تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797802997




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرمايه داري آگاهي: هم اكنون شركت ها در پي حيات ما هستند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سرمايه داري آگاهي: هم اكنون شركت ها در پي حيات ما هستند
سرمايه داري آگاهي: هم اكنون شركت ها در پي حيات ما هستند   نويسنده: **جو بجينت   چكيده:   سرمايه داري طي دو دوره تكوين خود در طول تاريخ، از طريق اهرم هاي خود كه همان شركت ها باشند، سلطه خود را بر تمامي شئون زندگي انسان آمريكايي گسترده است. به گونه اي كه به سختي مي توان چيزي را تصور كرد كه خارج از حيطه عمل شركت ها به دست آن ها برسد. نويسنده اين مقاله معتقد است كه سيستم سرمايه داري كه در طول حياتش بنا بر اقتضاي ماهيت خود انسان غربي را در قالب هيئت كنوني خود شكل داده است، اكنون در حال ورود به مرحله ديگري است. مرحله اي كه او آن را سرمايه داري آگاهي مي نامد كه در جريان آن، اين سيستم بر آگاهي انسان ها و ثمرات آن كه همان توليدات معنوي باشد نيز كنترل پيدا كرده و آن را به كالايي براي فروش در بازار عرضه و تقاضا تبديل مي كند. در اين دوران جديد، سرمايه داري علاوه بر فروش محصولات توليدي خود، به فروش تجربه هاي توليدي نيز مي پردازد. هم اكنون در ارتباط با مقاصد علمي، تنها راه براي انجام، توليد يا توزيع هر چيزي، اين شركت ها هستند كه تنها راه متصور براي به منصه ظهور رسيدن محسوب مي شوند. به اطراف خود نگاه كنيد. آيا در اطرافتان، از مواد غذايي موجود در يخچال گرفته تا خود يخچال، از اسباب و اثاثيه گرفته تا واكس روي زمين يا لباس هايي كه مي پوشيد، چيزي را مي بينيد كه توسط شركت ها به دست ما نرسيده باشد؟ وابستگي ما به شركت ها در هر سطحي از سلسله مراتب نيازمندي ها كه باشد، مطلق است . ما نمي توانيم واقيعتي فراتر از واقعيت توليد شده توسط شركت ها را ببينيم، چون از نظر ما اين تنها واقعيت ممكن است. ما نمي توانيم از درون به اطراف يا بيرون آن بنگريم. واقعيت شركتي كاملا فراگير است. اجزاي آن لازم و ملزوم نيز هستند. به اين ترتيب هر يك از بخش هاي آن، بقيه بخش ها را تقويت مي كند تا همچون چيزي يكدست و يك تكه باشد. چيزي غير قابل گريز. از اين لحاظ ما زندانيان حيات هستيم. مجموعه شركت ها ـ دولت ـ رسانه ها كه وجدان جمعي ما را شكل مي دهند (و از اين پس بنا به مقاصد آشكار، با عنوان «حرامزادگان» از آن ها ياد خواهد شد) همزمان غير قابل تشخيص و در عين حال به سادگي قابل باور كردن است . اين مجموعه با ميليون ها بخش فعال، آشكار و مخفي ـ مالي، رسانه ها، توليدي، تكنولوژيك، مادي ـ هيچ كس حتي بر جسته ترين اساتيد آن نيز نمي توانند اين سيستم را تماماً يا حتي به يك لحاظ تصور كنند. اين چرخ نخريسي بزرگ، با دوك ها و كوك ها و ماسوره هاي فراوانش، مي تواند تمام خيالاتي را كه يك نفر آرزو دارد، ببافد و هر كالا يا بت هويتي را تحقق بخشد. در عين حال حضور سنگين و قاطع شركت شدن ـ كه در جهت منافع يك گروه نخبه كوچك و جهاني ـ انسان را از انسانيت خود تهي مي كند، براي بيشتر مردم غربي كه در مناسك حفظ آن مشاركت دارند، هر چه بگوييد هست جز نامرئي. مراسم و مناسك شركتي شدن، در رفتارهاي روزمره به شكلي احترام آميز و بدون به پرسش گرفتن آن، همچون الهيات مصر باستان يا قرباني انسان توسط آزتك ها قلمداد مي شود. آزتك ها به شدت معتقد بودند كه اگر خدايانشان به اندازه كافي با قلب انسان كه هنوز مي تپد تغذيه نشوند، دنياي آنها به پايان خواهد رسيد. ما معتقديم كه تداوم جهان منوط است به ارقام بيكاري، بهاي سهام، مشاغل، بهره وري و مصرف ما. ما بي وقفه گزارش هايي را از سلك روحانيون رسانه ها، درباره سلامتي خدايي يكجا انباشته شده كه با عنوان اقتصاد شناخته مي شود، دريافت مي كنيم. توده ها براي شنيدن اين گزارش ها لحظه اي مكث مي كنند و سپس از خود مي پرسند: «آيا شغل من، تنها منبع معاش خانواده ام از دست خودهد رفت؟ بايد سخت تر كار كنم». و به اين ترتيب وحشت زده، به منظور به جاي آوردن مناسك مخصوص اين خدا با زحمت بيشتر، بخش هاي بزرگ تري از آنچه را كه آنها به تنهايي توليد مي كنند (چون اين كار است كه كل ثروت را توليد مي كند) در قالب ضمانت ها و پسران خود، براي دور كردن جنگ و نزاع قرباني مي كنند. ما از صدر تا ذيل در قالب جامعه اي از عمل كنندگان در آمده ايم و به گونه اي رفتار مي كنيم كه انتظار مي رود به عنوان شهرونداني «مولد» عمل كنيم؛ توليد به آن معنايي كه حرامزادگان تعيين كرده اند؛ بي آنكه بتوانيم انتظار داشته باشيم هيچ گاندي يا سيمون بوليواري را در ميان طبقات بالا بيابيم. كسي با رهبري اعتصابات به اين مقام راه نمي يابد و كسي كه به نفع توده هاي ژنده پوش عمل مي كند، از اتاق هيئت مديره آنها سر در نمي آورد. توده ها، توده ها، توده ها. با آنها چه كنيم؟ يكي از دوستان كه مشاور سياسي است، با خنده و نيمه شوخي ـ نيمه جدي اين را گفت: درست است، ما هميشه همچون يك گله بوده ايم، هميشه يك كوري همگاني را بر خود تحميل كرد ايم. اما اكنون چشم بند بر چشم ماست. تفاوت كار در اين است. در طول دوران اوليه اين جمهوري افسانه اي ـ كه افسانه اي بودن عمده ترين صفت آن است ـ تعداد بيشتري از افراد از اين كوري مي گريختند. اكنون كوري وضعيتي عادي تلقي مي شود: ما پذيرش اين كوري ملي را در جهت منافع خود مي بينيم. با انجام اين كار، ما همگي ورود به يك «عصر تاريكي» را تضمين مي كنيم. «عصر تاريكي» بعدي بي ترديد برقراري ارتباط بي سيم با يك تراشه مكان ياب هات لاين سكس RFID است كه زير پوست گردن شما نصب مي شود . پسرهاي شركت Tyson هم اكنون اين كار را با مرغ ها در بازار ماكيان و در ازاي دو سنت براي هر مرغ انجام مي دهند. فقط شادمان باشيد كه در آمريكا به دنيا آمده ايد! با افول اولين سرمايه داري بازرگاني، اكنون اين سرمايه داري صنعتي است كه در همه جا شايع است. شما مي انديشيد كه پس از به هدر دادن بخش اعظم منابع حياتي جهاني، كل درام گندآلود طمع و استثمار توده ها ضرورتاً به پايان خودهد رسيد. مي انديشيد كه پس از به گند كشيده شدن بخش عمده اي از آب هاي نوشيدني جهان، از بين رفتن جنگل ها، صاف شدن كوه ها به خاطر استخراج زغال سنگ و مواد معدني ديگر آنها، تبديل كردن جو زمين به رواندازي از سم هاي جوشان، هيچ چيز ديگري براي تبليغات و دوره گردي باقي نخواهد ماند. مي انديشيد كه ديگر زمان آن است كه حرامزادگان بازي را به آخر برسانند و جذابيت هاي خود را بردارند و به خانه روند، اما چنين شانسي وجود ندارد. به مرحله سوم خوش آمديد: سرمايه داري آگاهانه! تخصيص مخفيانه آگاهي انسان به عنوان يك «دارايي غير مادي» يا سرمايه داري شناختي. مرحله اي كه مي رود تا به شما نشان دهد كه هرگز نبايد حرامزادگاني را كه سكان امور را در دست دارند، دست كم بگيريد. بله، آنها آدم هاي خوبي هستند. در اصل سخن ما درباره تهي كردن انسان از تجربه حيات و سپس اجازه دادن دوباره آن به انسان ها است. اين كار چگونه انجام مي شود؟ از طريق همان روند تاريخي اروپايي غربي كه براي به گند كشيدن جهان در دو دور نخست سرمايه داري مورد استفاده قرار گرفته است ـ يعني تخصيص گرايي. سلب دسترسي ديگران به چيزي، چون آن چيز مال من است ـ مال من است ـ مال من است ـ مال من است! در خواست پول در ازاي استفاده از دارايي هايي كه در انحصار خود داريد. توليد كميابي تصنعي، حتي آگاهي و تجربه انسان از طريق بازتعريف و بازشكل دهي مجدد آن. ابزارهايي كه براي اين منظور به كار گرفته مي شوند، روش هايي قانوني هستند چون حقوق مالكيت معنوي، ثبت امتياز نرم افزارها و... يك «زندگي انيكورپوريشن» را اجاره كنيد   در واقع ما هميشه زندگي خود را در قالب چيزهايي مثل اقساط وام مسكن و از اين قبيل، از حرامزادگان اجاره كرده ايم. گمان مي كنم اگر شما پول لازم را براي دسترسي به شبكه هاي آنها داشته باشيد، خيلي خوب است. اگر زياد فقير باشيد در آن صورت بر جاي مي مانيد تا در خيابان هاي لخت و عور بربريت متصل نشده به شبكه ها، با زندگي دست و پنجه نرم كنيد. اگر بنا بر انتخاب باشد، بيشتر ما ترجيح خواهيم داد كه درون دروازه ها باشيم نه در خيابان ها. اما هر دليل منطقي اي، دروازه بانان را به هراس خواهد انداخت. همين حالا ما جهش شناختي رخ داده در روابطمان با خانه هايمان، اجتماعاتمان و ايده هايمان درباره چيستي جهان را شاهد هستيم. يك بار با مرد جوان بسيار برجسته اي در بليز ملاقات كردم كه به عنوان يك فتوريست در اينترنت و بازيگر مشتاق در «دومين حيات» شناخته مي شد. او پيش من اعتراف كرد كه ديگر نمي تواند كسي را در سراسر كشور پيدا كند كه بتواند با او ارتباط برقرار كند. اجتماع و جهان در حال تبديل شدن به مفاهيم، تصاوير و ايده هايي ريشه دار در «شيء بودن» زميني هستند كه به اين امر احترام مي گذارند و جايگزين با كالاي خريداري شده نهايي، يعني خود تجربه حيات شده اند. در اين فضا هر شخص به «امپراتوري فرد» تجربه اي تبديل مي شود كه تنها يك گره را در شبكه اشغال مي كند و از طريق تجربه شخصي كه بهاي آن پرداخت شده، به دنبال اعتبار شخصي است و از علقه هاي همكاري و پاسخگويي انساني و از مرزهاي مادي رها مي شود. محصولات تجربه شده در مقايسه با محصولات سرمايه داري صنعتي، براي حرامزادگان به شدت ارزان تمام مي شود. هزينه ها، زمين، كارخانه ها، نيروي كار كمياب در چين به زير قيمت رسيده اند. بگذار سرمايه داران زحمات خود را بكشند. سرمايه داران ديوانه وار و شادمان اين زحمات را به جان مي خرند. چون آنها مي توانند هزينه ها را از ميليون ها راهي كه به اين زودي ها از آنها سخني نخواهند گفت، پايين آورند. راه هايي مثل سوزاندن ارزان ترين زغال سنگ هايي كه به قيمت جان كندن كارگران به دست آمده است، در آلوده كننده ترين نيروگاه هاي برقي كه آنها مي توانند براي تأمين برق كارخانه هاي ارزان و شبيه بيگاري خانه خود بسازند. آهاي، تازه اين كارها زمان مي برد! به سراغ آن كارگران رعيت نكبت زده اي برو كه شب ها به درون قفس هاي مرغ خود باز مي گردند! در همين احوال اينجا، سرزمين آزادي، جايي كه ما هستيم، وقتي پاي سرمايه گذاري به ميان مي آيد، همچون هميشه حداقل يك گام بوفالوي آبي جلوتر از چين است. در نتيجه ما از مدل فقر به مثابه دزدي، به سمت اخاذي حركت كرده ايم. اين اخاذي جديد از طريق ايجاد يك حالت كميابي تصنعي به وجود مي آيد كه با پيچاندن شماره گير ماشين حق ثبت امتيازها، نرم افزارها و مالكيت معنوي شما عمل مي كنيم كه توسط جوخه اي از گردن كلفت هاي قانوني شركتي، محافظت مي شود. زمان براي اخاذي از طريق سرمايه داري آگاهي از هر نظر مستعد است. مردم در كشورهاي توسعه يافته به خصوص آمريكا، در محاصره كالاهاي مادي، كوه تمام عيار آشغال ـ فناوري هاي آسيايي، پوشاكي كه با عرق كارگران تهيه شده و خنزر و پنزرها قرار گرفته اند. نيازي به اشاره به آلونك هاي اكنون بي ارزشي كه در حومه هاي بهاي زيادي پيدا كرده بودند، نيست. هيچ چيزي عجيب تر و از يك جنبه غم انگيزتر از تماشاي محوطه هاي فروشي نيست كه هم اكنون صبح هاي شنبه در حومه شهرهاي آمريكا برپا مي شود. بايد به جاي كلمه فروش از كلمه سر هم بندي كردن اشيا استفاده كرد، چون در اين مكان ها تقريباً هيچ خريداري وجود ندارد، حتي اجناسي كه روي آنها برچسب «مجاني» ديده مي شود هم متقاضي چنداني ندارند. فقط فروشندگان حضور دارند. در همين احوال در كافه توايت لايه زون در وينچستر، ارني كه راننده بازنشسته لودر است جرعه ديگري از آبجوي اولد ميلواكي خود را مي نوشد و مي گويد: «حالا به من بگو، مگر تمام اين بلاها را خودمان به سر خودمان نياورده ايم؟ آيا ما نبايد بخشي از مسئوليت آنچه را كه برايمان اتفاق افتاده بر عهده بگيريم؟» سؤال خوبي است. آيا ما ان سيستم فاجعه آميز را خلق كرده ايم يا توسط حرامزادگان آفريده شده و به نوبه خود، اين سيستم ما را هم بازآفريني كرده است؟ اين اتفاق چقدر ناشي از فرومايگي و حساسيت هاي موش مانند انسان هاي معمولي مثل من و شما است؟ گر چه شايد حق با ارني باشد. شايد ما با عدم پذيرش آن «مسئوليت شخصي» كه حزب جمهوري خواه مدتي قبل پيشنهاد كرد، مي توانستيم كاري كنيم كه به هيچ يك از اين مسائل مبتلا نشويم. اما به هر روي من حرامزادگان را مقصر مي دانم، چرا كه در وهله اول اين، آنها هستند كه تمام قدرت را در دست دارند و در وهله دوم، آنها از قبل اين قدرت است كه به طرزي شرم آور به ثروت دست يافته اند و سوم و مهم تر از همه اينكه من از كساني كه دنيا را به گند مي كشند خوشم نمي آيد و اين تنفر من به اين دليل نيست كه من نسبت به ثروت آنها حسادت مي كنم. من اين نوع حسادت حيواني پست را براي دلالان معاملات ملكي و دندانپزشكان سوپر گرسنه وا مي گذارم. پس از يك دوران سخت گرفتن نسبتاً كوتاه در «انجمن مالكيت»، هم اكنون محصولات مادي به شكلي فزاينده جايگزين تجارب مجوزدار غير مادي مي شوند. ما ديگر «مالك» هيچ چيز نخواهيم بود، تلاش كمتر براي تملك هر چيزي كه مي توانيم روي آن دست بگذاريم. اتفاقي كه خوب است. اما حرامزادگان سرانجام مالك همه چيز خواهند شد. اتفاقي كه بد است. مادر زمين ناراضي ما مدت هاست كه از رفتارهاي انسان ناشادمان است. به راستي پس از آن همه بمباران، مين گذاري، مسموم كردن و به طور كلي هتك ناموس كردن آن براي مدت هاي طولاني، چه كسي مي تواند او را به خاطر اين ديدگاهش سرزنش كند كه مي گويد: «و در روز ششم خدا بر باد رفت». (goe Bageant، نويسنده «شكار آهو با عيسي: گزارش هايي از جنگ طبقاتي آمريكا» است، كتابي درباره طبقه كارگر در آمريكا. آرشيو كامل آثار آنلاين او به همراه مطالب ديگر درباره طبقه كارگر آمريكا را مي توانيد در وب سايت او بياييد)** منبع:سياحت غرب، ش77 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن