تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836025316
انسان درنگاه تطبیقی اسلام وحقوق بشر (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انسان درنگاه تطبیقی اسلام وحقوق بشر (2) نویسنده : محرم علی خلیلی منبع : اختصاصی راسخون گفتارششم: مشرق زمین وانسان شناسی دینی: هرچند انسان درنگاه مشرقی نیز، دارای تعریف وجایگاه واحدی نیست، اما مهم ترین تفاوت که درنگاه انسان شناسی شرقی وغربی وجوددارد، دینی بودن آن است. هرچنداثبات این ادعا سخت است که بگویم شرق مطلقا نگاه دینی دارد وغرب نیزمطلقا غیردینی، اما بطورعموم می توان گفت درمشرق زمین، انسان شناسی غالبا قالب مذهبی ودینی داشته است.ادیان توحیدی – اسلام، یهود و مسیحیت – ازیکسو، ومذاهبی نظیربودایی، برهمایی، هندوئیسم وجینی ازسوی دیگر،هریک تفسیرخاصی ازانسان وسرنوشت او ارائه کرده است. بنابراین تنوع انسان شناسی درمشرق زمین، معلول تنوع ادیان است، نه معلول منابع وروش های گوناگون شناخت انسان.(57) بهرحال انسان وکرامت انسانی، درتفکر شرقی ودینی بانگاهی تعریف وتفسیرمی شودکه ارتباط با وحی، نبوت وماوراء الطبیعه دارد، وباتوجه به اینکه انسان ها درهیچ زمانی بدون پیامبر ودین نبوده اند« لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ »(58)؛ وآنچه که بعنوان کرامت انسانی دراعلامیه جهانی حقوق بشر برسمیت شناخته شده است، درنگاه دینی به آغاز خلقت انسان بازمی گردد. بقول شهید مطهری : « احترام به انسان كه اساس اعلاميه حقوق بشر است، از دير زمان مورد تأييد شرق و اسلام است.»(59) ایشان درجای دیگر می گوید :« اعلاميه حقوق بشر چون بر اساس احترام به انسانيت و آزادى و مساوات تنظيم شده و براى احياى حقوق بشر به وجود آمده، مورد احترام و تكريم هر انسان با وجدانى است. ما مردم مشرق زمين از دير زمان از ارزش و مقام و احترام انسان دم زدهايم»(60) شهید مطهری معتقد است، غرب شایستگی تدوین وصدور اعلامیه به نام «حقو بشر» را ندارند. «اعلاميه حقوق بشر را بايد كسى صادر كند كه انسان را در درجهاى عاليتر از يك تركيب مادى ماشينى مىبيند، انگيزهها و محركهاى انسان را منحصر به امور حيوانى و شخصى نمىداند، براى انسان وجدان انسانى قائل است. اعلاميه حقوق بشر را بايد شرق صادر كند كه به اصل «انّى جاعِلٌ فِى الْارْضِ خَليفَةً» ايمان دارد و در انسان نمونهاى از مظاهر الوهيت سراغ دارد. كسى بايد دم از حقوق بشر بزند كه در انسان آهنگ سير و سفرى تا سرمنزل «يا ايُّهَا الْانْسانُ انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» قائل است.»(61) « اعلاميه حقوق بشر را بايد كسى صادر كند كه به سرشت بشر خوشبين است و به حكم «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى احْسَنِ تَقْويمٍ» آن را معتدلترين و كاملترين سرشتها مىداند.»(62) انسان دراندیشه اسلامی: درتفکر اسلامی، زمانی که صحبت از ارزش وامتیازات انسانی می شود، مرادامتیازات مادی وفیزیکی واقتدار وبهره مندی انسان درمقایسه سایرموجودات وحیوانات نیست؛ زیرا بی تردید انسان باتوجه به استعدادها وهوش سرشاری که درنهاد اونهادینه شده است تفوق وحاکمیت خودرا برهمه موجودات کره زمین تحمیل کرده است. بلکه منظور، قضاوت درباره ارزش های معنوی واخلاقی انسان است. برخلاف برخی اندیشه وران غربی؛ که امتیازات انسان رادرهمان برتری های مادی وفیزیکی او می دانند. اندیشه دینی انسان را موجود پیچیده، پررمزوراز، ودارای دوبعد جسم وروح می داند، که حکمت ودانش بی پایان خداوند او را به بهترین نحوممکن سرشته است(63)، استعدادهای بالفعل وبالقوه فراوانی رادرنهاد او نهاده است، که شناخت این برترین موجود الهی بدون راهنمای خداوند وفرستادگان معصومش امکان پذیرنیست. حقیقت انسان درمتون دینی: ازآنجا که دین اسلام برای هدایت انسان آمده واومخاطب آیات قرآن است، می بایست بهترین وکامل ترین شناخت را ازانسان داشته باشد، تاچهره واقعی انسان را ترسیم کرده، وپرسش های مطرح شده دراین باب را پاسخ دهد. متون دینی براساس شناخت کامل وواقعی از انسان، حالات و اوصاف اورا به بهترین نحوممکن ارائه داده است. زیرا دراین متون چهره انسان توسط کسی به تصویرکشیده شده است که خالق انسان وجهان است. لذا ازیکسوبه استعداد هاوتوانائی های اوبرای تکامل، عنایت گردیده وازسوی دیگربه امکان سقوط وتنزل اوتوجه گردیده است.که این امتیاز وویژگی آن را ازسایرانسان شناسی ها، یعنی انسان شناسی عقلی، تجربی، و.... که درمکاتب غربی دیده می شود متمایز می کند. مثلابرخی آیات وروایات او رابالاترین وبهترین موجود روی زمین بیان کرده وبرخی دیگر پست ترازهرجنبنده توصیف نموده است، یعنی انسان موجودی یک بعدی نیست، بلکه دارای جنبه های مثبت ومنفی است. قرآنکریم هریکی ازاین جنبه ها را بخوبی بیان کرده است الف- جنبه های مثبت: 1- خلیفه خداوند: : «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» (64) من درزمین جانشینی خواهم گماشت. 2- مسجود ملائک : «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا» (65) و چون بملائكه گفتيم براى آدم سجده كنيد پس همه سجده كردند 3- ایمان وعمل صالح: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ (4)ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ (5)إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6)»(66) كه ما انسان را به بهترين نظام خلقت خلق كرديم (4).سپس او را- در صورتى كه منحرف شود- به پستترين مرحله برگردانديم (5).مگر كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح كنند كه پاداشى قطع ناشدنى دارند 4- کرامت وبرتری برسایرموجودات: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»(67)وبه راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را درخشكى ودريا [برمركبها] برنشانديم، وازچيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، وآنهارا بر بسيارى ازآفريدههاى خود برترى آشكار دادیم. 5- فطرت توحیدی: َأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون(68) پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است فطرتى كه خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمىدانند. 6- آفرینش دراحسن تقویم:« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْوي»(69)كه ما انسان را به بهترين نظام خلقت خلق كرديم. 7- امانت دارالهی : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسان»(70) ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد جنبه های منفی: 1- ظالم وجاهل: « إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا»(71) چون انسان ستم پيشه و جاهل بود و (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ) (72)انسان، بسيار ستم پيشه و ناسپاس است. 2- ناسپاس : « وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً »(73) انسان كفر كيش و ناسپاس است 3- بخیل : «وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُورا»(74) انسان طبعا بسيار ممسك و بخيل است . 4- شتابزده وعجول : ِ «وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»(75)و انسان بسيار شتاب كار است وهمینور آیه مبارکه «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَل»(76)انسان از شتاب خلق شده. دلالت برشتابزدگی وعجول بودن انسان می کند. 5- جدلی: وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً »(77) و انسان از همه چيز بيشتر مجادله مىكنند . 6- طغیان گر و دارای روحیه تجاوزگرانه:«كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(78) چنين نيست كه انسان حق شناس باشد مسلما طغيان مىكند وبه خاطر اينكه خود را بى نياز مىبيند. بررسی چگونگی جنبه های مثبت ومنفی درانسان: ویژگی های مثبت ومنفی دروجودانسان، با اعتقاد به اینکه انسان مخلوق ومصنوع خدای واحد، عالم وحکیم است، دانشمندان راباپرسش های بیشتری مواجه می کند. آیاممکن است انسانی هم دارای کرامت باشد وهم طغیان گر ومتجاوز باشد؟ آیا می توند انسان هم مسجود ملائک باشد وهم ظالم وکفور؟ آیاممکن است انسان ازیکسو امانت دار الهی باشد وازسوی دیگر درقبال نعمت هاوالطاف بی شمار ا لهی ناسپاس؟ ازیکطرف خلیفه خداوند وازطرف دیگر ظالم وجاهل ؟ و..... . علی رغم آنکه این پرسش ها درمکتب غرب نیز مطرح است، اماپاسخ مناسب آن رافقط درمکتب وتفکر اسلامی می توان یافت. علامه محمدتقی جعفری(ره) معتقد است که قرآنکریم به معرفی تمام طبیعت وذات انسان اشاره نکرده است، زیرا « اگرخداوند می خواست تمام طبیعت انسان را درآیات قرآن بیان فرماید ، این کار را باکلمات «حصر» انجام می داد، ازقبیل : انما الانسان حیون ناطق حسب( جزاین نیست که انسان حیوان ناطق استوبس ) یامی فرمود : لیس الانسان الا حیوانا اجتماعیا( انسان نیست ، مگر حیوانی اجتماعی)»(79) ، بلکه انسان بدلیل استعدادهای نامحدودش یک ماهیت غیرقابل تعریف است، وآنچه درقرآن آمده است تعریف حقیقی ازتمام ماهیت وحقیقت انسان نیست بلکه بیان کیفیت وحالات است که انسان درشرایط مختلف ازخود بروز می دهد.(80) امام صادق (ع) درحدیثی ماهیت متفاوت انسان را این گونه توصیف می کند: « إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى رَكَّبَ الْعَقْلَ فِي الْمَلَائِكَةِ بِدُونِ الشَّهْوَةِ وَ رَكَّبَ الشَّهْوَةَ فِي الْبَهَائِمِ بِدُونِ الْعَقْلِ وَ رَكَّبَهُمَا جَمِيعاً فِي بَنِي آدَمَ فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ عَلَى شَهْوَتِهِ كَانَ خَيْراً مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَلَى عَقْلِهِ كَانَ شَرّاً مِنَ الْبَهَائِم»(81) ترجمه این حدیث بامقداری تأویل وتفسیربه قرار زیراست: درحدیث آمدکه خلاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید یک گُرُه را جمله عقل وعلم وجود آن فرشته است ونداندجز سجود یک گروه دیگر ازدانش تهی همچو حیوان ازعلف درفربهی این سوم است ادمی زادوبشر ازفرشته نیمی ونیمی زخر نیم خرخودمایلی سفلی بود نیم دیگر مایل علوی شود. تاکدامین غالب آید درنبرد زین دوگانه تاکدامین برد نرد عقل اگرغالب شود پس شد فزود ازملائک زین بشر درآزمون شهوت ارغالب شودبس کمتر است ازبهائم این بشر زانک ابتر است(82) علامه جعفری می گوید: « باتوجه علمی به موجودیت انسانی واستعدادها ونیروهاورفتارهای او، وبه آنچه درطول تاریخ تا امروز نشان داده است، وبابررسی دقیق درمنابع اسلامی، اصل مزبور واقع بینانه ترین نظریات است که تاکنون تفکرات بشری ومکاتب نتیجه داده است .اگر کسی بگوید: طبیعت بشری کاملا وصد درصدنیک است، اوازهزاران «چنگیز»و«آناستاز» «هلاکو» و«گالیگولا» و«تیمورلنگ» و«نرون» و«آتیلا» و«ابن ملجم» و«یزید» و«ابن زیاد» های کوچک وبزرگ که سرتاسرتاریخ راپرکرده اند چشم پوشیده اند. واگرکسی ازبنی نوع انسانی فقط همان اشقیاء وخودکامه ها رابیبیند وازپیامبران عظام واوصیاء واولیاء مانند«حضرت ابراهیم» و«موسی» و«عیسی» و«محمد» و«علی» و«ائمه معصومین(ع)» و«سلمان» ها و«ابوذر» ها و«مالک»ها و«اویس قرنی» هارا بادرجات گوناگون چشم بپوشد، قطعی است که چنین شخصی ازانسان اطلاعی صحیح ندارد، ونباید درباره اواظهارنظرنماید.(83) آیاحقیقت انسان روح اوست یاجسم او؟ بعدازآنکه پذیرفتم درتفکر اسلامی انسان مرکبی ازجسم وروح است، ومتون دینی صراحت دارد براینکه انسان علاوه برجسم مادی ازگوهرگرانبهائی بنام روح برخورداراست، این سوال مطرح می شود که ایا حقیقت انسان جسم اوست یا روح او؟ بانگاهی به آیات وروایات درمی یابیم که حقیقت انسان ها به روحش می باشد، چون وقت روح به جسم انسان ملحق می شود شأنیت آن را پیدامی کندکه فرشتگان دربرابرش کرنش کند« فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ »(84) هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود(يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد! نتیجه ونظر: باتوجه به خلقت وطبیعت متفاوت انسان، واستعدادهایکه می تواند در زمینه های متفاوت ومتضاد به منصه ظهور برسد، قراردادن انسان بعنوان معیاربرای حق وباطل، قضاوت عجولانه است. ازاینرو، انسان دراندیشه دینی نمی تواند محور همه چیزقرار گیرد، وتشخیص وداوری اوبعنوان میزان مصالح ومفاسد امور باشد، نظریه انسان گرایی افراطی است، که با توجه به ویژگی مثبت ومنفی انسان، این نظریه قابل دفاع نیست. بلکه باحفظ حرمت وکرامت انسان، وباعنانیت براستعدادهای مثبت ومنفی که دروجود انسان نهادینه شده است، حق مداری وحق محور بجای انسان مداری وانسان محوری قابل دفاع می باشد. درچالش بین اصالت فرد واجتماع، تقدم مرد یا زن برهمدیگر، تقدم ملیتی برملیتی دیگر، و.... هیچ کدام تقدم ندارد بلکه تقدم ازآن «حق» است، وانسان مجموعه ارزش ها وحقایق را توسط وحی ازطریق پیامبران به دست می آورد. تقسیم انسان، به انسان وضدانسان درتفکراسلامی: درتفکراسلامی بعلت دوبعدی ودوساحتی بودن انسان، نه تنها نمی توانند معیارومحورهمه چیزباشد، بلکه ممکن است، تقسیم به انسان وضد انسان شود. آنهایکه صفات وجنبه های منفی خودرا به منصه ظهور رسانیده اند، وازاستعدادهای خویش درجهت عصیان و اضلال استفاده می کند،(85) وآنهایکه استعدادهای مثبت را به منصه ظهور رسانیده ودرجهت درست واهداف معین شده درفلسفه خلقت بکارمی گیرد.(86) به دشواری می توان تحت اسم وعنوان واحدی به نام انسان جمع کرد.استاد مطهری دراین باب می گوید انسان ها فقط درعلم بیولوژی باهم تساوی دارندوازنظرحرمت وارزش، فضیلت وکمال ممکن است تقسیم به انسان وضدانسان شوند:« این اشتباه است که ماخیال کنیم همین قدر که انسان بیولوژیکی شد، دیگرجان ومالش محترم است، ازنظر انسان، بماهوانسان، درهرشرایطی بود، بود. این طرزفکر فرنگی ها است که می گویند: انسان هایعنی: نوع انسان، انسان زیست شناسی، انسان که علم بیولوژی، اورا انسان می داند، ازنظربیولوژی معاویه یک انسان است وابوذرهم یک انسان است؛ یعنی این طورنیست که مثلا بگویم: گروه خون ابوذربرگروه خون معاویه ازنظربیولوژی ترجیح دارد. ولی درباب انسان، سخن از انسانی است بامعیار های انسانیت، ولهذا یک انسان، ضد انسان از آب درمی آید. معاویه انسان ضد انسان است؛ یعنی ضد انسانیت. انسانیت یعنی شرافت، فضیلت، تقوی، عدالت. اگرانسانی برضد انسانیت قیام کرد، او ازابتدا احترام ندارد، خون ومالش احترام ندارد، نه اینکه خون ومالش احترام دارد وازبین بردن خون ومالش کارزشتی است؛ ولی مابرای هدف مقدسی این کار زشت را انجام می دهیم. اصلازشت نیست» (87) جلال الدین رومی دربیان این تفاوت می گوید : گربه صورت آدمی انسان بُدی احمدوبوجهل پس یک سان بُدی سعدی این گونه می گوید : نه هرآدمی زاده از دد به است که دد زآدمی زاده بد به است به است ازدد، انسان صاحب خرد نه انسان که درمردم افتدچو دد چون انسان نداند به جزخورد وخواب کدامش فضیلت بود بردواب ؟ گفتار هفتم : کرامت انسان دراسلام : همانطوریکه تذکررفت، تمام ارزش ها وحقوق انسان دراسلام بانگاهی دینی ارزش گزاری می شود، کرامت نیزی ازین قاعده مستثنی نیست. کرامت ذتی انسان ازنگاه اسلامی موهبتی الهی است، که مانند حیات، خرد، و... ازطرف خداوند به او عنایت شده است. معنی کرامت: درلغت : بزرگ ورزیدن، سخاوت وجونمردی،نوازش واحسان وبزرگواریوبخشندگی وداد ودهش وبزرگوارداشتن کسی، احترام ، تواقر.(88)دراصطلاح : کرامت به معنای شرافت وعزت وحیثیت ارزشی است که منشأ احترام یک موجود می باشد (89) وآنچه که ازمعانی لغوی آن می توان استفاده کرده نیز همان شرف وعز وتوقیروحیثیت ارزشی می باشد، که این گونه قابل تعریف است : انسان موجودی است دارای شرف وعزت وتوقیروحیثیت ارزشی .(90)می توان گفت کرامت درلغت واصطلاح درمعانی متعدد بکار رفته است، اما می توان معنی مشترکی را میان همه آن موارد یافت، که عبارت است از : پاک بودن ازآلودگی هاوعزت وشرف وکمال مخصوص به آن موجود که کرامت به او نسبت داده می شود. اقسام کرامت: ازآنجهت که انسان دراسلام دارای دوبعد ودوساحت جسم وروح است، کرامت انسان نیز به تبع آن به دوقسم، تقسیم می شود. کرامتی که مربوط به جسم انسان است، که منهای تمامی متعلقات چون مذهب، زبان، نژاد، ملیت، جغرافیا و... بررسی می شود که به آن کرامت ذاتی گفته می شود. وقسمی دیگر کرامت که مربوط به فضائل وویِژگی هایست که انسان بعد ازتولد می توان کسب کند، یا استعدادها ونیروهای مثبتی که درنهاد انسان ها نهادینه شده است را، درمسیرمثبت وسالم به پرورش وظهور برساند که به آن کرامت اکتسابی گفته می شود. به توضیح هرکدام ازنظر اسلام می پردازیم: کرامت ذاتی: کرامت ذاتی؛ کرامت غیراختیاری است، قابل نقل وانتقال واسقاط نیست، مثلا کسی نمی تواند بگوید من حرمت، شرافت وکرامت خود را درمقابل فلان مقدار پول به کسی دیگرمنتقل کردم وازاین پس هیچ حرمت، کرامت وشرافت ندارم، وهرکس می تواند هراهانتی را بمن روادارد. درنگاه تطبیقی به اصل کرامت وخصوص کرامت ذاتی انسان دراسلام وحقوق بشر، می توان گفت اسلام نسبت به حقوق بشر امتیازاتی دارد؛ اولا اسلام به انسان که متولد نشده نیز حق کرامت قائل است، درحالیکه فرهنگ غرب عموما و اعلامیه جهانی حقوق بشر خصوصا فقط برای انسانی حق کرامت قائل است که متولده شده باشد. دوم اسلام کرامت انسان را پس ازمرگ نیز حفظ می کند، درحالیکه حقوق بشرغربی چنین امتیازی ندارد. الف : کرامت انسان قبل ازتولد: هرچند حقوق بشرغربی، کرامت انسان را منحصر به کرامت ذاتی او دانسته، امابازهم با نگاه ناقص به آن دارد، زیرا اعلامیه جهانی حقوق بشر فقط انسان را بعدازتولد دارای این ارزش می داند. اما درتفکر اسلامی که شناخت ونگاه کاملتر وجامعتر به انسان دارد، کرامت او بزمان قبل ازتولد بازمی گردد، درزمانی که انسان درشکم مادر است وهنوز متولدنگردیده، اما ازحقوق چون کرامت وحیات برخوردار است، از این رو سقط جنین حرام شمرده شده است، ودرصورت سقط، جانی باید دیه او را به پدر ومادر بپردازد (فإذا جنى عليه جان فأسقطه، فديته« يرثها أبواه»)(91) چون انسان در درون مادر نیز دارای درک وشعور است. چنانچه درباره حضرت فاطمه زهرا (س) آمده است (فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ يَوْماً فَسَمِعَ خَدِيجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ (ع) فَقَالَ لَهَا يَا خَدِيجَةُ مَنْ تُحَدِّثِينَ َ قَالَتْ الْجَنِينُ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِ)(92) وحتی ازآنچه مادر می خورد او نیز می خورد (الْجَنِينُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُ أُمُّه)(93) ازاین رو مادر موظف است که درباره غذا، آداب اجتماعی وآنچه می گوید و می شنود مواظبت کامل داشته باشد، زیرا جنین ازآنها تأثیرمی پذیرد. ب: کرامت انسان بعداز مرگ: اعلامیه جهانی حقوق بشرغربی تمام حقوق انسان ازجمله کرامت او را مربوط ومنحصر بدوران حیات اومی داند؛ یعنی با سلب ونبودن حیات تمام حقوق انسان نیز از او سلب می شود. اما دین مقدس اسلامی برای انسان ها بعد ازمرگ او نیز حقوقی قائل است، ازجمله : ب – 1: بی حرمتی به میت جایزنیست. اسلامی بی حرمتی به اجساد آدمیان، حتی دشمنان اسلام را منع کرده است. درحدیثی ازپیامبر اکرم (ص) نقل شده است که : رزمندگان اسلام از بریدن اعضای اجساد دشمن منع شده اند. به عنوان مثال درقضیه احد، درحالی که کفار بد ترین رفتار را نسبت به مسلمانان روا می داشتند وحتی اعضای بدن شهیدان اسلام را جدا می کردند وحضرت حمزه عموی پیامبر اکرم(ص) را مثله کرده بودند(94)، جگر حمزه توسط هند همسر ابوسفیان ازبدن جداشده وجویده می شود،(95) پیامبراکرم (ص) با توجه به آیات آخرسوره نحل با صبروشکیبایی فراوان دست ازقصاص بازمی دارد (96)و ازمسلمانان می خواهد که هرگزرفتار مشابهی با اجساد دشمن نداشته باشند. درنبرداحزاب نیز پس ازآن که جنگجویان مشهور سپاه دشمن به دست مسلمانان کشته شد وجسد وی درطرف مسلمانان قرار گرفت، کفار خواهان جسد جنگجوی خود به ازای پرداخت پول شدند که پیامبر(ص) درپاسخ به این درخواست فرمودند: ماجسد را نمی فروشیم، می توانید جسد همرزم خود را بردارید وببرید. همینطور حضرت علی(ع) بعد از پیروزی برعمربن عبدود حرمت او را نگهداشت، زیرا او بعدازشکست ازامام تقاضا کرد که لباس هایم ازتنم بیرون نیاورد، آنحضرت فرمود: نگران نباش چنین نخواهیم کرد، چراکه گذشتن از زره ولباس های گران قیمت وزیور آلات تو برمن آسان است(97) ب- 2: مثله کردن- که عملی مربوط به بعد از وفات انسان می شود- جایزنیست.( المثلة محرّمة حتى بالحيوان، حتى بالكلب العقور)(98) چنانچه امیرالمومنین دروصیتی به حسنین(ع) درباره ابن ملجم که قاتل او بود، فرمود: فرزندان من ! اگر ابن ملجم را قصاص کردید، پس ازقصاص (وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآلهوسلم )يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ )(99) هرگز قاتل را مثله نکنید( اعضای مهم او ، مانند چشم وگوش وبینی او را نبرید) ، زیرا من ازرسول خدا شنیدم :« بپرهیزید ازمثله کردن، اگرچه سگ هار یا دیوانه باشد» ب-3: غسل میت - ازباب احترام به میت - واجب است ، (الغسل و يجب تغسيل كل) ميت (مسلم أو بحكمه))(100) ب -4: اهانت وتوهین به قبور ازباب اهانت به انسان، جایزنیست. کرامت ذاتی درقرآن وروایات: الف: قرآن وکرامت ذاتی : قرآن کریم درسوره اسراء درباره کرامت انسان سخن گفته است، که خیلی ازدانشمندان برای اثبات کرامت ذاتی به آن استناد کرده اند. وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (101) ما آدميزادگان را گرامى داشتيم؛ و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم؛ و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم؛ و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم. ب: کرامت ذاتی در روایات: 1 - حضرت علی (ع) درنامه به مالک اشتر، کرامت وشرافت اولیه انسان را متذکرمی شود:« ْ وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق»(102) مالکا، رحمت ومحبت ولطف برمردم جامعه را به قلبت بفهمان، ( به طوری که آن را دریافت کند، نه این که درحد یک تصورذهنی بماند) وبرای آنان درنده ای خونخوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری، زیرا مردم بردوصنفند: یابرادردینی توهستند، یانظیرتودرخلقت (هم نوع تومی باشند) 2 - حضرت علی (ع) درضمن خطبه ای علاوه براینکه اصل بردگی را دراسلام منتفی می داند، کرامت عموم انسان ها را با اسنادبه حریت وآزادی مطرح می فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَا»(103) ای مردم حضرت آدم (ع) نه بنده ای تولید کرده ونه کنیزی، وهمه مردم آزادند. 2-کرامت اکتسابی: کرامت اکتسابی اختیاری است، انسان می تواند پس ازآنکه استعدادهای خدادادی خویش را به منصه ظهور رساند، باکسب کرامت اکتسابی، خود را درنهایت عزت وشرف برساند. درتفکر اسلامی، کرمت اکتسابی فصل میز انسان با بقیه موجودات است، اگر بتواند نیروهای مثبت خویش را درمسیر مثبت به منصه ظهور برساند درکمال انسانیت که به اشرف مخلوقات موصوف گردیده رسیده است. واگر درمسیرمنفی ازآن استفاده کنده ویا اصلا استفاده نکند، ازمقام انسانی تنزل یافته همردیف بهائیم ویادرجایگاهی فروترازآنان تنزل می یابد.(104) آیات وروایات متعددی برکرامت اکتسابی انسان، وپسامدهای هنجاری آن دلالت دارد: کرامت اکتسابی درقرآن کریم: 2-1-1 : فضیلت درتقوی: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (105)اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است. 2-1-2: فضیلت درجهاد وانفاق: لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً»(106) كسانى كه بدون عذر و علت از جهاد در راه خدا تقاعد مىورزند با كسانى كه در راه او با مال و جان خود جهاد مىكنند يكسان نيستند، خداى تعالى مجاهدان با مال و جان خود را بر نشستگان از حيث درجه برترى داده، و خدا به هر يك (از سه طائفه نامبرده يعنى متقاعدين بدون عذر و متقاعدين معذور و مجاهدين) وعده اجرى عظيم داده است 2-1-3: فضیلت درعلم: « هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون»(107) آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند؟ احکام اسلامی حافظ وحامی کرامت انسانی: احکام اسلامی، باتوجه به متون قرآنی وروایی، براساس کرامت انسانی بنانهاده شده است. از اینرو، هرآنچه که به کرامت انسانی لطمه می زند را حرام شمرده است. ازباب نمونه می توان به موارد ذیل اشاره کرد، «وتوخود مفصل بخوان ازاین مجمل» 1 - تمسخر وطعنه زدن: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُم(108) اى كسانى كه ايمان آوردهايد هيچ قومى حق ندارد قومى ديگر را مسخره كند چه بسا كه آنان از ايشان بهتر باشند، هيچ يك از زنان حق ندارند زنانى ديگر را مسخره كنند چون ممكن است آنان از ايشان بهتر باشند. و هرگز عيبهاى خود را بر ملا مكنيد (كه اگر عيب يكى از خودتان را بر ملا كنيد در واقع عيب خود را بر ملا كردهايد) 2 - خطاب با القاب نامناسب: « وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(109) و لقب بد بر يكديگر منهيد كه اين بد رقم يادآورى از يكديگر است كه بعد از ايمان باز هم يكديگر را به فسوق ياد كنيد و هر كس توبه نكند همه آنان از ستمكارانند. 3 - تجسس : «وَ لا تَجَسَّسُوا»(110) و از عيوب مردم تجسس مكنيد. 4 - غیبت : «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا»(111) و دنبال سر يكديگر غيبت مكنيد. فروکاهی کرامت وارزش انسان درفرهنگ غرب: فرهنگ غرب با نادیده گرفتن ساحت معنوی وروحی انسان، فضائل وکراماتی که مربوط به روح انسان می شود را، نیز انکار کرده اند. ازاین رو کراماتی که در اسلام – بویژه کرامت اکتسابی – برای انسان درنظر گرفته شده است، نه تنها فرهنگ غرب آنها را برسمیت نمی شناسد، بلکه تمسک واعتقاد به آنها بی خردی وارتجاعی تفسیرمی شود. حال باید دید حقیقت چیست؟ بی تردید محصور کردن انسان به جسم مادی، وعاری ساختن او ازهرگونه اتصال به ماوراء طبیعت، درحقیقت سلب استعدادی های ذاتی اوست که درنوع خودش بزرگترین ظلم به انسان است، انسانی که تمام موجودیت وارزش او فقط درشئون طبیعی ومادی اومشاهده شود، نمی تواندهیچ کمال وعظمتی د راو وجود داشته باشد. درفرهنگ که شعار« من هدف ودیگران وسیله» سرداده شود، بقول علامه جعفری(ره) « ارزش وحیثیت وکرامت ذاتی انسان، خواب وخیالی بیش نخواهد بود»(112) مولوی درشعر خود، این تفکر را این گونه به تصویرمی کشد: چون ندارد کس غم توممتحن خویش کارخویش باید ساختن آدمی خوارند واغلب مردمان ازسلام علیک شان کم جو امان خانه دیو است دل های همه کم پذیرازدیو مردم دمدمه صدهزار ابلیس لاحول آربین آدما، ابلیس را درمار بین دَم دهد، گوید تورا ای جان دوست تاچوقصابی کشد ازدوست، پوست سرنهدبرپای توقصاب وار دَم دهد تاخونت ریزد زار زار درزمین مردمان خانه مکن کارخود کن، کاربیگانه مکن(113) استاد مطهری معتقد است؛ کرامت انسان درفرهنگ غرب درحد یک ماشین تنزل یافته است که منهای معنویت، روح، اخلاق ، وفاقد غایت وهدف شناخته می شود. درتوضیح بسارمتقن ومستدل، آنچه را که درفرهنگ غرب درباره انسان ومقام انسانی اتفاق افتاده است را، تنزل ارزش انسان وتناقض واضح بین فرهنگ غرب واعلامیه جهانی حقوق بشر که برخواسته ازفرهنگ غرب است، می داند. « یک تناقض واضح میان اساس اعلامیه حقوق بشر ازیک طرف وارزیابی انسان درفلسفه غرب ازطرف دیگرنمایان می گردد. درفلسفه غرب سال ها است که انسان ازارزش واعتبار افتاده است. سخنانی که درگذشته درباره انسان ومقام ممتاز وی گفت می شد، ریشه همه آن ها درمشرق زمین بود، امروز دراغلب سیستم های فلسفی غربی مورد تمسخرقرارمی گیرد. انسان درنظر غربی تاحد یک ماشین تنزل کرده است. روح واصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غائی وهدف داشتن طبیعت یک عقیده ارتجاعی تلقی می گردد. درغرب از اشرف مخلوقات بودن انسان این که سایرمخلوقات طفیلی انسان ومسخر انسان می باشند، ناشی ازعقیده بطلمیوس کهن درباره هیأت زمین وآسمان ومرکزیت زمین وگردش کرات آسمانی به دور زمین بود. بارفتن این عقیده جایی برای ا شرف مخلوقات بودن انسان باقی نمی ماند. ازنظر غرب این ها خود خواهی هایی بوده است که درگذشته دامن گیربشرشده است. بشر امروز متواضع وفروتن است. خود را مانند موجودات دیگربیش ازمشتی خاک نمی داند، ازخاک پدید آمده وبخاک بازمی گردد، وبه همین جاخاتمه می یابد. غربی ها ، متواضعانه روحم را به عنوان جنبه ای مستقل ازوجود انسان وبه عنوان حقیقتی قابل بقا نمی شناسد ومیان خود وگیاه وحیوان ازاین جهت فرقی قایل نمی شود. غربی میان فکر واعمال روحی میان گرمای زغال سنگ ازلحاظ، هیأت وجوهر تفاوتی قایل نیست. همه را مظاهر ماده وانرژی می شناسد.ازنظر غرب صحنه حیات برای همه جانداران واز آن جمله انسان ، میدان خونینی است که نبرد لاینقطع زندگی آن را به وجود آورده است. اصل اساسی حاکم بروجود جانداران ، واز آن جمله اسنان، اصل تنازع بقا است. انسان همواره می کوشدخود را دراین نبرد نجات دهد. عدالت ونیکی وتعاون وخیر خواهی وسایرمفاهیم اخلاقی وانسانی همه مولود اصل اساسی تنازع بقامی باشد. وبشراین مفاهیم را به خاطر حفظ موقعیت خود ساخته و پرداخته است. ازنظر برخی فلسفه های نیرومند غربی، انسان ، شیئی است که محرک او جزمنافع اقتصادی نیست، دین واخلاق وفلسفه وعلم وادبیات وهنر همه روبناهایی هستند که زیربنای آن طرزتولید وپخش وتقسیم ثروت است.»(114) گفتار هشتم: چگونگی طرح پارادوکس انسانی دراسلام وغرب : اینکه در درون انسان تضادهای وجود دارد شکی نیست، اینکه انسان می تواند از حیوانات درنده پست تر وهم ازفرشتگان برترشود، مورد پذیرش همگان است. اما این تضاد، درهردونگاهی اسلامی وغربی بانگاه متفاوت شناخته شده است. درتفکر اسلامی این پارادوکس بصورت جنبه های مثبت ومنفی مطرح گردیده، هیچ کدام ازصفاتی ذاتی انسا نیت، بلکه انسان می تواند بااستفاده ازنیروی عقل وآزادی هایکه دارد، ازهرکدام استفاده کرده ودرمسیرمطلوب انسانی به ثمر برساند. اما درنگاه غربی این پارادوکس ازصفات ذاتی انسان شناخته شده است، چنانکه درگفته افلاطون، ارسطو وهابز و...مطرح شده بود. حقیقت این است که تضاد درونی که دراسلام برای انسان مطرح شده است، اندیشمندان چون کانت را نیز به اقرار واداشته است، او می گوید درهستی انسان دو وجود می بیند؛ وجودحیوانی ووجود اخلاقی، این دوگانگی که یکی به جهانی بیرونی بازمی گردد ودیگری به جهان درونی، کانت را شگفت زده کرده است، او درپایان نقد عقلِ عملی می نویسد: «دوچیزجان را ازشگفتی واحترام فزاینده سرشارمی سازد، وهرچه فرد بیشتر به آنها بیندیشداین شگفتی واحترام فزونی می یابد، آسمان پرستاره برفراز سرمن وقانون اخلاقی در درون من » (115)استعدادهای متضاداین امکان را به انسان می دهد که باهیئت های مختلف درجامعه ظاهر شود، هم قاضی شودوهم هنرمند، درعین حال که استعدادحق شناسی وعمل به حق را دارد، استعدادآن را نیز دارد که حق را قربانی هوا وهوس های خودسازد. بازکاوی وحل پارادوکس انسانی : حل این پارادوکس به این صورت است که انسان درشرایط واحد، استعدادی های متضاد را به فعلیت نمی رساند، یعنی این گونه نیست که درهمان حال که حق شناس است حق ناشناس هم باشد، ممکن است در زمانی حق شناس باشد وباتغییرشرایط حق ناشناس گردد.علامه جعفری، بعد ازآنکه هم بانظریه کسانی که کاملا طبیعت انسان را پاک ونیک میداند مخالفت می کند وهم آنانی راکه کاملا شر می پندارند رد کرده ومی گوید:« این دلیل علمی برای داشتن دواستعداد (خیروشر) دربشرقابل تصدیق است که« نه همه ذات بشرخیراست» و«نه همه ذات بشرشراست»زیراهردوگروه دربنی نوع انسان به فراوانی دیده می شوند، یعنی اگر همه ذات بشر خیربود نمی بایست اشرار واشقیاء به آن فراوانی درامتداد تاریخ دیده شوند، واگرهمه ذات بشر، شربودنمی بایست آنهمه عظماء ورشدیافتگان درطول تاریخ به وجود بیایند.» (116)شهید مطهری درپرسش به این پاسخ که چگونه است که قرآن، هم انسان هارا درمنتهای درجه مدح می کند(117)وهم تابی نهایت مذمت(118) می کند، می فرماید: « حقیقت این است که این مدح وذم، ازآن رونیست که انسان یک موجود دوسرشتی است، نیمی ازسرشتش ستودنی ونیمی دیگرنکوهیدنی. نظرقرآن به این است که انسان، همه کمالات را بالقوه دارد وباید آن ها را به فعلیت برساند. شرط اصلی وصول به کمالاتی که بالقوه دارد، ایمان است. ازایمان، تقوا وعمل صالح وکوشش درراه خدا برمی خیزد. پس انسان حقیقی، خلیفه الله است، مسجود ملائکه است، همه چیزبرای اوست، وبالاخره دارنده همه کمالات انسانی است. انسان به علاوه ایمان است، نه انسان منهای ایمان، انسان منهای ایمان، کاستی گرفته وناقص است. چنین انسانی حریص است، خون ریزاست، بخیل وممسک است، کافراست، ازحیوان پست تراست. انسان فاقد ایمان وجدا ازخدا، انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که باایمان به او ویاد او آرام می گیرد، بپیوندد، دارای همه کمالات است واگر ازآن حقیقت، یعنی خدا، جدا بماند، درختی راماندکه ازریشه خویشتن جدا شده باشد.» (119) درتفکر غربی که انسان فقط تک بعدی وتک ساحتی مطالعه می شود، معمای پارادوکس انسانی قابل حل نیست، بهتردیدن وبهترفهمیدن انسان، وپیدا کردن جایگاه که بایسته انسانی است، دراین تفکر میسورنیست، وفلسفه آن علی رغم آنکه به ساحت وبعدی دیگرانسان که همان روح اوست نگریسته نمی شود، انسانی را می بییندکه سوغات مدرنیته است، واندیشه های چون داروین ماهیت وحقیقت این انسان را تعریف کرده است، بقول سروش اروپا که عرصه برای کشمکش های جدی درباب ماهیت انسان بود « برای آن بودکه ازورای عینک داروینیسم، جانوری دوپای دیگری را بازیگر عرصه خاک می دیدکه تا آن روزبا او آشنایی نداشت. همان روزی که نامش انسان بود، اما اینکه معنی این نام دیگرشده بود. ندیدن گذشته یک موجود، ندیدن پاره های بزرگ ازاوست، واین ندیدن، نقضان عظیم در درک آدمی ازاوخواهد افکند، بهترفهمیدن یک موجودتاریخی، بهتردیدن اوست. وبهتردیدن او، رجوع به سرگذشت اوست.»(120) بنا براین می توان گفت که؛ درنگاه درست، کامل، جامع ( اسلامی – دینی) انسان مخلوق خداوند بوده اما تنها یک حیوان نیست. بلکه دارای کرامت، ومقام ومنزلت است که می تواند باتعقل وتدبر صلاح وفسادخود راشناسایی کند، به بیان دیگر؛ همانطوریکه می تواند تابی نهایت صعودکند، استعداد آن را نیز داردکه تابی نهایت سقوط کند، اما درزمان ها وشرایط متفاوت. پس پارادوکسیکال نیست. کرامت وشرافت انسان دراندیشه دینی، متوقف برمیزان تقرب او به فضائل وکمالات الهی است، به هرپیمانه که به محورکرامت وشرافت نزدیک شود، دارای مقام ومنزلت می شود وبه هرمیزانی که از این محور دور شود تنزل می کند، از این رواست که گاهی خلیفه الهی ومسجود ملائک می گردد وگاهی به پائین تر وپست ترازهرجنبنده سقوط می کند. به همین منوال دراندیشه دینی حقوق واقعی انسان ها به جایگاه ایمانی ودینی آنها بازمی گردد. چند سوال مهم : بی تردید بشرگذشته بسیارطولانی وپرفرازو فرودی را پشت سرنهاد اند، وآینده مبهم وپررمزو رازی را درپیشرو دارد، به حکم قرآنکریم انسان ها هرقدر بعلم ودانش شان افزود شود، ازسرنوشت فردایی خویش آگاهی ندارند(121) کسی که می خواهد برای بشر، بدون محدودیت های زمانی ومکانی، تافراسوی تاریخ، حکمی صادرکند، یاحقی برای آنها قائل شود،(122) آیا آنها درباره گذشته جهان وانسان علم دارند(123)؟!!! وآینده آنها را بخوبی شناخته اند(124)؟!!! آیا آنها خود را شناخته اند(125)؟!!! به سخن دیگر؛ اگر ازتدوین کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشرغربی سوال شوند که آیا آنها می دانند بشر چه گذشته ای داشته اند؟ آینده اش چیست ؟ درچه راهی باید گام بردارند؟ جواب قانع کننده خواهند داشت؟ نتیجه : مقام ومنزلت انسان درتاریخ غرب دستخوش فرازوفرودهای زیادی شده است. دردوران تجدد، یا پست مدرنیسم درجایگاهی قرارمی گیردکه درزمان های پیشین نتوانسته به آن برسد، اما بانگاه دقیق به زوایای شخصیتی وقابلیت های خدادادی انسان، وسیرصعودی ونزولی بی حدوحصری انسانی، گرفتار پارادوکس می شویم، که حل این پارادوکس فقط بانگاه اسلامی ودینی امکان پذیراست. ازاین رو نگاه اسلام به انسان، ازجامعیت وکمالی برخورداراست که مکاتب غربی عموما واعلامیه جهانی حقوق بشرخصوصا فاقداین کمال وجامعیت است. پس می توانیم بگویم انسان فقط درتفکر اسلامی به مقام بایسته خود خواهد رسیدوبس. پي نوشت ها : 57 . انسان ازدیدگاه اسلام، احمدواعظی، ص 5- 6 . 58 . سوره رعد، 7. 59 . مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج19، بخش پنجم: مقام انسانى زن از نظر قرآن ... ،ص 125. 60 . مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج19، مقام و احترام انسان ..... ص : 149 . 61 . مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج19، ص : 151. 62 . - مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج،ص : 151 . 63 . لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ ( التین، 3) . 64 . سوره بقره، 30 65 . سوره بقره، 34 66 . سوره تین، 4-6 67 . سوره اسراء ، 70 68 . سوره روم، 30 69 . سوره تین ، 4 70 . سوره احزاب، 72 71 . احزاب ، 72، 72 ابراهیم، 34 73 . سوره اسراء ، 67 74 . اسراء ، 100 75 . اسراء، 11 76 . انبیا، 37 77 . کهف، 54 78 . علق، 6و7 79 . انسان درتصعید حیات تکاملی، محمد تقی جعفری، تهران، موسسه تدوین ونشر آثار علامه جعفری، 1386، ص 57-58 80 . اقتباس : عبدالله نصری، تکاپوگراندیشه ها، بامقدمه محمد رضا حکیمی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه،تهران، چ3، 1383، ص 323 81 . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، فضل بن حسن حفيد شيخ طبرسى، حيدريه، نجف،1385ق، چاپ دوم، ص 248 82 . حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری، ص 140 83 . حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری،ص 141 84 . سوره حجر، 29، وهمنیطور آیه 72 سوره ص، گواه براین مدعی است . 85 . وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ( الأعراف : 179)به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمىكنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى كه با آن نمىبينند؛ و گوشهايى كه با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند(چرا كه با داشتن همهگونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)! 86 . وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون(الذاریات، 56) و من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند. 87 . - مرتضی مطهری، سیری درسیره نبوی، ص 164 . 88 . لغت نامه دهخدا، ماده ک.ر 89 . محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی، ص 349 90 . همان ، ص 350 91 . الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، شهید ثانی زین الدین بن علی بن احمدالعاملی، قم، مکتب داوری، ج8، 1410 ق ، ص 211 92 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،ج43 ،2، باب1،ولادتها و حليتها و شمائلها صلوات الله عليها و جمل تواريخها،ص :2 93 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج10 ، باب 12 مناظرات محمد بن علي الباقر و احتجاجاته عليه السلام ..... ص : 14 94 . الطبقات الكبرى، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.، ص3 95 .الفخرى، محمد بن على بن طباطبا معروف به ابن طقطقى(م 709)، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ دوم،1360ش ، ص 140 96 . سوره نحل : وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ (126)وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (127)اگر عقوبت مىكنيد، نظير آن عقوبت كه ديدهايد، عقوبت كنيد و اگر صبورى كنيد همان براى صابران بهتر است (126). صبور باش كه صبر كردن تو جز به تاييد خدا نيست غم آنها را مخور و از آن نيرنگها كه مىكنند تنگ دل مباش (127). 97 . قزوینی، امام علی ازولادت تاشهادت، ص 168 98 . الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ، علامه عبد الحسين امينى، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، قم، سال چاپ: 1416 ه ق، ج10، ص 403 99 . نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه شماره47، ج1، ص 422 100 . الروضةالبهية ، ج1،ص 403، الثاني- الغسل ... 101 . الإسراء : 70 102 . نهج البلاغه،صبحی صالح،نامه 53، ص 427 103 . الکافی، ثفه الاسلام کلینی، دارالکتب الاسلامیه ، تهران، 1365 هجری شمسی، ج8، ص 70 104 . - وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ( الأعراف : 179)به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمىكنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى كه با آن نمىبينند؛ و گوشهايى كه با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند(چرا كه با داشتن همهگونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)! 105 . الحجرات : 13 106 . سوره نساء ، 95 107 . سوره زمره ، 9 108 . سوره حجرات، 11 109 . حجرات، 11 110 . حجرات، 12 111 . حجرات ، 12 112 . حقوق جهانی بشر، : تحقیق وتطبیق در دونظام ؛ اسلام وغرب، محمد تقی جعفری، موسسه تدوین ونشر آثار علامه جعفری، تهران، 1385، ص 93 113 . حقوق جهانی بشر، : تحقیق وتطبیق در دونظام ؛ اسلام وغرب، محمد تقی جعفری ، ص 95، به نقل از : مثنی معنوی ، دفتر دوم 114 . مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، استاد شهيد مطهرى ، ج 19،ص 26 115 . فلسفه سیاسی کانت، ص 123. 116 . حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری،ص 141-142 117 . انعام، 165- احزاب، 72- و اسراء ، 70 118 . احزاب، 33- حج 66 - اسراء ، 11 119 . مرتضی مطهری، جهان بینی اسلامی، ص 254 120 . قبض وبسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش، موسسه فرهنگی صراط، چ3، 1373، ص 29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5473]
-
گوناگون
پربازدیدترینها