تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796893459




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34) زنى پناهندهمجلسى دوم نقل مى‏كند: كلثوم بنت عقبه پس از صلح حديبيه از مكه گريخت و به مدينه پناهنده شد. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله او را پناه داد زيرا در قرارداد صلح حديبيه راجع به استرداد پناهندگان زن سخنى به ميان نيامده بود، آيه: يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إلَى الْكُفّارِ لا هُنَّ حِلُّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أنْ تَنْكِحُوهُنَّ إذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (60ممتحنه/10) اى مؤمنان هرگاه زنان مؤمن مهاجر به نزد شما آيند، آنان را بيازماييد، خداوند به [حقيقت] ايمانشان آگاهتر است، پس اگر آنان را مؤمن شناختيد ديگر آنان را به سوى كفار بازمگردانيد، نه ايشان بر آنان حلال هستند و نه آنان بر ايشان حلالند، و به آنان آنچه خرج كرده‏اند بدهيد، و بر شما گناهى نيست كه پس از آنكه مهرهايشان را پرداختيد، با آنان ازدواج كنيد، و دست در دامان [همسرى] زنان كافر مزنيد، و [چون زنان شما نزد آنان روند] آنچه خرج كرده‏ايد از آنان [ كافران] طلب كنيد و آنان هم آنچه خرج كرده‏اند از شما طلب كنند، اين حكم الهى است كه در ميان شما داورى مى‏كند و خداوند داناى فرزانه است. وَ إنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أزْواجِكُمْ إلَى الْكُفّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ أزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذى أنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (60ممتحنه/11) و اگر كسى از زنانتان به سوى كافران رود، و سپس با آنان تلافى كرديد و غنيمت گرفتيد، آنگاه به كسانى كه همسرانشان [به سوى كفار] رفته‏اند، معادل خرجى را كه كرده‏اند [از غنايم] بپردازيد، و از خداوندى كه شما به او ايمان داريد پروا كنيد. تا آيه »و اتقو اللَّه الذى انتم به مؤمنون« در آخر سوره ممتحنه قرار دارد در حالى كه ابتداى اين سوره درباره فتح مكه است.1

درخت خرما سبب نزول سوره و الليلواحدى با اسناد متصل مرفوع از عكرمه از ابن عباس آورده است: مردى نخله و خرمايى داشت كه شاخه‏هاى آن به طرف خانه مرد فقيرى خميده بود كه عيال‏مند و داراى فرزندانى خردسال بود. اين مرد آنگاه كه مى‏آمد و وارد خانه مى‏شد و بر فراز درخت خرما بالا مى‏رفت تا خوشه‏هاى خرما را بچيند احيانا دانه‏اى از خرما بر زمين مى‏افتاد و كودكان و فرزندان خردسال اين مرد فقير از زمين بر مى‏داشتند. آن مرد از بالاى درخت فرود مى‏آمد تا خرما را از دست آنها بگيرد و اگر مى‏ديد كه اين خرما در دهان اين كودكان جاى گرفته و آنها مى‏خواهند آن را در كام خود فرو برند انگشتش را در دهان آنان به كاويدن وا مى‏داشت تا خرما را بيرون آورد. اين مرد تهيدست نزد نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله شكايت برد و از طرز برخورد صاحب درخت با كودكانش گزارشى به عرض آن حضرت رساند. نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به وى گفت: برو. و سپس با صاحب درخت خرما ديدار كرد و به او فرمود: آيا حاضرى اين درخت خرمايى كه شاخه آن در خانه فلانى قرار دارد به من ببخشى تا در برابر آن براى تو نخله و درختى از خرما در بهشت ضمانت گردد؟ آن مرد عرض كرد: من صاحب درختان خرماى فراوانى هستم، اما در ميان آنها هيچ درخت خرمايى بارورتر و جالب‏تر از آن درخت براى من نيست. ابن عباس گفت: اين مرد از نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيرون رفت. اما شخص ديگرى كه اين سخن را از آن حضرت شنيده بود به او عرض كرد: اگر من اين درخت خرما را از اين مرد بستانم و به شما پيشكش نمايم آيا به من همان درخت خرماى بهشتى را كه به صاحب آن وعده دادى اعطاء خواهيد فرمود، و چنين درختى را براى من در بهشت ضمانت خواهيد كرد؟ فرمود: آرى. اين شخص به راه افتاد و با صاحب درخت خرما ديدار كرد و با او وارد معامله و گفتگو شد، اما صاحب درخت به او يادآور گرديد كه آيا فهميدى كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله در برابر اين نخله درخت خرماى بهشتى به من اعطاء كرد، اما من به اين معامله سودآور تن در ندادم و به آن حضرت عرض كردم: ميوه و خرماى اين درخت مرا شيفته خود ساخته و مرا نخلهاى فراوانى است ولى هيچكدام از آنها براى من از لحاظ بارورى شگفت‏انگيز و جالب‏تر از اين درخت نيست. سرانجام پس از گفتگوى زياد گفت: آيا حاضرى آن را به فروش رسانى؟ گفت: نه، مگر آن كه قيمتى را در برابر آن دريافت دارم كه از لحاظ گرانى در حدى باشد كه نمى‏توانم دريافت آن را تصور كنم، يعنى قيمتش هم براى من دشوار باشد. آن شخص گفت: خواسته و آرزوى تو در برابر فروش اين درخت چيست؟ پاسخ داد: چهل درخت خرما. خريدار گفت: بهايى بس گران و سنگين پيشنهاد مى‏كنى و در برابر درختى خميده چهل درخت خرما مطالبه مى‏نمايى؟ مانعى ندارد، اما اگر راست مى‏گويى مردم را احضار كن تا شاهد اين معامله باشند. گذرش به عده‏اى از مردم افتاد و آنان را به عنوان شهود و گواهان اين معامله فرا خواند. آنها گواهى دادند كه وى در برابر يك درخت خميده خرما چهل نخل را از طرف معامله خود دريافت دارد. اين مرد خريدار به سوى نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به راه افتاد و عرض كرد: يا رسول اللَّه، اين درخت خرماى مورد نظر شما به تملك من در آمد و هم اكنون از آن توست و آن را به تو بخشيدم. آن حضرت به سوى خانه مرد فقير روان شد و به صاحب خانه گفت: از اين پس اين درخت از آن تو و افراد خانواده توست. خداوند متعال از پى متعال از پى چنين قضيه و حادثه‏اى بود كه: وَ اللَّيْلِ إذا يَغْشى (92ليل/1) سوگند به شب چون فروپوشاند. وَ النَّهارِ إذا تَجَلّى (92ليل/2) و سوگند به روز چون روشن شود. وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ اْلأُنْثى (92ليل/3) و سوگند به آنه نرينه و مادينه آفريد. إنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتّى (92ليل/4) كه كوشش شما پراكنده [و گونه‏گون] است. فَأَمّا مَنْ أعْطى وَ اتَّقى (92ليل/5) حال اگر كسى [مالى] بخشيد و پروا و پرهيز ورزيد. وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى (92ليل/6) و [وعده] بهشت را استوار داشت. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى (92ليل/7) زودا كه راهش را به سوى خير و آسانى هموار كنيم. وَ أمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى (92ليل/8) و اما كسى كه دريغ ورزيد و بى‏نيازى نمود. وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى (92ليل/9) و [وعده] بهشت را دروغ انگاشت. فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى (92ليل/10) زودا كه راهش را به سوى شر و دشوارى هموار كنيم. وَ ما يُغْنى عَنْهُ مالُهُ إذا تَرَدّى (92ليل/11) و چون به هلاكت افتد مالش به كار او نيايد. إنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى (92ليل/12) بى گمان راهنمايى [بندگان] بر ماست. وَ إنَّ لَنا لَْلآخِرَةَ وَ اْلأُولى (92ليل/13) و بى گمان [جهان] واپسين و نخستين ما راست. فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظّى (92ليل/14) پس شما را از آتشى كه زبانه زند هشدار دهم. لا يَصْلاها إلاَّ اْلأَشْقَى (92ليل/15) كه جز شقاوت‏پيشه وارد آن نشود. الَّذى كَذَّبَ وَ تَوَلّى (92ليل/16) همان كسى كه [حق را] انكار كرد و روى برتافت. وَ سَيُجَنَّبُهَا اْلأَتْقَى (92ليل/17) و تقواپيشه از آن دور داشته خواهد شد. الَّذى يُؤْتى مالَهُ يَتَزَكّى (92ليل/18) همان كسى كه مالش را مى‏بخشد كه پاكدلى يابد. وَ ما ِلأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى (92ليل/19) و بر او [منت از] نعمت كسى نيست كه بايد جزايش را بدهد. إلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ اْلأَعْلى (92ليل/20) [و نمى‏كند آنچه مى‏كند] مگر در طلب خشنودى پروردگار بلندمرتبه‏اش. وَ لَسَوْفَ يَرْضى (92ليل/21) و زودا كه خشنود شود. تا آخر سوره و الليل را نازل كرد. از عطاء روايت شده: نام مردى كه درخت خرما را خريدارى كرد و به رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله اهدا نمود »ابا الدحداح« بوده است. گويند: رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بر اين خرما گذر مى‏كرد و مى‏ديد كه خوشه‏هاى ان نزديك و آويزان است و مى‏فرمود: »عذوق و عذوق لابى الدحداح فى الجنة« خوشه‏ها و خرماها از آن ابالدحاح در بهشت باد. روايت مذكور در اكثر كتب تفسير فريقين و آثارى كه درباره اسباب النزول نگارش شده راجع به سبب نزول سوره والليل ياد شده است.پی نوشت :1 - تاريخ و قرآن كريم، صفحه 389.منبع:www.payambarazam.ir/ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 737]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن