واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مشتي خسيس ريزه که اهل سخن نيندشاعر : خاقاني با من قران کنند وقرينان من نيندمشتي خسيس ريزه که اهل سخن نيندانجم فروز گنبد هر انجمن نيندچون ماه نخشبند مزور از آن چو منگر چه چو اهل صور فکنده کفن نينداز هول صور فکرت من در قيامتندگر خود به جمله جز پسر ذواليزن نيندپروردگان مائدهي خاطر منندزيرا که شه طغان جهان سخن نيندبل نايبان ياوگيان ولايتنداز طبع گوهر آور و عنبر فکن نيندگاوي کنند و چون صدف آبستنند ليکالا شناعتي و دريده دهن نيندچون طشت بيسرند و چو در جنبش آمدندروز هنر غضنفر لشکر شکن نيندگاه فريب دمنهي افسون گرند ليکجز کبش رنگ رنگ و شگال شکن نيندچون ارقم از درون همه زهرند و از برونکالا به دست حرص و حسد مرتهن نينداوباش آفرينش و حشو طبيعتندزان جز شکسته پاي و گسسته رسن نينداندر چه اثير اسيرند تا ابدمشنو خلافشان که جز ابليس فن نيندگويند در خلافه وليعهد آدميمبرکن بروتشان که بجز گور کن نيندگويند عيسي دگريم از طريق نطقکالا غراب ريمن و جغد دمن نيندخود را هماي دولت خوانند و غافلندارباب تهمتند ولي برهمن نيندبر قلههاي کوه رياضت کشيدهاندوز کوي زندقه بجز اهل فتن نينداز روي مخرقه همه دعوي دين کنندالا سزايد کشتن و گردن زدن نيندچون شمع صبحگاهي و چون مرغ بيگهيو ايشان ز روح ناميه جز نارون نيندمن ميوه دار حکمتم از نفس ناطقهموران با پرند و سپاه پرن نيندجمعند بر تفرق عالم ولي ز ضعفاما سفنديار مرا تهمتن نيندتازند رخش بدعت و سازند تير کيداصحاب بينش يد بيضاي من نيندفرعونيان بيفر و عونند لاجرمز آن طالبان مشک و نسيم سمن نيندخود عذرشان نهم که جعل پيشهاند پاکمستسقيان لجهي بحر عدن نيندآري به آب نايژه خو کردهاند از آنککارزانيان لذت سلوي و من نيندبل تا مرض کشند ز خوانهاي بد گوارکوري آن گروه که جز در حزن نيندبينا دلان ز گفتهي من در بشاشتاندکارواح قدس جز طرف آن چمن نيندجائي است ضيمران ضمير مرا چمنالا ز تار و پود خرد جامه تن نيندنساج نسبتم که صناعات فکر منجز زير تيشهي پدر خويشتن نيندنجار گوهرم که نجيبان طبع منز آن گاه امتحان بجز از ممتحن نيندوين جاهلان ملمع کارند و منتحلکايشان زنخ زنند، همه خامه زن نينداز نوک خامه دفتر دلشان سيه کنمالا ز درد دل چو يخ افسرده تن نيندآنجا که من فقاع گشايم ز جيب فضلکز نوح عصمت الا فرزند و زن نيندمعصوم کي شوند ز طوفان لفظ مناز نقش و نطرتند ز نفس و فطن نينددر کون هم طويلهي خاقانيند ليککايشان سزاي حضرت شاه ز من نيندحقا به جان شاه که هم شاه آگه است
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 582]