واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: عشق انواعی دارد. یکی از انواع عشق،عشق به خداست. در همه ادیانی که پیروانشان به خدا معتقدند، خدا به منزله برترین ارزش و مطلوب ترین منبع خیر است. عشق به خدا، عشق نیازمند است به بی نیاز. عشقِ فانی است به باقی؛ عشق محدود است به لایتناهی. عشق مخلوق است به خالق، مرید است به مراد. یکی دیگر از انواع عشق،عشق برادرانه است و اساسی ترین عشقی است که زمینه همه عشق های دیگر را در برمی گیرد. منظور از عشق برادرانه همان احساس مسئولیت، دلسوزی، احترام و شناختن همه انسان ها و آرزوی بهتر بودن زندگی دیگران است. عشق برادرانه؛ بر این احساس مبتنی است که همه ما یکی هستیم. اختلاف در هوش، طبقه، دانش و ثروت، در مقابل هویت مشترک انسانی اختلاف ناچیزی به شمار می آید. برای شناسایی و درک این هویت مشترک لازم است آدمی از حاشیه زندگی به بطن بیاید و از کرانه به عمق نفوذ کند. اگر فقط ظواهر اشخاص را در نظر بگیریم تنها تفاوت ها یعنی چیزهایی را خواهیم دید که ما را از هم جدا می کند، ولی چنانچه بتوانیم به درون انسان ها راه یابیم این هویت مشترک انسانی را خواهیم یافت. عشق به ناتوانان، عشق به فقرا و بیگانگان شروع عشق برادرانه است عشق به کسانی که هیچگونه نفعی به ما نمی رسانند. عشق مادرانه، نوع دیگری از عشق است. عشق مادرانه قبول بدون قید و شرط زندگی کودک است که البته قبول زندگی کودک دو جنبه دارد: یکی توجه و احساس مسئولیتی است که صد در صد برای حیات و رشد کودک لازم است و دیگری رویه ای است که در کودک عشق به زندگی ایجاد می کند و در او این احساس را پدید می آورد که با خود بگوید، زنده بودن چه چیز خوبی است «چقدر خوبه که من الان علی کوچولوام». عشق مادرانه عشق به زندگی را القاء می کند و روابط مادر و فرزند برخلاف عشق برادرانه و عشق زن و مرد که عشق برابرهاست می باشد؛عشق مادرانه به سبب ماهیتی که دارد مبتنی بر نابرابری است؛ یکی به همه کمک ها نیاز دارد و دیگری همه احتیاجات او را فراهم می سازد و به خاطر همین خاصیت فداکارانه، عشق مادرانه مقدس ترین پیوندهای عاطفی نامیده می شود. نگارنده این سطور هر وقت مطالبی را در مورد عشق مادرانه می گوید و یا می نویسد به یاد رویدادی می افتد که شاید نقل آن برای خواننده خالی از لطف نباشد: «ساعت حدوداً دو بعد از نیمه شب بود و من در حال نوشتن متنی بودم. رادیو نیز برنامه «راه شب» را پخش می کرد خانمی به برنامه راه شب زنگ زد و گفت «می خواهم از طریق شما از مادرم تشکر کنم»، گفته شد ما صدای شما را پخش می کنیم ولی ممکن است دلیلش را بفرمائید؟ و خانم داستانش را این چنین شرح داد «وقتی کودک بودم نابینا بودم. پدر و مادرم برای درمان من خیلی تلاش کردند ولی فایده ای نداشت. پدرم همیشه با مادرم مجادله داشت و مسبب نابینایی مرا مادرم می دانست در حالی که چنین نبود. نهایتاً آنقدر این مشاجره ها ادامه داشت تا این که پدرم، من و مادرم را رها کرد و رفت و همسر دیگری برگزید. مادرم به خاطر نابینایی من بسیار ناراحت بود و برای درمان از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، مرا به هر متخصصی ارجاع داد تا این که یکی از آنها گفت در ایران کاری برای این فرد نمی شود انجام داد ولی اگر این بیمار را به انگلیس ببرید شاید بتوانند کاری برایش انجام دهند. از آن پس مادرم مصمم تر کار کرد، شبانه روز زحمت کشید. به خانه مردم رفت و خانه شان را نظافت می کرد. مقدار زیادی از وسایل خانه را نیز فروخت تا این که هزینه مورد نظر تأمین شد و ما به خارج از کشور عزیمت کردیم و در بیمارستان مورد نظر پذیرش شدیم. در آن بیمارستان پس از معاینه و آزمایش های لازم به ما گفتند هیچ راهی برای درمان وجود ندارد مگر این که چشم های یک فرد سالم را به چشم های این فرد پیوند بزنیم در این حالت پنجاه الی شصت درصد احتمال دارد چشم های دختر شما بهبود پیدا کند. در آنجا مادرم اصرار کرد تا این که چشم های خودش را به چشمان من پیوند زدند و در این شرایطی که به شما زنگ می زنم من بینا هستم و مادرم نابینا، و می دانم این وقت شب بیدار است و برنامه شما را گوش می کند. لذا می خواهم از او تشکر کنم». نگارنده از صحت و سقم این داستان بی اطلاع است ولی چنانچه صحت داشته باشد هیچ چیز نمی تواند به اندازه عشق و انگیزه مادری، آن را توجیه نماید. عشق به خود، نیز یکی از انواع عشق است و به پذیرفتن خویشتن خویش برمی گردد. عدم عشق ورزی و بیزاری از خود، به اشکال مختلف در می آید؛ حد اعلای بیزاری از خود به شکل خود آزاری نمایانگر می شود. منبع: مقدمه ای بر روانشناسی ازدواج پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1186]