تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797885031




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ميوه هاي سنگي باغ درويش خان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ميوه هاي سنگي باغ درويش خان
ميوه هاي سنگي باغ درويش خان   نويسنده: يگانه خدامي   تا چند سال پيش هيچ کس فکر نمي کرد به چند تا درخت خشک بشود گفت باغ. کسي فکر نمي کرد که به اين باغ بشود گفت زيبا. کسي حتي فکرش را هم نمي کرد که بشود از چوب خشک و سنگ باغ ساخت و تماشايش کرد اما شد. وقتي آوازه باغ سنگي سيرجان مدت ها بعد از ساختش دهان به دهان چرخيد و حکايت پيرمرد سازنده اش نقل همه محافل شد، همه فهميدند که دلخوشي هاي عجيب يک نفر مي تواند براي همه جالب و ديدني باشد. پيرمرد با زباني بسته در چند سال آخر عمرش شاهد چشمان کنجکاو و متعجب همه کساني بود که به هواي ديدن باغش به روستاي کوچکش مي رفتند. حرف ها و شايعه هاي زيادي درباره باغ سنگي و باغبانش وجود دارد اما تا از باغ سنگي ديدن نکنيد نمي توانيد از انگيزه ساخت اين باغ که خيلي ها آن را اعتراض مي دانند باخبر شويد. حالا ديگر همه کم و بيش چيزهايي درباره باغ سنگي سيرجان شنيده اند. باغي که شبيه هيچ کدام از باغ هاي ديگر نيست اما از خيلي از آنها ديدني تر است. باغي بزرگ که در آن نزديک به 100 درخت کوتاه و بلند، منظم و با فاصله از هم کاشته شده اند. اما اين بار نبايد منتظر درختان سبز و پر بار باشيد. اين درختان چيزي نيستند جز تنه اي خشک و بي بار که تا چشم کار مي کند پهنه باغ را گرفته اند. عجيب تر از درختان خشکي که بدون ريشه در خاک مانده اند، سنگ هايي است که به شاخه ها آويزان شده اند. سنگ هاي بزرگ و کوچک که در عين بي نظمي، مرتبند و جلب توجه مي کنند. سنگ ها با سيم هاي ضخيم و طناب هاي بلند و محکم به شاخه ها آويزان شده اند و ميوه درختان خشکي هستند که خيلي ها مي گويند درويش خان آن را به ياد و به جاي باغ واقعي از دست رفته اش ساخت. باغي که نيازي به آبياري و هرس نداشت و لازم نبود کسي از سرمازدگي درختانش يا کم آبي فصلي اش بترسد. باغي که تنها مايه دلخوشي درويش خان شده بود. اعتراض سنگي   باغ سنگي در 40 کيلومتري جنوب شرقي سيرجان در استان کرمان قرار گرفته. از فرعي اي که از جاده اصلي سيرجان- بافت جدا مي شود، چهار کيلومتر جاده خاکي را بايد پشت سر بگذاريد تا به باغ سنگي برسيد، در نزديکي دهستاني به نام بلورد که در روستاي مياندوآب قرار گرفته است. همه صاحب باغ عجيب را مي شناسند؛ درويش خان اسفنديارپور که يک مرد کر و لال بود. بعدها اهالي و کساني که اطراف باغش زندگي مي کردند داستان درويش خان و باغش را براي مردم تعريف کردند؛ «درويش خان زماني باغدار و کشاورز و يکي از زمين داران سيرجان بود که چند سال بعد از اجراي طرح اصلاحات ارضي، در سال 1340، بسياري از زمين هايش را از دست داد. از همان زمان ها بود که درويش خان به نشانه اعتراض و در واقع به خاطر رنجي که از اين اتفاق کشيد، درخت هاي باغش را که ديگر خشک شده بودند، در جاي ديگري کاشت و سنگ هايي را از کوه هاي اطراف جمع کرد تا ميوه درختان از دست رفته اش باشند؛ کاري که باعث شد خيلي ها بگويند پيرمرد چون نتوانسته اين حادثه را تحمل کند، مجنون شده است». آنهايي که سن و سالي ازشان گذشته و از داستان زندگي درويش خان باخبرند مي گويند که درويش خان يکي از ايلياتي هايي بوده که رضاخان آنها را در روستاي بلورد ساکن کرد. آن طور که معروف است اصل و نسبش هم به خان هاي قديم مي رسد، به همين دليل نامش را با کلمه خان مي برند. کر و لال بودن درويش خان و اينکه نمي توانست چيزي از گذشته و حالش بگويد و اينکه چرا باغ سنگي را مي سازد؛ باعث شده بود که اهالي روستا او را يک مرد عجيب و غريب بدانند. تا زماني که چند سال پيش تعدادي گردشگر و مسافر، اتفاقي باغ سنگي را ديدند و از آن تعريف کردند و کار درويش خان براي همه حتي اهالي روستا جالب شد. اهالي مي گويند که پيش از اين اتفاق، درويش خان روزهايش را با کارهاي بيهوده مي گذراند؛ البته شايد از نظر آنها بيهوده بوده و درويش خان نظر ديگري داشته است. اما به هر حال بعد از بازشدن پاي گردشگران به باغ سنگي، درويش خان با همان زبان بي زباني دنبالشان راه مي افتاد و درختانش را با ميوه هاي سنگي نشانشان مي داد. آنها از او و باغش عکس مي گرفتند و درويش خان لبخند مي زد.

از خواب نما شدن تا ديدن شهاب سنگ   در کنار همه داستان هايي که درباره درويش خان و باغش گفته مي شود، روايتي که خانواده اش دارند به واقعيت نزديک تر است. حتماً تا به حال فکر کرده ايد که درويش خان تنها زندگي مي کرد. اما او يک پسر و عروس دارد و زندگي اش را کنار آنها در باغي ديوار به ديوار باغ سنگي اش مي گذراند. درويش خان پسر ديگري هم داشته که در تصادفي کشته شده و همسرش هم 23 سال قبل فوت کرده. آنها داستان اصلاحات ارضي و مشکلاتي که بعد از آن براي درويش خان پيش آمد را تأييد مي کنند. اينکه او به دليل کر و لال بودن نتوانسته اعتراض کند و بعد از مدتي گريه و بي تابي تصميم مي گيرد باغ سنگي را بنا کند هم مورد تأييد خانواده اش است. خيلي ها مي گويند که درويش خان بعد از مدتي ناراحتي شبي در خواب يک باغ سنگي ديد و از فرداي همان روز شروع کرد به ساختنش. شايعه تا آنجا پيش رفته که بعضي ها گفتند درويش خان سنگ هاي سوراخ شده را شب در خواب مي بيند و فرداي همان شب آنها را در کوه پيدا مي کند. البته گاهي آوردن اين سنگ ها از کوه که چهار تا پنج کيلومتر با باغ فاصله دارد، مدت زيادي طول مي کشيد اما سنگ هاي کوچک تر را با شتر يا الاغ مي آورد. درباره سوراخ سنگ ها که طناب ها و سيم ها از آنها رد شده و سنگ ها را به درخت ها آويزان کرده هم داستان هايي گفته شده. بعضي ها مي گويند که درويش خان خودش آنها را سوراخ مي کرد چون اهالي آشنا به منطقه، سنگي سوراخ دار در کوه نديده اند، آن هم سوراخ هايي به اين بزرگي که بشود طناب و سيم از آنها رد کرد. گاهي داستان هاي باغ سنگي و درويش خان به خيالبافي شبيه تر است؛ مثلاً اينکه مي گويند درويش خان فرداي همان شب که خواب ساختن باغ را مي بيند براي چراندن گوسفندانش به بيابان مي رود که متوجه مي شود چيزي از آسمان به زمين افتاد، نزديک مي رود و مي بيند که شهاب سنگي بزرگ است. درويش خان مي خواسته سنگ را لمس کند اما سنگ خيلي داغ بوده و تا سرد شدن شهاب سنگ صبر مي کند و بعد آن را با خودش به خانه مي آورد. اما نحوه ساختن باغ را قديمي ها خوب به ياد دارند. اينکه خان گودالي نيم تا يک متري حفر مي کرد و بعد چوب درختان خشک شده را در گودال مي کاشت. براي آويزان کردن سنگ ها هم لاستيک هاي فرسوده خودروها را مي سوزاند و سيم هاي داخلشان را برمي داشت تا به سنگ ها ببندد. فکر نکنيد که ساختن باغ بي حساب و کتاب بوده. تقريباً بيشتر سنگ ها داستاني دارند؛ مثلاً مي گويند که هر وقت اتفاق مهمي در زندگي او مي افتاد سنگي به درخت ها آويزان مي کرد. اهالي يادشان هست که وقتي نوه درويش خان به سربازي رفت، سنگ گردي به درختي آويزان کرد که شبيه يک کله تراشيده شده بود! وقتي هم که کسي از خاندانش مي مرد سنگي به يادش روي يکي از درخت ها مي گذاشت و به جاي اينکه مثل ديگران سر مزارش برود پاي همان سنگ مي رفت و يادش مي کرد. مدتي هم سر گوسفنداني را که گرگ دريده بود به درخت ها آويزان مي کرد تا اينکه مردم اعتراض کردند و ديگر اين کار را نکرد. او روزهايش را در همين باغ مي گذراند با آنها حرف مي زد. اگر خوشحال بود کنارشان مي خنديد و اگر ناراحت بود براي آنها گريه مي کرد.

پايان داستان ناتمام   از وقتي پاي گردشگران به باغ سنگي باز شد خيلي ها به کار او علاقه نشان دادند. هنرمندان، باغ او را يک شاهکار مي دانستند. حتي احمد نادعليان، هنرمند معروف محيطي کشورمان، يکي از سنگ هاي طراحي شده اش را به باغ درويش خان برد و به يکي از درختان خان آويزان کرد. باغ او بازديد کننده هاي خارجي هم داشت که آوازه درويش خان را شنيده بودند و به ديدنش مي آمدند. درويش خان سال ها پيش فيلم هم بازي کرد؛ فيلمي که تقريباً براساس زندگي خودش و توسط پرويز کيمياوي در سال 1350 ساخته شد. داستان اين فيلم که « باغ سنگي» نام داشت درباره مردي ناشنوا و خانواده اش بود که چوپان بودند و در صحرا زندگي مي کردند تا اينکه مرد خواب نما مي شود و بعد از بيدار شدن، سنگي عجيب زير سرش مي بيند و آن را به درختي مي آويزد. بعد از توجه مردم به باغ سنگي، ميراث فرهنگي وعده داد که باغ را حصار کشي مي کند و نگهباني برايش مي گذارند؛ اتفاقي که هنوز رخ نداده است. سرانجام درويش خان فروردين سه سال پيش يعني سال 1386 در 90 سالگي درگذشت و در همان باغ سنگي اش دفن شد. مي گويند که بعد از مرگ درويش خان يکي از درخت ها به زمين افتاد و آن قدر سنگين بود که چند نفر کمک کردند تا دوباره سر پا شود، کاري که خان خودش به تنهايي انجام مي داد. درويش خان با مرگش همه اين راز و رمزها درباره باغ و زندگي اش را با خود برد و کسي راز او را نفهميد. منبع:همشهري سرنخ، شماره 46 /ن  
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 902]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن