تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797752628




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (4
جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (4)   نويسنده: حجت الاسلام حميد فغفورمغربي*   شايد مهم ترين علل عقب افتادگي علمي مسلمانان علاوه بر دور شدن آنان از دين، همان ديني که عامل پيشرفت مسلمانان و برپايي تمدن طلايي شده بود، پيدايش و رشد جريان ضد عقل پس از افراط عقل گرايي معتزليان بود که به تدريج پس از حمله مغول جريان دورن گرايي و تصوف غلبه يافت. بدون شک يکي از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمي آن است تا جايي که عالم دقيق و محتاطي چون آيت الله خويي مي نويسد: «قرآن در آيات زيادي از قوانين هستي و رموز طبيعت و اجرام آسماني و موضوعات ديگر بحث هاي جالب و شگفت انگيزي نموده است و به طور مسلم اطلاع از چنين سنن و قوانين جز از طريق وحي امکان نداشت» (البيان، ص 70). به ويژه آنکه مخاطبان آيات علمي قرآن انسان ها هستند که در آينده به علوم و اسرار خلقت پي خواهند برد. «قرآن در دوراني از اين حقايق و اسرار پرده برداشته که راهي به اين گونه مطالب نبود... البته در آن تاريخ از دانشمندان يونان و غير يونان عده معدودي بودند که بر قسمتي از اسرار آفرينش دست يافته و بر پاره اي از اين دقايق علمي آگاهي داشتند، ولي جزيرة العرب از اين مطالب کاملاً به دور و در آن منطقه از اين گونه اطلاعات خبري نبود، قسمتي از حقايق علمي که قرآن از آن ها پرده برداشته و بيشتر علوم و دانش هايي که قرآن از چهارده قرن پيش براي بشر آورده است آن چنان مهم و دقيق است که آن روز نه در يونان و نه در غير يونان خبري از آن ها نبود بلکه پس از قرن ها با پيشرفت و ازدياد علوم اين دانستني ها و اسرار کشف گرديد» (البيان، ص 70). دليل اينکه چرا قرآن به صراحت از حقايق علمي سخن نگفته؟ به طور مثال حرکت زمين را با اشاره لطيفي به «مهد» بيان کرده و با صراحت نفرموده اين است که مردم و عالمان زمانه بر سکون زمين عقيده داشتند و براي آن ها غيرقابل ترديد بود. «مطالبي که قابل فهم و درک آن دوران بود با وضوح و صراحت و بازگو نموده، ولي مطالبي که از فهم و درک مردم آن عصر دور بوده به اجمال و اشاره قناعت کرده و شرح و بيان و درک کامل آن را به مردم قرن هاي بعدي که با اکتشافات و پيشرفت هاي علمي مجهز مي شوند محول نموده است» (همان، ص 71). مي توان از منظر ديگري به اين نکته پرداخت از آنجا که قرآن به دو زبان عقل و دل سخن مي گويد: زبان عقل زبان تحليلي – توصيفي و زبان دل، عاطفي – توصيفي، يعني گزاره هاي قرآني و از جمله گزاره هاي علمي آن از يک طرف توصيف و تحليل و تعليل مي آورد و از طرف ديگر دل و قلب انسان را تحت تأثير عاطفي قرار مي دهد. البته واضح است همه گزاره هاي ديني در مورد علم نيست و از طرف ديگر گزاره هاي علمي قرآن بخش اندکي از گزاره هاي علمي دانش نوين است که بشر به آن ها دست يافته است و تعارضي بين قطعيات علم و نص و ظاهر قرآن نمي باشد. 1. رابطه متعارض بودن   منظور از تعارض، تعارض علم خاص يا گزاره هاي علمي خاص با معتقدات ديني خاص است، نه تعارض همه علوم با همه اعتقادات ديني. به عبارت ديگر، جايي که دين درباره طبيعت، گزاره هايي با همان زبان علم و تبيين علل طبيعي آن آورده است و علم نيز با زبان خاص و تجربه و آزمون خود از علل طبيعي مادي پرده برداشته و بين آن ها مخالفت قطعي باشد. مانند خلقت آسمان ها و زمين در مدت شش روز. شايان ذکر است واژه يوم در فرهنگ قرآني به معناي بيست و چهار ساعت نجومي نيست بلکه به معناي دوره است حتي از آغاز جهان تا قيامت را يوم الدنيا يعني دوره دنيا مي نامد و خلقت آسمان ها و زمين در شش دوره است که ممکن است هر دوره ميليون ها سال به طول انجاميده باشد. شکل رياضي اين رابطه چنين است: S R

S R اين تعارض در کتاب مقدس تورات و انجيل در بعضي موارد واضح و آشکار است. به همين دليل ابتدا به علل تعارض آن در کتب مقدس و شرايط علوم جديد غرب و سپس در مورد اسلام به اجمال مي پردازيم. علل پيدايش تعارض علم و دين در غرب   ريشه تعارض را بايد در مباني انسان شناسانه غرب جستجو کرد. جايي که تفسير ميوه ممنوعه در کتب مقدس بر مبناي اسطوره هاي يونان باستان صورت پذيرفته و آنکه بشر، آگاهي را از خدايان ربوده زيرا علم و آگاهي ممنوع بود (هشتي، ص 149). در يونان باستان خدايان به جاي انسان نشسته بودند و با او رابطه خصمانه داشتند. آن ها صاحبان قواي طبيعت بودند و از اينکه انسان بتواند به آتش مقدس و معرفت و قدرت دست يابد نگران بودند و انسان را رقيب خود مي دانستند. بر اساس اين ديدگاه داستان شجره ممنوعه که آدم نبايستي از آن مي خورد، درخت معرفت تفسير کردند. عصيان آدم در خوردن از ميوه درخت ممنوعه موجب طرد انسان مي شود و سرانجام خدا براي نجات انسان توسط روح القدس در عيسي (ع) متجلي مي شود و اين روحانيت مخصوص جانشينان عيسي و کليسا مي شود. از اين ديدگاه انسان ذاتاً گنهکار است و فقط کشيشان هستند که روحاني هستند و انسان بايد براي نجات خويش به دامان آنان متوسل گردد، انسان رانده شده، رو در روي خدا در اسارت کليسا همه چيز خود را از دست داد و دست بسته وادار به تسليم شد. بازتاب اين نگرش به انسان و خدا باعث شد نهضت رنسانس عليه اين خدا و اين کشيشان شورش کند و به انسان محوري و انسان گرايي روي آورد. در دوره مدرنيسم، اومانيسم شکل گرفت و اومانيسم کوشش کرد تا انسان را از اسارت خدا و کليسا برهاند، ولي انسان به دام سودجويي و سرمايه داري افتاد، علم رونق يافت ولي در خدمت سرمايه داري قرار گرفت. به شجره ممنوعه که در تورات و انجيل تحريف شده، شجره معرفت گفته اند و در قرآن، بر عکس، معرفت نه تنها ممنوع نيست بلکه موهبت الهي است که خدايش به او آموخت. شجره ممنوعه بنابر رواياتي تکبر، حرص و طمع آدمي است. «و علم ادم الاسماء کلها ثم عرضهم علي الملائکه...» (بقره/30). تفسير پيشداورانه کتاب مقدس به گونه اي بود که صاحب نظر برجسته اي چون دکتر باربور مي نويسد: «الهيات اهل کتاب در قرون وسطي آنچنان با مکتب ارسطو در هم آميخته بود که هر معارضه اي با کيهان شناسي ارسطو به حساب معارضه با مسيحيت مي گذاشتند، اين شايد بزرگ ترين منشأ تعارض در عصر گاليله بود» (باربور، ص 63). استاد مطهري نيز نگرش فلسفي ارسطويي به کتاب مقدس را يکي از عوامل تعارض علم و دين در غرب معرفي مي کند (مطهري، علل گرايش به مادي گري، ص 67). مي توان در جمع بندي نهايي علل و دلايل انديشه تعارض علم و دين در غرب را چنين نام برد. 1. نارسايي مفاهيم اعتقادي، فرهنگي سياسي کليسا خدايي که از نظر کتاب مقدس و کليسا فاصله چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ فاصله دارد و يا با يعقوب کشتي مي گيرد و مغلوب مي شود نمي تواند مورد قبول دانشمندان و حتي دانش آموزان قرار گيرد. همچنين ناتواني از بحث حقوق طبيعي و حاکميت ملي که نتيجه آن دفاع از استبداد قرون وسطايي بود و نيز جاذبه سياسي مارکسيسم از ناحيه انقلابي و مبارزه طلبي زمينه گرايش به ماديگري و تعارض علم و دين شد. 2. تحريف کتاب مقدس   علاوه بر آيات و روايات اسلامي که بر تحريف کتاب مقدس صراحت دارند (آل عمران/78)، به اعتقاد مسيحيت کليسايي «کتاب مقدس کتابي است مصون از خطا و کاملاً قابل اعتماد، زيرا به وسيله روح القدوس الهام شده است... بي خطايي فقط شامل نسخه هاي اصلي کتاب مقدس است و ما هيچ يک از نسخه هاي کتاب مقدس را در اختيار نداريم» (خاچيکي، ص 14). ويل دورانت مي نويسد «باورنکردني است که انجيل چهارم (يوحنا) کتاب مکاشفه اثر يک فرد باشد. کتاب مکاشفه از شعر يهود و انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است» (دورانت، ج 3، ص 695). 3. برخورد خشن و استبدادي کليسا با علم و انديشمندان   کليسا و کتاب مقدس به دليل تحت تأثير فلسفه يونان بودن و آميختگي آن با خرافات، هر تحقيق و دانش تجربي جديد مخالف آن را کفر و اعتقاد به آن را موجب ارتداد مي دانست و از همين رو محاکمي به نام تفتيش عقايد به وجود آورد که بسياري را محکوم به مرگ و مجازات هاي سنگين يا وادار به توبه مي کردند (باربور، ص 124 – 123). استاد مطهري مي نويسد: «مذهب که مي بايست دليل هدايت و پيام آور محبت باشد... تصور هر کس از دين و خدا و مذهب و خشونت بود و اختناق و استبداد، بديهي است که عکس العمل مردم در مقابل چنين روشي جز نفي مذهب از اساس و نفي آن چيزي که پايه اولي مذهب است يعني خدا نمي توانست باشد» (مطهري، علل گرايش به ماديگري، ص 71). 4. ظهور علم سکولاريستي در دوران معاصر   علم در اسلام و اديان الهي بار ارزشي و پشتوانه متافيزيکي دارد و تمام اشيا را آيات خداوند و حاکي از صفات خداوند مي داند، ولي علوم جديد در بستر تمدن مادي غرب نگاه سکولاريستي دارد، نه تنها غايت انگاري را کنار گذاشته بلکه جز قوانين مادي چيزي را واقعيت نمي داند. (گلشني، از علم سکولار تا علم دين، ص 75) و به ويژه در دوران آغازين خود به نوعي علم زدگي دچار شده و حتي مدعي يک فلسفه جهان شمول مادي گرديده است. 5. تحجر و جمود و نص گرايي افراطي کشيشان   برداشت هاي خشک و يک جانبه از ظواهر کتاب مقدس آفت همه اديان بوده است، به ويژه در دوران حاکميت کليسا جمودگرايي به گونه اي بود که هيچ گونه تفسير و تأويل و توجيه را در برابر مسلمات علمي نمي پذيرفت و هر گونه انديشه علمي مخالفان را کفر و معتقد به آن را مرتد مي دانست، آن ها متون کتب مقدس را عين نص الهي مي دانستند در حالي که دليل بر آن نداشتند، زيرا اين متون چهارصد سال پس از مسيح (ع) جمع آوري شد و جالب اينکه چهل انجيل نوشته شد که چهارتاي آن از جانب کليسا به رسميت شناخته شد (زيبايي نژاد). 6. پيدايش حس گرايي و پوزيتويسيم و پوزيتويسم منطقي   حس گرايي در غرب با فرانسيس بيکن آغاز شد، او معقتد بود شناخت صحيح تنها از راه حواس به دست مي آيد. در ادامه، هيوم قانون عقلي عليت را از نظر حس و تجربه بي اعتبار نمود و براي آن اعتبار رواني قائل شد. حس گرايان بر خلاف عقل گرايان منکر عقل بوده و عقل را تجربه فشرده مي دانند گام بعد را آگوست کنت بنيانگذار پوزيتويسيم برداشت. او گفت: «از تأمل در فلسفه تاريخ روشن مي شود که هر رشته از معلومات انسان به مرور زمان سه مرحله را مي پيمايد: 1) مرحله رباني که تخيلي است. 2) مرحله فلسفي که تعقلي است. 3) مرحله علمي که تحققي است. مرحله نخست امور را به واسطه ارباب انواع (خدايان) تبيين مي کند و در مرحله دوم از طريق علت هايي غيرمحسوس و قواي مجرد و مرموز، و در مرحله سوم آن ها را از طريق مشاهده و تجربه و بر پايه قوانين مسلم علمي تفسير مي نمايد. در اين مرحله تخيل و تعقل اعتبار خود را از دست داده و حس و مشاهده يگانه راه معتبر براي معرفت است» (فروغي، ص 107 – 106). پوزيتويسم با تشديد حس گرايي و ملاک معني دار قرار دادن هر گزاره اي در قالب تجربه و آزمون و اينکه معارف ديني و اخلاقي قابل اثبات و ابطال تجربي نيستند، پس اساساً اين گزاره ها بي معنا هستند، ديگر بحث و دليل و منطق و عقل جايي ندارد، زيرا گزاره هاي ديني معنايي ندارند. مرحوم علامه طباطبائي در نقد ديدگاه آگوست کنت مي نويسد: «اين ديدگاه بر خلاف واقعيت تاريخ پيدايش مذاهب آسماني است. اديان آسماني پس از رشد فلسفه پديد آمده اند نه قبل از آن. دين ابراهيم پس از دوران شکوفايي فلسفه در هند و مصر و کلدان ظاهر شد و دين مسيحيت و اسلام پس از شکوفايي فلسفه يونان اسکندريه پديد آمدند» (الميزان، ج 1، ص 424). سپس پوزيتويسم منطقي در حلقه وين مطرح شد و معيار معني داري گزاره ها را يکي قضاياي تجربي که به کمک داده هاي حسي تحقيق پذيرند و ديگري قضاياي منطقي و رياضي که بايد اثبات شود، مي دانستند و گزاره هاي متافيزيکي را شبه قضيه و مهمل و فاقد محتوا مي پنداشتند؛ مانند «وجود داشتن معاد» که از نظر عيني و رياضي قابل اثبات نيست، جان هيگ در پاسخ به آن بر اساس معيار پوزيتيويست ها گزاره هاي ديني را معني دار مي دانست، ولي آن ها را قابل اثبات در آخرت مي داند (هيگ، ص 250). راه حل هاي تعارض   بسياري از عالمان علوم ديني و علوم جديد بر اين باورند که ايجاد کننده کتاب تکوين و فرستنده کتاب تشريع يکي است و آن خداست. بنابراين بين علم حقيقي و دين حقيقي تعارض نيست، چرا که يا فهم ما از وحي نادرست است يا علم ما از طبيعت ناقص. بنابراين راه حل هايي را براي مشکل تعارض ارائه داده اند. الف. قطعي نبودن همه گزاره هاي علمي   بعضي گزاره هاي علمي قانون و اثبات شده است؛ ولي بسياري از گزاره هاي علمي در حد فرضيه مي باشد و قطعي و مسلم نيست، البته صحت نظريه احتمالي بيشتر است. علامه طباطبائي در موضوع خلقت انسان تصريح فرموده اند که نظريه تکامل «کارش فقط توجيه مسائل خاص است و دليل قاطعي هم بر آن اقامه نشده است و لذا قول قرآن کريم که آدمي را نوعي مستقل از بقيه جانداران مي داند با هيچ سخن علمي معارض و منافي نيست» (الميزان، ج 4، ص 134) و حتي ايشان بر اين عقيده است که... «مسئله چگونگي خلقت اوليه انسان از ضروريات دين نيست» (الميزان، ج 8، ص 269) يعني اگر کسي از آيات قرآن، استفاده تکامل خلقت انسان را داشت منکر ضروري دين نشده، زيرا آيات خلقت انسان عمدتاً متشابهات است، يعني احتمال هر دو برداشت وجود دارد، تا جايي که در اين زمينه کتاب مستقلي نيز نوشته شده است (مشکيني). ب. تفسير و توجيه کتاب مقدس در مقابل علم قطعي   گاليله که خود مورد اتهام قرار گرفته بود در نامه اي به کليسا نوشت که کتاب تکوين و تشريع با يکديگر تعارض ندارند. اگر قضيه اي علمي که قطعي و به اثبات رسيده بود با ظاهر کتاب مقدس تعارض داشت، بايد معناي ظاهري را تغيير مي داد که بعدها مقامات برجسته کليسا نيز چنين نظري را ابراز داشتند. علامه طباطبائي (ره) با دو شيوه تصرف لفظي و تصرف معنوي در قرآن به قبول گزاره هاي قطعي علمي مي پردازد. در موضوع کروي بودن زمين تصرف لفظي نموده مي نويسد: «و الله جعل لکم الارض بساطا» (نوح/19) بساط را مسطح بودن زمين نه کروي بودن گرفته بودند، ولي علامه مي گويد منظور آن است که در روي زمين به آساني حرکت کنيد (الميزان، ج 20، ص 33). و نيز در تفسير شهاب هاي آسماني تصرف معنوي مي نمايد و آورده است: «اينکه مفسرين توجيهاتي آورده اند که ملائک شيطان هايي که براي استراق سمع مي آيند يا شهاب ها به آن ها تيراندازي مي کنند، امروز بطلان اين حرف ها واضح مي باشد و ناچار بايد توجيه ديگري کرد که مخالفت با علوم امروزي و تجربه بشر از وضعيت آسمان ها نباشد. بنابراين مراد عالم ملکوت است که ملائک سکونت دارند و شهاب ها، نوري از ملکوت است که شيطان ها طاقت ندارند و دور مي شوند» (الميزان، ج 17، ص 196). راه حل ديگري نيز توسط برخي عالمان ديني مسيحي و دانشمندان متاله علوم تجربي مطرح شده است. ج. ديدگاه ابزارانگارانه علم (انسترومنتاليزم)   در علم جديد به ويژه مکانيک کوانتيک، نقش معادلات رياضي از تجربه حسي بسيار فراتر رفته است. برخي از فيزيکدانان معاصر، تئوري هاي فيزيکي را ابزار و افسانه هاي مفيدي براي توجيه جهان مي دانند. «طبق تلقي ابزارنگارانه، تئوري هاي علمي افسانه هاي مفيدي هستند که به هيچ وجه نمي توان گفت مطابق با واقع بوده و برگردان آن مي باشند. آنچه در مورد اين تئوري ها مهم است مطابقت و صدق آن ها نيست بلکه مفيد بودن و کارآيي آنان است. در اين صورت که ما نظريات علمي را افسانه و ابزاري مفيد به حساب آوريم. در اين صورت تعارض بين اين تئوري ها و متون ديني اتفاق نخواهد افتاد چرا که متون ديني لسان حکايت از واقع دارند و تئوري هاي علمي صرفاً ابزارهاي مفيدي براي پيش بيني و تفسير و محاسبه پديدارهاي حسي و حرکات مي باشند» (باربور، ص 201 – 199 و سروش، ص 206 – 196). مثلاً مفاهيمي چون يون و الکترون ممکن است افسانه باشد نه کاشف واقعيت، بلکه فرض هاي مفيدي براي توجيه و کاربردند که در اين صورت علم فاقد جنبه شناختاري است. مي توان در جمع بندي چنين نتيجه گيري کرد که راه حل اول و دوم از چنان عقلانيتي برخوردار است که بسياري از عالمان ديني و غيرديني بر آن اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاه سوم را نه تنها اکثريت عالمان علوم تجربي نپذيرفته اند، بلکه حتي عالمان علوم ديني به ويژه فيلسوفان نيز آنان را نادرست دانسته اند، زيرا در اين موضوع که علوم تجربي واقع نمايي از آفرينش مي نمايد يا اينکه آيت و نشانه الهي است و قابليت شناخت آن مسلم است اتفاق نظر دارند (طباطبائي، اصول و روش فلسفه رئاليسم). در صورت پذيرفتن علم به عنوان افسانه هاي مفيد همه حقايق علمي زير سؤال خواهد رفت و فقط ابزار مفيدي براي توجيه طبيعت است و واقعيت نخواهد داشت و نقش شناختاري علم زير سؤال مي رود و حال آنکه دغدغه مردم و دانشمندان آن است که علم واقعيات را کشف و پيش بيني کند. * عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي مشهد منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11 /ن  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 642]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن