تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بهترين علم آن است كه مفيد باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797013454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بدلكار سریال معروف كبرا 11 در اتوبان یادگار


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : بدلكار سریال معروف كبرا 11 در اتوبان یادگار SAMOEL27th December 2006, 12:10 AM«مرسی!» جمعیت تشویق می‌كنند و جوانی كه دسته گل رز زیبایی را در دست دارد، با احساس به ابراز علاقه مردم پاسخ می‌دهد: «مهم این است كه من سالم هستم. بابا چی كار كنم. هر كاری‌اش كردم، چپ نشد!» این شاید جملاتی مناسب برای تسكین خودش باشد. خودش می‌گفت بیش از 1300 ب‌ام‌و و بنز آخرین مدل را مچاله كرده. اما امروز یك جی‌‌ال‌ایكس صفر كیلومتر كه قبل از برنامه همه می‌ترسیدند باكش منفجر شود، چنان او را مقهور كرده بود كه با آن كه لبخند به لب داشت، می‌شد فهمید چه می‌كشد! «پیمان ابدی» بدلكار سریال معروف هشدار برای كبرا 11 كه كارش چپ كردن ماشین‌های آخرین مدل در اتوبان‌های آلمان بود، نتوانست از پس 405 نقره‌ای برآید؛ این‌جا در اتوبان یادگار، عصر جمعه 21 مهر پیش چشم هزاران نفر كه به لوكیشن حادثه‌سواران آمده بودند. «ببین، فرورتیش زنگ زده گفته امروز قرار است گروه بدلكاران، اتوبان امام علی را ببندند و یك جی‌ال‌ایكس صفر كیلومتر را چپ و بعد منفجر كنند.» جی‌ال‌ایكس صفر كیلومتری كه قرار است منهدم شود، این‌قدر عجیب است كه از كسی نپرسیم این «فرورتیش» خوردنی است یا آدمیزاد! تا ظهر جمعه، هر ده دقیقه یك بار یكی از بچه‌ها تماس می‌گرفت و برنامه جمعه را یادآوری می‌كرد. ولی واقعا این اتفاق می‌افتد؟ یعنی قرار است برای یك سریال، جی‌ال‌ایكس له كنند؟ باید باور كنیم؟ این اتفاق، كمی خارج از باور است. حتی وقتی به انتهای اتوبان یادگار می‌رسیم و جمعیتی را می‌بینیم كه گوشه‌ای چادر زده‌اند و كمی آن‌طرف‌تر هم چند نفری با تیر و تخته و كیسه سیمان می‌خواهند مانع بسازند، باز هم باور نكنیم كه جی‌ال‌ایكس له می‌شود؟! ساعت یك بعدازظهر است. گوشه‌ای از اتوبان، 7 یا 8 جوان درشت هیكل با ظاهری عجیب و غریب با الوار و سنگ و میخ مشغول ساختن مانع هستند. كمی آن‌طرف‌تر، بنز سبز قدیمی در كنار جمعیتی كه چادر علم كرده‌اند، پارك شده. مسیر را درست آمده‌‌ایم. این‌جا لوكیشن مجموعه‌ای تركیبی به نام حادثه‌سواران است كه مسؤولیت قسمت‌های اكشن آن را پیمان ابدی بدلكار سابق (سمیر) در سریال معروف هشدار برای كبرا 11 برعهده دارد. او همراه با تیمش كه متشكل از تعدادی جوان خوش‌ قد و هیكل است، حالا دارند همه چیز را آماده می‌كنند تا عملیات اكشن چپ كردن ماشین را بگیرند. تیرها و تخته‌ها و كیسه‌‌های شنی به وسیلة میخ‌های بلند به هم چفت می‌شوند تا سكوی پرش آماده شود. كمی آن‌طرف‌تر، بقیة تیم، آماده گرفتن دو سكانس اكشن این اپیزود از مجموعه می‌شوند كه شامل تعقیب و گریز و پرش از سكوی دو متری كنار اتوبان است. در آن‌‌‌جا قرار است جی‌ال‌ایكس نقره‌ای چپ شود. مثل صحنه‌هایی كه در كبرا 11 می‌دیدیم. ایمان قیدی هنرپیشة اصلی این داستان اپیزودیك درباره كار می‌گوید: «این برنامه، قسمتی از مجموعة تركیبی دربارة فرهنگ ترافیك است كه صحنه‌های تصادفات رانندگی را به تصویر می‌كشد.» برنامه‌ای كه به گفتة بازیگر جوان، قرار است در پایان ماه رمضان از شبكة یك پخش شود. این اما تنها صحنه اكشن گروه نیست. ایمان توضیح می‌دهد: «دو هفته قبل هم ما یك صحنه گرفتیم كه در آن، یك جوان باید از بالای پل پرت می‌شد در یك وانتِ در حال حركت و می‌‌مرد، این صحنه را هم همین‌جا در اتوبان یادگار امام گرفتیم. من نقش اصلی را داشتم و پیمان از ارتفاع 3 متری پل به راحتی پرید درون ماشین.» كمی آن‌طرف‌تر از ما، پیمان ایستاده. او سخت مشغول است تا هر چه زودتر، سكوی پرش آماده شود. «ببینید بچه‌ها! ارتفاع چرخ سمت چپ، كم است. باید كمی بالاتر باشد.» سكو طوری ساخته می‌شود كه ارتفاع چرخ سمت چپ ماشین، روی آن بیشتر از چرخ سمت راست باشد، تا وقتی ماشین با سرعت از روی آن پرت می‌شود، غلت بخورد. «حمید! این ارتفاع كم است، به بچه‌‌ها بگو بروند سنگ بیاورند. باید زیر چوب‌‌ها را با سنگ ارتفاع بدهیم.» امكانات برای انجام كاری كه در پیش دارد، چیزی كمتر از صفر است. چند تخته پاره و كلوخ‌‌هایی كه از كنار اتوبان جمع می‌شوند و چند میخ بلند. آیا او در آلمان هم چنین كاری كرده است؟ «نه، این‌جا ایران است دیگر. با همان حداقل‌ها اگر كار را انجام دهیم كه ارزش بیشتری دارد!» این جمله را یكی از سیاهپوشان گروه بدلكاران می‌گوید. پیمان همچنان درگیر مانع است. «آقا این چوب‌‌ها لق هستند. باید سفت شوند.» اما دیگر میخی برای گروه نمانده. یكی از بدلكاران مأمور خرید میخ می‌شود. پیمان كنار اتوبان ایستاده. حضور گروه در محل، باعث جلب توجه ماشین‌‌های عبوری شده و هر ماشینی كه رد می‌شود، با تعجب به كنار اتوبان نگاه می‌كند و می‌پرسد چه خبر است؟ جوان‌‌ترها هم انگار هوس می‌كنند توانایی‌شان را در بدلكاری به رخ پیمان بكشند. پراید سفید‌ها‌چ‌بك كه دو پسر جوان سرنشینانش هستند، به فاصلة چند میلی‌‌متری از پیمان مانور می‌دهند. حركتی كه او را خشمگین می‌كند. یكی از اعضای گروه، راننده‌ را می‌شناسد. «ای‌ول حسین احمدی بود، عجب حركتی كرد.» حرف عظیم‌الجثه‌ترین عضو گروه كه همه كوچولو صدایش می‌كنند، پیمان را كلافه می‌كند. «می‌شناسیش؟ زنگ بزن به موبایلش بگو بیاد این‌‌جا تا ادبش كنم. دستم به‌اش برسد، می‌دم ماشینش‌رو بخوابونن و گواهینامه‌اش رو هم باطل كنن. این‌‌ها اصلا نمی‌فهمن چطور باید رانندگی كرد.» پسر جوان كه انگار با حركتش حال كرده، از اولین دور برگردان دور زده تا نمایش‌اش را تكرار كند. اما وقتی با فریادهای گروه روبه‌رو می‌شود، می‌رود و دیگر پیدایش نمی‌شود. حالا سكو آماده شده. جی‌ال‌ایكس نقره‌ای هم كنار اتوبان پارك شده. لحظه به لحظه جمعیت حاضر در محل بیشتر می‌شود. ماشین‌ها یك به یك كنار اتوبان متوقف می‌شوند و جمعیت گوشه‌ای می‌‌‌ایستد تا نمایشی را كه پیش از این، لنگه‌اش در تلویزیون و سینمای ایران اتفاق نیفتاده، ببیند. الگانس پلیس و آمبولانس هم می‌رسد. حالا كم‌كم همه چیز مهیای گرفتن صحنه می‌شود. كارگردان جوان كار یعنی رضا حسینی مشغول چیدن پنج دوربین دیجیتالی است كه باید دو سكانس باقی مانده را بگیرند. تهیه‌كننده كار كه عبدالحسین اسكندری مجری مجموعه ماندگار بعد از خبر است، یكسره دلهره دارد: «آقا بجنبید. دیر شد. نور را از دست می‌دهیم.» از این لحظه به بعد، دردسر اصلی گروه، جمعیت است. هزاران نفر و صدها ماشین، دو طرف اتوبان پارك كرده‌اند و جمعیت و ماشین‌ها در كادر دوربین هستند. حالا باید هر طور شده، آن‌ها را كنترل كرد. مردی میانسال كه از دوستان تهیه‌كننده كار است، از حالا فوق‌ستارة داستان می‌شود. آمبولانس بلندگوی پرقدرتی دارد. او كه هر چه با بلندگوی سبزی‌فروشی فریاد زد كسی به حرفش گوش نكرد، حالا با این بلندگو معركه گرفته است: «پراید سفید، زانتیای سبز، تویوتا، وانت. بیایید ماشین‌‌‌هایتان را بردارید. سركار برگه‌های جریمه را بچسبان، آقا پارك نكن برو جلو!» اول ماشین‌ها و بعد نوبت می‌رسد به آدم‌ها: «آقایون لباس شخصی متفرقه بروید 100 متر بالای تپه.» تپه‌ي كنار اتوبان، نهایتا 50 متر است و جمعیت حتی یك متر هم جابه‌جا نمی‌شود. عده‌‌ای بالای دیواره‌ی سنگی كنار اتوبان نشسته‌اند. «آقا پاشو برو؛ تو كادری. با تو هستم برو كنار. لطفا بروید عقب. این ماشین قرار است آتش بگیرد. می‌سوزید‌ها‌!» در میان معركه آقای دوست برای متفرق كردن جمعیت، پیمان دقایقی قبل از پرش با عكاس‌ها حرف می‌زند: «خیلی خوشحال‌ام كه آمده‌اید. ما جایی مناسب را برای شما در نظر می‌گیریم. اما چون هزینه‌های كار را شخصا پرداخت می‌كنم، انتظار دارم به ما احترام بگذارید و ناراحت نشوید كه كادر اصلی پرش را به عكاس خودمان اختصاص بدهم.» عكاس‌ها فكر می‌كنند منظور رئیس تیم بدلكارها این است كه آن‌ها نباید لحظه پرش را بگیرند. اما پیمان دوباره توضیح می‌دهد: «منظورم این نیست. اما اخلاق حرفه‌ای می‌گوید بهترین محل برای عكاسی را به عكاس خودمان بدهیم.» این اولین بار است كه عكاسان چنین خواسته‌ای را می‌شنوند. اما او واقعا درخواستی منطقی دارد و همه عكاسان هم می‌پذیرند. آن‌ها را به وسط دو لاین اتوبان می‌آورند كه محلی نزدیك به سكو و مناسب برای عكاسی است. عكاس اختصاصی هم روبه‌روی سكو و وسط اتوبان می‌ایستد. همه چیز آماده است. حالا سكانس اول، فیلم‌برداری می‌شود؛ سكانس تعقیب و گریز. دوربین‌ها ضبط می‌كنند. ماشین‌ها می‌آیند. چند نفری كنار سكو نقش مأمورین نظافت شهرداری را دارند و جارو می‌زنند و ماشین‌‌‌ها با سرعت نزدیك می‌شوند. كات! برداشت قابل قبول است. گروه آمادة برداشت سكانس اصلی می‌شود. محل دوربین‌ها باید عوض شود. از آن دور، دوباره جمعیت درون كادر آمده‌اند. از جمعیت بالای دیوارة سنگی هم فقط یك نفر در كادر است. «آقا برو آن طرف.» هر چه فریاد می‌زنند، او تكان نمی‌‌خورد. او دلیلی قانع‌كننده دارد. پایش شكسته است! اما جالب این‌جاست كه هیچ‌كس نمی‌داند او با آن پا چطور تا آن‌جا رفته است! نمی‌شود جابه‌جایش كرد. پس كادر دوربین را عوض می‌كنند. «سه، دو، یك» دوربین‌ها شروع می‌كنند به ضبط كردن. «آقا بگویید ماشین‌ها بیایند.» كارگردان، این جمله را می‌گوید، اما با گذشت چند دقیقه، اثری از ماشین‌ها پیدا نمی‌شود. تنها یك پراید با سرعت می‌آید. انگار اتفاقی آن ته افتاده است. پنج دقیقه بعد، خبر می‌رسد سمندی كه ایران خودرو به گروه داده بوده و نباید آسیب می‌دیده، دنده عقب به یك جی‌ال‌ایكس زده و حالا شده سمند‌ها‌چ‌بك! بالاخره همه چیز آماده می‌شود. ماشین‌ها نزدیك می‌شوند. كارگران جارو می‌زنند. تنها 50 متری به سكو مانده، اما یكی از كارگران (بدلكارها) از مسیر ماشین‌ كنار نمی‌رود. سرعت جی‌ال‌ایكس كم می‌شود. او روی سكو می‌آید. دوربین‌ها شاتل می‌‌خورند. ماشین از مانع پرت می‌شود. روی هوا كمی معلق می‌ماند و بعد پایین می‌آید. جالب است اما ماشین چپ نمی‌شود! اصلا آسیب جدی هم نمی‌بیند. همه شگفت‌زده شده‌اند. قرار نبود این‌طور شود. ماشین مقاومت كرد! جی‌ال‌ایكس آسیب جدی ندیده. پیمان باور نمی‌كند كه چپ نكرده است. صحنه تكرار می‌‌شود. ماشین دوباره راه می‌افتد. این بار با سرعت زیاد می‌آید روی سكو دوباره پرتاب می‌شود، اما باز هم نمی‌غلتد. باورش برای راننده سخت است، اما او دوباره پیش چشم این جمعیت هزاران نفری، ناكام مانده است. گروه، نور را از دست داده است. پیمان می‌خواهد برای بار سوم صحنه تكرار شود، اما اسكندری زیر بار نمی‌رود. جمعیت به وسط اتوبان می‌ریزند. پیمان خیلی خوب ناراحتی‌اش را پنهان می‌كند و لبخند می‌زند. یكی از دوستانش دسته گل رز بزرگی را به او می‌دهد. به درخواست عكاس‌ها بالای سكو می‌روند و عكس می‌اندازد. با خنده فریاد می‌زند مهم این است كه من سالم هستم و ژست می‌گیرد. انتظار این اتفاق را نداشت. حالا او از علت می‌گوید: «بار اول، حمید دیر پرید و من مجبور شدم سرعت ماشین را كم كنم. بار دوم هم اكسلِ ماشین تاب برداشته بود.» اما شاید مشكل از سكو بوده باشد. «حقیقت این است كه من مقهور پژو شدم. خیلی آن را دست‌كم گرفته بودم. باورم نمی‌شد این‌قدر محكم باشد. ما باید نیم متر، سمت چپ سكو را بالاتر می‌بردیم.» او سپس از پژو تعریف می‌كند: «حقیت این است كه من تا قبل از امروز، از این می‌ترسیدم كه ماشین منفجر شود. اما امروز خوشحال‌ام كه ثابت شد خودرویی كه عموم مردم كشورم از آن استفاده می‌كنند، ضریب ایمنی بسیار بالایی دارد.» او سپس برای این كه حرفش باورپذیرتر شود، می‌گوید: «من بیش از 1300 ماشین را در طول 7 سالی كه بدلكار كبرا 11 بودم چپ كرده‌ام، اما این ماشین متفاوت از همة آن خودروهای معتبر بود.» و اما یك توجیه قابل قبول درباره علت ناكامی: «من هیچ‌وقت با پژو تمرین نكرده بودم. آن‌جا در آلمان، قبل از هر سكانس چند بار با ماشین مشابه تمرین می‌كردیم. ولی این‌جا اگر تمرین می‌كردم، دیگر برای فیلم‌برداری ماشین نداشتیم!» او با خنده می‌گوید كه حتما این پژو را چپ می‌كند و قول می‌دهد كه هفته بعد، این ناكامی را جبران كند. روحیه‌ای بالا دارد و مثل یك قهرمان فاتح می‌خندد و حرف می‌زند. شوخی می‌كند. انگار نه انگار كه لحظه‌ای قبل شكست خورده. او كاملا حرفه‌ای عمل می‌كند. لشگر شكست‌ خورده، بار و بندیل‌شان را جمع می‌كنند تا به خانه‌‌هایشان بروند. رضا حسینی كارگردان مجموعه، حسابی دمغ است. او می‌گوید: «جمیت حسابی انرژی گروه را گرفت. كنترل جمعیت خیلی سخت است. خیلی حیف شد. باید ماشین چپ می‌كرد. گرفتن این صحنه‌های اكشن، هزینة بالایی دارد و وقت‌گیر است.» او درباره كار می‌گوید: «یك جنگ تركیبی است كه هر شب 30 دقیقه و در 52 قسمت ساخته و پخش می‌شود. اگر زمان پخش خوبی داشته باشیم، كار احتمالا پرمخاطب می‌شود. چون ما برداشت‌های جذابی با گروه بدلكاران داشته‌ایم.» او سپس می‌گوید این صحنه را دوباره تكرار می‌كنند، چون پیمان اصرار دارد كه پژو را چپ كند. البته این بار، احتمالا عملیات در جایی خلوت تكرار می‌شود. پیمان احتمالا حرف‌هایی را پس از ناكامی‌ در چند قدمی‌اش می‌شنید؛ این كه هر كسی می‌گفت اگر من بودم چپ می‌كردم و او با این همه ادعا نتوانست. او نمی‌تواند این حرف‌ها را فراموش كند. او باید انتقام بگیرد. این كه قاتل بنز و ب‌ام‌و‌های آخرین مدل، جلوی جی‌ال‌ایكس‌هایی كه خیلی زود آتش می‌گیرند مقهور شده، به قدری دردناك است كه او به دنبال اعادة حیثیت باشد! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن