واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - هفته گذشته شاهد درگذشت یکی از بزرگترین برندگان جایزه صلح نوبل بود که بخش بزرگی از جهان به همت او از تغذیه کافی برخوردار شدهاند. آیا راه او ادامه خواهد داشت؟ بهنوش خرمروز: آیا دیگر کسی مانند نورم بورلاگ خواهد بود؟ پدر انقلاب سبز بالاخره هفته گذشته در سن 95 سالگی به جدال طولانی خود با بیماری سرطان خاتمه داد. سال گذشته که به زبان اسپانیولی مکزیکی برای کشاورزان محلی سخنرانی روانی را ایراد کرد هم، بسیار خسته و رنجور شده بود. او از این که استفاده از محصولات به عنوان سوخت زیستی باعث افزایش قیمت غذا در جهان و فشار به افراد کمدرآمد شده، ناراضی بود و میگفت: » ما گزینههای دیگری هم برای دستیابی به انرژی داریم اما رشد آنها را متوقف کردهایم. و من دیگر آن قدر انرژی ندارم که به صحبتم در این باره ادامه دهم.» به گزارش نیوساینتیست، وی در انقلاب فناوری و علمی قرن بیستم بیشک نقش مهمی داشت. با واکسنهای فلج اطفال یا دی.ان.ای قحطی را در بخش بزرگی از جهان برطرف نمود. روی سنگ آرامگاه وی چنین نوشتهاند: من شخصا نمیتوانم در میان فقر و گرسنگی و بیچارگی نوع بشر زندگی کنم. این جمله، جمله معروف بورلاگ است. برخی افراد با این دید به دنیای علم وارد میشوند که شاید بتوانند دنیا را نجات دهند و نورم ثابت کرد که این امر امکانپذیر است. کمبودهای جهانالبته در زمان وی وضعیت متفاوت بود. در دهه 1930/ 1310 مردم آمریکا گرسنه بودند و در اواسط قرن بیستم، افزایش جمعیت انسانها باعث کمبود گسترده مواد غذایی شد. پاسخ موجود، استفاده از علم برای افزایش زمینه تولید محصول بود. بسیاری افراد در این راه کمک کردند اما بورلاگ یگانه بود. در سال 1944/ 1323 دولت آمریکا بورلاگ را به مکزیک فرستاد تا با دشمن دیرینه گندم، قارچ زنگ ساقه مبارزه کند که تا آن زمان به سبدهای نان آمریکاییان هم رسیده بود. بورلاگ یک سیستم هوشمندانه برای پرورش گونه گندم مقاوم به آفت طراحی نمود و بر زنگ ساقه غلبه کرد، البته این اقدام تنها به مکزیک محدود نماند. گیاه وی به بالارفتن محصول در نقاط دیگر انجامید، خصوصا در هند و کشورهای همسایهاش به عنوان کشورهای آسیبدیده از قحطی، چنان که آفریقا اکنون در چنین شرایطی است. تصورش مشکل است نه؟ سپس بورلاگ توانست اعانهدهندگان بزرگ زمان خود را قانع کند که اگر یک پیشرفت علمی در علم محصولات غذایی میتواند چنین تغییر عظیمی را ایجاد کند، قطعا به پیشرفتهای بیشتری از این دست نیاز دارند. اعانهدهندگان گوش کردند و غلبه بر قارچ ساقه گندم را تا پیروزی انقلاب سبز پیگیری کردند: پیشرفتهای مشابه در مورد برنج و سایر محصولات غذایی به همراه یک مدل آبیاری و کوددهی سیستماتیک و مزارع پربازده متنوع در سراسر جهان. آزمایشگاه بورلاگ در مکزیک، CIMMYT ، هماکنون مرکز جهانی پژوهش در مورد گندم و ذرت است و نیز بخشی از شبکه آزمایشگاههای جهانی است که به این انقلاب ادامه میدهند. بهای انقلاباین دلیل بداندیشی برخی در مورد بورلاگ است. انقلاب سبز به همان اندازه که فناورانه بود، اجتماعی هم بود. تغییر فنی مزارع به معنای تغییر مالکیت زمینها و تغییر روابط اجتماعی بود و ناگزیر برندهها و بازندههایی به جای گذاشت. مدتها به دلیل همین مشکلات گروهی از اقتصاددانان انقلاب سبز را یک اشتباه میخواندند. قطعا این مشکلات نیاز به رتبهبندی دارند، خصوصا این واقعیت را که محصولات تازه به آب و زمین نیاز دارند، به طور حتم نمیتوان نادیده گرفت. اما این که انقلاب سبز را یک توطئه خودخواهانه سرمایهداری بدانند، غیرقابل تحمل به نظر میرسد. پیش از این در شبهقاره هند قحطی متداول بود: در سال 1943/ 1322 دو و نیم میلیون نفر در بنگال از شدت گرسنگی جان خود را از دست دادند. و این انقلاب سبز بود که چنین اتفاقاتی را متوقف کرد. آیا ادامه این مرگ و میرها گزینه بهتری بود؟ البته انقلاب سبز راهحل نهایی مشکلات ما نیست، اما آغاز این راهحل است. تمامی راهحلها مشکلاتی را به همراه دارند اما تصور این که دنیای ما بدون آنچه علم بورلاگ آغاز کرد، چگونه بود، ترسناک است. وقتی وی در سال 1970/ 1349 جایزه نوبل دریافت کرد، در یک مزرعه بود که همسرش این پیغام را به وی رساند و او خیال کرد سر به سرش میگذارند، و آن جایزه صلح بود. ادامه مبارزهاما انقلاب سبز به آخر نرسیده است. در سال 2007/ 1386، بورلاگ با سرطان دست و پنجه نرم میکرد اما هنوز ضعیف نشده بود و عصبانی بود. یک قارچ ساقه با نام Ug99 به گونه مقاومی که وی کشف کرده بود، آسیب رسانده بود و این در حالی بود که طی سالهای فراوانی پس از مداخله، سیستم به کارگیری علم در راه تولید مواد غذایی تحلیل رفته و برای پاسخگویی ضعیف شده بود. وی با عصبانیت میگفت: « ما از خود راضی شدهایم و کسی را آموزش ندادهایم که دائما نظارت داشته باشد و به ارتقای بیشتر مواد غذایی فکر کند. سیستم خراب شده است.» در سال 2002/ 1381 که Ug99 به کنیا رسید، بورلاگ سراسیمه شده بود. وی میگفت: «کسی اهمیت نمیدهد و این مرا عصبی میکند. حتی اگر هم بازنشسته شده باشم نمیتوانم سکوت کنم.» این عصبانیت کمک کرد که کار روی این مشکل آغاز شود و حالا پیشرفت کرده است، اما Ug99 به ایران رسیده و دارد افغانستان را محاصره میکند و بدتر از آن، دارد به سبد نان هندوستان میرسد. بورلاگ میگفت: « ما سه سال دیر شروع کردیم و به مقداری شانس نیاز داریم. این اتفاق میتواند به تلفات اجتماعی و انسانی منجر شود.» او هرگز از مبارزه دست برنداشت، میگفت: « ما میتوانیم انقلاب سبز دیگری به راه بیاندازیم، همان کاری را انجام دهیم که قبلا کردیم، یعنی از وجدان عمومی و قضاوت صحیح کمک بگیریم.» او از این که بسیاری از پژوهشهای عملی با آزمایشگاهها جایگزین شدند اظهار تاسف میکرد، با این حال همچنان امیدوار بود که مهندسی ژنتیک بتواند گونههای مقاوم جدیدی تولید کند تا گندم و سایر مواد غذایی اصلی را نجات دهد. بورلاگ معتقد بود اغلب دانشمندان در برقراری ارتباط خوب نیستند، به همین دلیل به کار روزنامهنگاران علمی اهمیت میداد و از آنان میخواست که به روایت ماجراهایی چون این ادامه بدهند، و ما این کار را خواهیم کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]