب ما خواب زدگان صدق می کند، اما نه برای او که در یازده سالگی اولین شعرش را گفت و در جایی از خاطره دوران دبیرستان و اولین شعرش نقل می کند؛ «توی دبیرستان هم اتفاق خوبی افتاد. یک روز دبیر ادبیات ما گفت همه کلاس باید با عنوان پند و اندرز شعر بگویند. شاید منظورش آرام کردن ما بود. همه شروع کرده بودند به شعر گفتن. ما فردا باید شعرهایمان را می خواندیم. وقتی معلم شعر مرا شنید مرا خواست و گفت؛ راستش را بگو این را از کجا کش رفتی یا نه خودت گفتی؟ من هم گفتم، نه بابا خودم گفتم. دستم را گرفت و برد پیش مدیر مدرسه. همه معلم ها نشسته بودند. من هم خجالت می کشیدم. معلم من را معرفی کرد و مدیر مدرسه هم درآمد که؛ فردا سر صف صلاحی باید این شعر را بخواند. از همین روز بود که من سرشناس شدم. کلاس دوازدهمی ها هم به من احترام می گذاشتند.»بعد هم هنوز بیست ساله نشده و دوران سربازی اش را شروع نکرده بود با روزنامه توفیق همکاری داشت؛ با اسم های مستعاری چون مراد محبی، بچه جوادیه، ابوقراضه، زرشک زنبور، ابوطیاره، ابوحمار و... آخر کار هم نه تنها یکی از بهترین و نامدار ترین طنزپردازان معاصر که یکی از خوش ذوق ترین شاعران دوران ما شده بود. افزون بر اینها نظریه پرداز طنز و پژوهشگر تاریخ طنز و پیشینه طنزنویسی بود. کتاب هایی چون «طنز آوران امروز ایران»، «خنده سازان و خنده پردازان» یا «طنز و شوخ طبعی ملا نصرالدین» فقط دو سه نمونه از آثار او در این گستره است.با این همه خودش را بیشتر شاعر می دانست تا نویسنده یا طنزنویس. می گفت؛ «طنز زیر دست و پا ریخته است. فقط باید جمع کرد. طنزنویس باید نگاه دقیقی داشته باشد. طنز حاصل تناقض ها و تضادهاست و دنیای ما پر از تناقض است، مخصوصاً دوره های اخیر. اصلاً شما مجلات و روزنامه ها را ورق بزنید، نیازی به مجله فکاهی نخواهید داشت. پر از طنز است. غش می کنیم از خنده.» از آغاز آشنایی ام با او می گفتم؛ اولین باری که تلفنی با او صحبت کردم، شاید حدود دو سال پیش از مرگش بود. خودم را معرفی کردم و گفتم که شماره تلفنش را از دوست مشترکی گرفته ام. خوشحال شد و پس از سلام و احوالپرسی گفت که مرا از طریق نوشته هایم در اینجا و آنجا می شناسد و خلاصه حسابی ما را چوب کاری کرد. من هم که نمی دانستم چه بگویم و چطور برای در میان گذاشتن کار اصلی ام مقدمه چینی کنم، گفتم؛ راستش سلام ما فارس ها بی طمع نیست، خندید و گفت؛ چه خوب، ماجرا از این قرار بود که دوستی جوان و خوش ذوق که طنز اجتماعی می نویسد مرا عوضی گرفته و خواسته بود که مقدمه یی برای گزیده طنزهایش که قرار داشت به صورت کتاب منتشر کند، بنویسم. بهانه اش هم این بود که چون من مشوقش در گردآوری این طنزها در کتابی بودم، حالا باید مقدمه یی هم بر کتاب بنویسم، به آن دوست گفتم من آدمی به غایت جدی ام و اصلاً اهل شوخی و طنز نیستم، بنده خدا از خودش وارفت. گفتم چرا سراغ طنز نویسی با نام و نشان نمی روی؟ گفت کسی را نمی شناسم. گفتم مثلاً فلانی. البته اضافه کردم خودم هم با او دوستی و آشنایی ندارم ولی اگر او بر اولین کتابت چیزی بنویسد، خïب هم تشویق می شوی و هم می توانی بگویی من آنم که فلانی بر کتابم مقدمه نوشته است.در همین حیص و بیص به سرم زد که از فرصت استفاده کنم و به بهانه این موضوع، هم با آشنای ناآشنایم گپی بزنم و هم برای این دوست جوان و نادیده ام رو بیندازم و خواهش کنم که چند سطری بر کتابش بنویسد. همانطور که پیشتر گفتم، شماره تلفن او را دوستی در اختیار من قرار داده بود. هر چند که آن دوست پیشاپیش به من هشدار داده بود که؛ بیخود رو نزن، فلانی از این کارها نمی کند. با این همه تلفن کردم و خواهشم را با او در میان گذاشتم. بر خلاف گفته آن دوست، خواهشم را با گشاده رویی پذیرفت. تشکر کردم و دوست طنزنویس جوانم را در جریان گذاشتم. او هم خوشحال از این پیشامد، متن کتاب را در اختیارش گذاشت و بعد هم که مقدمه آماده شد برایم فرستاد تا من هم ببینم و از خواندنش لذت بîرم. خسرو ناقد روزنامه اعتماد سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1194]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن