واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی گذرا به فلسفه و الهیات فمینیسم
با نگاهی كوتاه بر پیشینه فمینیسم با انبوهی از كتابها و مجلات روبرو می شویم كه بقول نویسنده مقاله اگر تمام عمر خود را هم سر این موضوع صرف كنیم به نتیجه نخواهیم رسید.برخی از فیلسوفان از نظر جامعه شناسی و برخی دیگر از منظر روان شناسی به مقوله فمینیسم نگاه می كنند. در بین خود فمینیست ها بیشتر اختلاف عقیده وجود دارد. برخی از فمینیست های تندرو، استعداد زنان را برای علم و تدریس و سایر كارها را بیشتر از مردمی می دانند. و ایشان مرد را انسان ناقص و زن را انسان كامل می دانند. فمنیست ها مایل به ریشه كن شدن نهاد خانواده هستند. چون این نهاد سبب تمایز بین نقش زن و شوهر است .در رابطه با اعتقادات دینی وفلسفی فمنیستها هم نكات جالبی وجود دارد كه در متن اصلی مقاله كاملا توضیح داده شده است .هر چند بهتر است بدانیم اعتقاد اصلی بسیاری از فمینیست ها اصول دینی مسیحی است . ولی خواستار اصلاحاتی در این دین در جهت نظریه های خود هستند... .اولین كنفرانسی كه در زمینه الهیات فمینیست تشكیل شد ، در سال 1970 در آمریكا بود.
فمنیسم دارای بحث گسترده ای است. اولین كتاب بسیار مهم درباره فلسفه و الهیات فمینیسی كتابی با عنوان " فراتر از خدای پدر" اثر مری دلی" است ، نویسنده كاتولیك مذهب این كتاب ، از آن جهت كه دین كاتولیك مسیحی را ابزاری برای ظلم به زن و سرشار از مفاهیمی كه با عالم مردان متناسب است می دید از دین خود اعراض كرد كتاب دیگر در این زمینه با عنوان كتاب مقدس زنها می باشد كه در قرن نوزدهم نگاشته شده است. بعدها در دهه 1980، نهضت الهیات فمینیسم رشد بیشتری پیدا كرد و چندین مجله در این زمینه چاپ شد كه در سال 1988 تعداد مقالات و كتابهایی كه به زبان آلمانی و انگلیسی و فرانسوی در آمریكا و اروپا به چاپ رسید ، به بیش از 1800 عنوان رسید كه حتی می توان گفت كه هم اكنون ( در سال 1999) دو برابر شده باشند.اگر كسی تمام عمرش را برای مطالعه كتابها و مقالات و مجلات چاپ شده در زمینه االهیات فمینیستی صرف كند ، نمی تواند تمام آنچه را كه در این رشته چاپ شده ، مورد مطالعه قرار دهد.تفاوت های روشهای بحث در فلسفه و الهیات فمینیسم :درباره روش های بحث در الهیات فمینیستی باید گفت : كه دو روش بسیار مهم در این مباحث مطرح است:1- بعضی از فیلسوفان فلسفه فمینیستی به جامعه شناسی بیشتر از روانشناسی توجه دارند یعنی در مباحث خود با روش بحث در علوم مربوط به جامعه شناسی پیش می روند و از منظر جامعه شناسان به تفسیر و تحلیل مسایل می نشینند.2- بعضی از فیلسوفان فمینیست بیشتر از منظر روانشناسی به این مبحث توجه می كنند . آنهایی كه به جامعه شناسی بیشتر توجه می كنند فكر آنها كم و بیش شبیه فرقه ای است كه در آمریكا داعیه الهیات آزادی بخش داشته اند ولی كسانی كه به روانشناسی توجه داشته اند بیشتر سمبل های مذكر و مونث و تفاوتهای روانی انسان را در بعد ذكوریت و مؤنثیت را مورد توجه قرار داده اند.
تفاوت نهضت فمینیسم و فلسفه آنالهیات و فلسفه فمینیستی و در حقیقت جهان بینی فمینیستها ، دیدگاهی است كه از آن منظر به تماشای هستی می نشینند ولی نهضت فمینیست فقط یك جریان اجتماعی – فرهنگی - سیاسی در جهت دفاع از حقوق زن و آزادی زن است.نهضت فمینیسم به شكل خاص خود توسط یك سوسیالیست در قرن 19 به نام چالرز فوریر پایه گذاری شده است و بعدها بواسطه تكوین الهیات فمینیستی و تببین فلسفه فمینیسم این نهضت نهادینه شد.باید دانست بعضی از فمینیستها دارای فلسفه ای از سنخ فلسفه های سیاسی می باشند . در سال 1961 جمعی از دانشجویان در آمریكا به تشكیل سازمان و نشر مجله ای در این راستا اقدام كردند و در نهضت فمینیستی خویش آن گونه كه به امور سیاسی توجه داشتند به فلسفه و الهیات عنایت نكردند . شعار بیشتر آنها بیشتر در راستای تساوی حقوق زن و مرد برای كار برابربود. مثلا می گفتند ما باید كاری كنیم كه در همه دانشگاهها ، كارخانه ها و غیره ... ، 50% همه شاغلان زن باشند.یكی دیگر از تقسیماتی كه می توان درباره فمینیسم به لحاظ فلسفه آن انجام داد، تقسیم آن به فمینیسم لیبرال و فمینیسم سوسیالیست است.فمینیست ها به لحاظ شدت و ملایمت در عقیدهفمینیست ها به لحاظ شدت و ملایمتی كه در دفاع از حقوق زن بكار می برند مختلف هستند . بعضی از فمینیست ها آخرین ادعایشان این است كه تفاوتی هست ، صرفا نوعی تفاوتهای بین زن و مرد وجود ندارد و یا اگر تفاوتی هم هست صرفا نوعی تفاوت فیزیكی است كه منشاء تفاوتهای روحی و روان شناسی نمی شود و به خاطر این تفاوتها ، نمی توان گفت زن كمتر ازمرد است .گروه فمینیسمت ها كه فمینیست هایی تندرو هستند ، می گویند : استعداد زن برای علم و تدریس و سایر كارها نسبت به مرد بیشتر است.ایشان مرد را انسان ناقص و زن را انسان كامل می دانند. این دو نوع تفكر در نهضت فمینیست ، ریشه در دو طرز مبنایی در فلسفه فمینیست دارد. در جهان بینی ،سخن اصلی فمینیست ها این است كه تفاوت بین نقشها و حقوق مرد و زن از بین برود. از بین فلسفه هایی كه توانسته است به فمینیست شكل نهادینه بخشد. می توان از بعضی از مكاتب فلسفی نام برد . فلسفه ماركس یكی از فلسفه هایی كه به صورت غیر مستقیم بر فلسفه فمینیسم اثر گذاشته است. به این صورت كه فمینیست ها معتقدند كه طبق نظر ماركس ، با تحقق انقلاب كمونیستی ، تفاوت های بین زن و مرد ازبین می رود.و چون خانواده نهادی است كه سبب تمایز بین نقش زن و شوهر می شود. باید این نهاد ریشه كن شود. هر كودكی كه متولد می شود ، باید در دامن یك جامعه مشترك پرورانده شود و كسی حق ندارد كه بگوید این بچه مال كیست.یكی دیگر از فلسفه هایی كه در رشد فلسفه فمینیسم نفوذ بسیاری داشت، فلسفه اگزستانسیالیسم در قرن بیستم بود.یكی دیگر از مهمترین كسانی كه در فلسفه فمینیسم متاثر از اگزستانسیالیسم كتاب نوشته است " سیمون دوبووار" است . بر اساس این فلسفه چون یك فلسفه وجودی است خصوصیات ما از ماهیت بوجود نمی آید، بلكه این خصوصیات را از اراده خود بوجود می آوریم. از آنجا كه زن یا مرد بودن ، نوعی عرض برای ماهیت انسانی است . طبق این فلسفه نباید آنها را به حساب آورد و بیشتر باید به اصل وجود مبدا وجود ، سیر وجود و نهایت سیر هستی رسید. این نوع فمینیست ها نیز باید با نهاد خانواده ضدیت دارند . فمینیست های تندرو ، دارای فلسفه ماركسیسم كلاسیك می باشند و فمینیست های ملایمتر ، معتقد به چنین فلسفه ای نیستند.
نمونه ای از اعتقاد دینی و فلسفی فمینیستهادر الهیات دین از منظری كه فمینیست به آن می نگرد ، باید تاویلات ، توجیهات و تغییراتی وارد كرد . مثلامسیحیان فمینیست می گویند : ما نباید از خدا با كلمه الله یاد كنیم بلكه باید خدا را به عنوان الهه كه تعبیری مؤنث است بخوانیم .آنان معتقدند كه نباید فقط با ضمیر مذكر به خدا اشاره كرد بلكه باید تمام متونی دینی را كه مشتمل بر الفاظ مذكر منتسب به خداست ، همراه با تعبیرات و ضمایر مونث مصرح بیان نمود. همچنین فمینیست ها معتقدند كه نباید معاد را پذیرفت زیرا معاد از نظر ایشان مساله ای برای ارضای حس جاودانگی خواهی روح است و این مطلب با دنیای مردان مناسبت دارد. زیرا زنان برای جاودانگی كافی است كه مادر شوند و نسلی از خود بر جای گذارند ، در این صورت دیگر نیازی به اعتقاد به مفهومی نظیر معاد ندارند . آنها معتقدند كه بآید كتاب مقدس را بر طبق ملاك تجربه زنان فهمیده ، تفسیر كرد .مطلب دیگری كه از جانب فمینیستها در مورد الهیات دین مسیحی مورد حمله قرار گیرد ، این است كه در دین كاتولیك فقط مردان می توانند كشیك شوند ، البته در شاخه پروتستان مسیحیت اندك اندك، اندیشه جواز كشیش بودن زن رواج یافت و یكی از فرقه های پروتستانیك اجازه داد كه زن كشیش شود. اگر چه بیشتر كشیش های كلیسا های انگلیسی هنگام مواجه با مساله كشیش شدن زن سران خود را تهدید كردند كه اگر این مطلب در كلیساهای دیگر نیز رواج پیدا كند آنها به شاخه كاتولیك می پیوندند . در دهه 70 مساله كشیش شدن زنان از مهمترین مباحث الهیات فمینیستی قرار گرفت. از زمانی كه ماركسیسم در جهانبینی فمینیست ها نفوذ كرد ، فمینیست ها مورد ریشه مورد ظلم قرار گرفتن زنها را درنوع ارتباطات اقتصادی می دیدند بنابراین معتقد شدند كه در جامعه كمونیستی كه همه به لحاظ اقتصادی برابرند باید خانواده را نابود كرد. الهیون فمینیسممعتقدند كه اصل پیام حضرت عیسی این بوده كه زن می تواند به آزادی برسد. برخی ازآنها معتقدند كه ما باید دین مسیح را در جهت آرا و نظرات فمینیست اصلاح نماییم نه اینكه آن را از اساس رد كنیم .یكی از زنان آلمانی به نام رویتر كتابی نوشته و یا اینكه در آن قصد دفاع ازدین مسیح را داشته ولی به این نتیجه رسیده كه دین مسیحی قابل اصلاح نیست بلكه باید آن را رد كرد زیرا مفاهیم مربوط به ذكوریت درآن بسیار سلطه دارد.یكی از نقایص دین مسیحیت به گفته رویتر این است كه قایل به خدایی پدر است . از وقتی كه كلیسای كاتولیك در اواخر قرن 19 واوایل قرن 20 اعلام كرد كه درتعلیمات رسمی كلیسا ، حضرت مریم به عنوان مادر خدا تلقی می شود.اصولاً فلسفه الهیات و جهانبینی فمینیسم بر این مبنا استوار است كه به لحاظ بعد معرفت شناختی خصوصیات زنان را در درك مسایل دخیل بداند و نتایج حاصل از آن را در برابر جنس زن و مرد یا برتری زن به مرد به كار گیرد . نمونه ای از تفاوت ادراك به لحاظ ذكوریت و انوثیت را می توان در معرفت و شناخت زمان نام برد . مرد ها می پندارند كه زمان همچون خط ممتدی است ولی زنان درباره زمان به عنوان دایره و چرخه ای در حال دوران می پندارند . بنابراین هر دینی به خصوص ادیان قدیم را كه به چرخ تشبیه می نمایند با معرفت شناسی زنان مناسب تر می دانند . طبق جهان بینی فمنیست ها هر عقیده ای كه سبب تفاوت نقش سنتی زن و مرد در جامعه گردد باید رد شود . آنها به ویژه با مسائلی كه به تفاوت نقش رهبری و مدیریت زن بر می گردد مبارزه می كنند . و حتی معتقدند اگر عقیده به امری سبب وابستگی زن به مرد شود باید آن اعتقاد را مردود دانست . مثلا اگر اعتقاد به خبیث دانستن ارتباط شهوانی زن با زن سبب شود كه زن به جنس مرد وابسته گردد باید این اعتقاد را نادرست دانست زیرا زنان با عقیده به صحت هم جنس بازی می توانند برای ارتباط جنسی به مردان وابسته نباشند البته الهیات فمینیستی در بین فمینیستها مختلف است بعضی از فمینیستها به امور معنوی خیلی توجه دارند بعضی از آنها به ادیان مختلف به خصوص ادیان مردم بومی مثل سرخ پوستها و ادیان اروپایی كه در بین جادوگرها رایج است معتقدند اعتقاد اصلی بسیاری از فمینیستها نیز اصول دین مسیحی است. اگرچه اصلاحیه هایی را برای این دین در جهت نظریه های خود لازم می دانند. منبع: فصلنامه كتاب زنان نویسنده : محمد لیگن هاوزن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]