واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پيام نيما در شعر جوان محقق گشته ارزيابي شعر امروز توسط مديرعامل دفتر شعر جوان به اعتقاد محمدرضا عبدالملکيان، شاعران جوان امروز مستقل هستند و نميتوان آنها را به يک جريان شعري خاص منتسب کرد.
محمدرضا عبدالملکيان سالهاست مديريت دفتر شعر جوان را بر عهده دارد، دفتري که در اين سالها شاعران زيادي را به جامعه شعري معرفي کرده است. او که مهندس کشاورزي است، از ابتداي شاعرياش به شيوههاي شعري نو روي آورد. او درمورد ويژگيهاي کاري شاعران جوان، آينده شعر و... مي گويد: روند شعر را مثبت مي بينم به رغم مشکلاتي که براي فعاليتهاي فرهنگي وجود دارد و از قبل هم وجود داشته، اتفاقي که در شعر ميافتد مثبت و اميدوار کننده است. در همين برههاي که ما آثار شاعر جوان را ميبينيم، نظر و باور اين هست که شعر جوان امروز جهت مناسب و روشني دارد، به سبب زبان، پالايش ويژهاي در شعر جوان صورت گرفته است و همان پيام نيما که سعي من اين است زبان شعر را به طبيعت نزديک کند؛ در طيف گستردهاي از شاعران ديده ميشود. زبان شعر دارد به طبيعت زبان نزديک و نزديکتر ميشود و همان نزديکي به طبيعت زبان باعث شده مخاطب شعر نيز بيشتر شود، به نحوي که شعري که تا هفت يا هشت سال قبل حداقل مخاطبان را داشت، امروز در وضعيتي قرار دارد که از 20 کتابي که پارسال دفتر شعر جوان منتشر کرد، ظرف کمتر از يک سال 12 عنوانش به زودي تجديد چاپ ميشود و اتفاقا اين شاعران از شاعران جواني هستند که نامشان معروف نيست. جايگاهي که اين شاعران جوان به آن رسيدهاند، جايگاه قابل قبولي است که در مدت کمي به آن دست يافتهاند. به رغم مشکلاتي که براي فعاليتهاي فرهنگي وجود دارد و از قبل هم وجود داشته، اتفاقي که در شعر ميافتد مثبت و اميدوار کننده است. در همين برههاي که ما آثار شاعر جوان را ميبينيم، نظر و باور اين هست که شعر جوان امروز جهت مناسب و روشني دارد تا يک دهه پيش، بيشتر با جريانهاي شعري مواجه بوديم که در آن عدهاي از شاعراني که باورها و ديدگاههاي نزديک به يکديگر داشتند، زير عنوان مشخصي تعريف ميشدند و بيشتر اين طيف از شاعران مد نظر بودند. البته در دل اين جريانها ما چهرههايي را هم مي ديديم که به عنوان شاخصهاي آن جريان شعري مطرح ميشدند، اما امروز ما با جريانهاي مستقل شعري مواجه هستيم. خيلي از شاعران شعر جوان امروز را نميشود به جريان خاصي منتسب کرد. آنها خود يک چهره مستقل هستند و اين نويد بخش اين معناست که تبلور شعر دارد جدا و بيرون از جريانهاي شعري اتفاق ميافتد. وجود لايه هاي پنهاني در شعر الزامي است ما در ادبيات کلاسيکمان يک عنوان داشتيم با نام «سهل الممتنع» که در شعر امروز، «سهل»اش جاي «ممتنع» را گرفته، اما همان سهل- يعني زبان ملموس- شفاف و نزديک به زبان امروز است، اما در شعر بايد لايههاي پنهان مثل ايهام و وجوه زيرين وجود داشته باشد تا يک شعر شعر شود. اين سادگي زباني که در شعر امروز ما اتفاق افتاده، اگر پيامد و اثر گذارياش به گونهاي نباشد که آن هويت و شخصيت شعري را سامان دهد، طبيعتا نميتواند موفق باشد. اميدواريام از اين منظر است که شاعر جوان امروز خيليهايشان شاعران باسوادي هستند. اين سواد علاوه بر ادبيات در حوزههاي هنرهاي ديگر هم دارد اتفاق ميافتد. به اين علت ميتوان تاثيرگذاري هنرهاي ديگر مثل سينما، تئاتر و نقاشي را به شکل محسوس در کارهاي شاعران برجسته شعر امروز سراغ گرفت.شاعران جوان امروز آگاهتر، مسلطتر و باسوادتر از شاعران همسن و سال خود در دو يا سه دهه پيش هستند. به اين علت به آينده شعر امروز فارسي اميدوارم. آن هم به سبب حضور همين استعدادهاي جوان شعري که مهمترين هدف نيما را تحقق ميبخشند و به آن يا نزديک ميشوند.
وضعيت شعر در آينده رقابت در دنياي هنر امروز، سختتر و فشردهتر است. شعر در گذشته هنر بيرقيبي در فرهنگ فارسيزبانان بود و چند هنر ديگر مثل موسيقي با فاصله زيادي با شعر حرکت ميکرد و هنرهاي ديگر به يک معنا وجود خارجي نداشتند، اما در دنياي امروز رقابت سرسختي در حوزه هنر اتفاق افتاده، به ويژه در هنرهاي صحنهاي و تصويري. اين هنرها با امکاناتي که براي آنان فراهم شده، ميدان را در اختيار گرفتهاند و عرصه را براي شعر تنگو تنگتر کردهاند. بجز اين رقباي هنري، رقباي علمي يا تفريحي ديگر هم وارد اين صحنه شدهاند، مثل اينترنت و دنياي مجازي، عرصه ميدانهاي ورزشي و... که به شدت در پي حاکميت بر فرصتها و فراغتهاي مخاطب هستند که آنها را به خود اختصاص دهند. با توجه به اين واقعيت، فرصت براي شعر محدود است که در اين عرصه فشرده بتواند مخاطب را متوجه خود کند. اين تنگ شدن عرصه رقابت براي شعر يک واقعيت است و اگر شعر قرار است در عرصه فرهنگ بماند، چطور در اين ميدان جايگاه از دست رفتهاش را احيا کند؟ نکته اميدوار کنندهاش اين است که شعر تاريخي و ريشهدار است و اين تاريخي بودن جاي اميدواري دارد که بتواند اين درخت تناور را در دنياي امروز هم نگه دارد و اميد طراوت بخشي داشته باشد. از نکات اميدوارانه ديگر اين است که شعر دارد از هنرهاي ديگر به عنوان مکملهايي براي حضور موثرتر خود استفاده ميکند؛ از هنرهايي مثل سينما، تجسمي و تئاتر بهره ميبرد تا بماند. نکته اميدوار کنندهاش اين است که شعر تاريخي و ريشهدار است و اين تاريخي بودن جاي اميدواري دارد که بتواند اين درخت تناور را در دنياي امروز هم نگه دارد و اميد طراوت بخشي داشته باشد. محدوديت براي زبان شعر است نه خود شعر اصطلاحي است که «محدويت دنياي من محدويت زبان من است». يکي از محدويتهاي شعر هم همين زبان شعر است. اين واقعيت عليرغم همه تلخياش وجود دارد که جامعه فارسيزبان دنيا در حوزه ايران و دو يا سه کشور همسايه خلاصه ميشود. در رقابت جهاني، زبان انگليسي، فرانسوي، اسپانيايي، روسي و چيني به نحوي سعي در گستردهتر کردن قلمرو و حاکميت خود را دارند. براي زبانهاي کممخاطبتر مثل فارسي اين مشکل يک مشکل مهم هست، اما تنها نکته اميدوار کنندهاش پيشينه تاريخي و ريشهدار بودن اين فرهنگ و زبان است که هويت ما را تاکنون حفظ کرده است. اميدوارم در آينده هم به همين معنا باشد و از ويژگيهاي زبان فارسي همين قوايي است که موجب تحکيم ريشههاي فرهنگي ما در طول تاريخ بوده است. فرآوري: مهسا رضاييبخش ادبيات تبيان منبع: خبرآنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]