تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797991175




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شاه عباس اول صفوى (9)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شاه عباس اول صفوى (9)
شاه عباس اول صفوى (9) تهيه كننده : محمود كريمي شروداني منبع : راسخون ايران و آلمان در دوره شاه عباس صفويرودولف دوم براي کسب اطلاعات بيشتر از حقايق مربوط به ايران و مقاصد شاه عباس در مورد اتحاد دو کشور بر ضد دولت عثماني، بهتر آن ديد که هيأت سفاريت به ايران گسيل دارد. رياست اين هيأت را به يکي از بزرگان ترانسيلوانيا تفويض نمود به نام اتين کاکاش دو زالونکمني . وي از جانب رودولف دستور داشت که با شاه عباس قراردادي بر ضد سلطان عثماني منعقد سازد و از شاه ايران قول بگيرد که تا تبريز را تصرف نکرده با ترکان عثماني صلح نکند. کاکاش همچنين مأموريت داشت که در مسکو با تزار روسيه، بوريس گودونوف ، درباره ي اتحاد ايران و آلمان مذاکره کند و تزار را نيز به شرکت در اين اتحاد تشويق و ترغيب نمايد. سفير آلمان در 27 اوت 8/1602 ربيع الاول 1011، با اعضاي سفارت، از پراگ به سوي مسکو عزيمت نمود و روز 23 جمادي الاول به مسکو رسيد و پس از مذاکرات لازم با تزار، به سوي ايران روانه شد و از هشترخان (استراخان) به کشتي نشست و پس از 31 روز دريانوردي در 27 صفر سال 1012 به شهر لنگرود در گيلان رسيد و از آن شهر، پيکي به اصفهان فرستاد تا ورود سفير اعليحضرت رودولف دوم امپراتور آلمان را اعلام کند. در آن روزها شاه عباس در انديشه ي حمله به آذربايجان و تصرف تبريز از چنگ ترکان عثماني بود، از اين روي، رابرت شرلي را مأمور پذيرايي از سفير کرد. رابرت شرلي به لنگرود رفت تا هيأت سياسي آلماني را به اصفهان به نزد شاه عباس برد، ولي کاکاش از اعضاي سفارت به مناسبت بدي هوا و ناسازگاري آب و غذا و احتمالا پشه ي مالاريا بسحتي بيمار شدند و چون به لاهيجان رسيدند سفير و سه تن از همراهانش درگذشتند، اما کاکاش در بستر مرگ، يکي از اعضاي سفارت را به نام گئورگ تکتاندر فون دريابل را به جانشيني خود و رياست هيأت معين کرده بود. رابرت و تکتاندر و همراهانش از لاهيجان به سوي قزوين به راه افتادند، اما چهار تن ديگر از اعضاي سفارت از بيماري و ناتواني در راه ماندند و چون به قزوين رسيدند فقط تکتاندر مانده بود و يک نفر ديگر به نام گئورگ آگلاستس که او نيز در قزوين به بيماري مخملک درگذشت و تنها تکتاندر ماند و مترجم ايراني به زبان روسي که تکتاندر او را در لاهيجان استخدام کرده بود و سفير به زحمت مي توانست حرفش را به روسي به او بفهماند. شرلي هم از او جدا شد و سفير و مترجم با يکي از بزرگان براي ديدن شاه عباس به تبريز رفتند. ورود وي به تبريز مصادف شد با تصرف تبريز به دست شاه عباس. پادشاه ايران با يک شبيخون در اختفا و با سرعت تمام، خود را به تبريز رسانده و آن شهر را پس از بيست سال تسلط بيگانه تصرف کرده بود. سفير در کتابش به نام ايتر پرسيکوم روز ورود به تبريز و رسيدن به حضور شاه را بتفصيل شرح داده است. او در مورد بازگشت خود به آلمان و خاتمه ي مأموريتش نيز بيان دل انگيزي دارد: پس از اتمام اين اتفاقات [= جنگ با ترکان عثماني در ارمنستان و فتح ايروان به دست ايرانيان] اعليحضرت شاه مرا به حضور خود خواند و اعلام داشت که زمان بازگشت من به حضور سرور بسيار عالي قدوم اعليحضرت امپراتور فرا رسيده است تا پاسخنامه ها را ببرم و براي اين منظور مهدي قلي بيک را نيز به عنوان سفير براي همراهي با من تعيين کرده است. يک دست جامه ي سلطنتي ايراني که خودش آن را پوشيده بود، يک اسب عربي و 900 سکه که بيشتر آنها با تصاوير اعليحضرت امپراتور يا انتخاب کننده (الکتور ) ساکس يا پادشاه اسپانيا مزين بود به من اعطا کرد. بعلاوه شمشير ايراني را که قبلا درباره ي آن اشاره کرده ام به من بخشيد و سرانجام به طور رسمي براي خداحافظي به اتفاق سفير ايراني به حضور شاه پذيرفته شديم. باري تکتاندر و مهدي قلي بيک از شاه اجازه ي حرکت گرفتند و روي به راه نهادند و هشت ماه بعد به مسکو وارد شدند. تکتاندر شرحي درباره ي حوادث راه و وقايعي که در مسکو پيش آمده نوشته است، ولي بدبختانه سفير ايران، مهدي قلي بيک مثل ديگر سفيران ايراني، هرگز از مأموريتهاي خود مطلبي ننوشته و اثري بر جا ننهاده است. باز هم به کمک سفرنامه ي تکتاندر است که مي دانيم شاه عباس پيش از اين سفيري به روسيه فرستاده بود و تکتاندر و مهدي قلي بيک اين سفير را که از اسمش هم بي خبريم در غازان ملاقات کرده اند و آن سفير به اين دو گفته است که تزار روسيه چند هزار سپاهي با تفنگچيان شايسته و چندين عراده توپ به ياري شاه عباس فرستاده تا قلعه ي دربند را محاصره کنند و مخصوصا از شاه خواهش کرده که از جنگ با سلطان عثماني دست نکشد. به درستي نمي دانيم که ميزان کمک روسها به ايران در جنگ با ترکان عثماني آن هم در نخستين نبردها که در سال 1012 شروع شده چه بوده، ولي ظاهرا يکي از دلايل شاه عباس در ارسال مهدي قلي بيک به روسيه اين بوده که از کمکهاي وي به ايران تشکر نمايد و تزار روسيه را از موفقيتهاي درخشان خويش در جنگ با ترکان عثماني آگاه سازد. پرنس گودونف تزار روسيه سفيران آلمان و ايران را بسيار گرامي داشت و نامه اي به توسط تکتاندر براي رودولف دوم نوشت که به علت اهميت فراوان مفاد آن، ترجمه ي مضامين آن را مي آوريم: به نام ثالوث الأقدس (يعني همان اقليم ثلاثه متشکل از اب (پدر) و ابن (پسر) و روح القدوس که در مسيحيت Trinites خوانده مي شود.) ما تسار و دوک بزرگ به برادر عزيز والامقام خود رودولف دوم که با تأييدات الهي امپراتور منتخب روميان مي باشد. آن برادر بسيار گرامي، به توسط سفير خود اشتفان کاکاش ، نامه ي مشفقانه اي براي ما فرستاده نوشته بودند که سفيري به دربار شاه ايران روانه مي دارند تا با ايشان معاهده اي دوستانه منعقد سازد و به اطلاع ايشان برساند که برادر گرامي با ترکان در جنگ است و قصد دارد که اين جنگ را ادامه دهد و از شاه ايران خواستار است که ايشان نيز بر متصرفات سلطاني عثماني بتازند و تمام قواي خود را در اضمحلال قدرت وي به کار برند. ضمنا آن برادر گرامي از ما نيز خواسته بودند که در اين امر ياري کنيم و وسايل عبور سفير ايشان اشتفان کاکاش را از ممالک خويش به سوي ايران فراهم سازيم و شاه ايران را از رسيدن او به قلمرو خويش آگاه کنيم و ترتيبي دهيم که با توجهات ما مأموريت مشاراليه بخوبي انجام پذيرد. ما بوريس فئودورويچ ، تزار و دوک بزرگ مستقل سراسر روسيه نامه ي آن برادر گرامي را از سفير ايشان دريافت کرديم و با نيکخواهي کامل خوانديم. اوامر اکيد صادر کرده ايم که وسايل عبور وي را از اسب و آذوقه و آنچه براي رسيدن مشاراليه به ممالک شاه ايران لازم است فراهم سازند تا به آساني از کشورهاي پهناور ما بگذرد. بعلاوه دستور داده ايم که دسته اي سوار او را همراهي کنند. براي اينکه مجبتهاي برادرانه ي خود را نسبت به آن اعليحضرت نشان داده و موافقت خود را با مقاصد ايشان آشکار ساخته باشيم، به اعيلحضرت نشان نوشتيم و خواهش کرديم که با برادر گرامي ما، رودولف دوم امپراتور روميان، مناسبات برادرانه برقرار سازد و با ايشان بر ضد سلطان عثماني متحد شود. به همين نظر جناب يا روسلاوسکي را با ملتزمان بسيار به سفارت روانه ي دربار شاه ايران کرديم تا از ايشان خواهش کند که به پاس محبتي که به ما دارند خود فرماندهي سپاهي را که به جنگ سلطان مي فرستند بر عهده گيرند و به هيچ وجه با او صلح نکنند و وعده داديم که در اين صورت هر وقت که بر ضد سلطان به جنگ بپردازند با ايشان مساعدت خواهيم کرد. اعليحضرت شاه ايران نيز بنا به خواهش ما خود فرماندهي سپاه را به عهده گرفته از ممالک خود خارج شدند و به جنگ با سلطان که دشمن آن برادر گرامي است قيام کردند. ما نيز يکي از رعاياي خود الکساندر گروزينسکي را با سپاه فراوان به ياري ايشان روانه کرديم. حکام و فرمانروايان ديگري هم که ممالکشان همسايه ي ايران است و پيش از اين مطيع ترکان بوده اند به گروزينسکي پيوسته اند. ما تمام اين اقدامات را به جهت دوست و برادر خود رودولف امپراتور روميان و براي اثبات اينکه در هر امري با او موافقيم کرده ايم. به ياري خدا و کمک ما، شاه عباس بر ترکان شکستهاي فاحش وارد کرده و شهرها و ولايات بسيار از ايشان گرفته و بسياري از آنان را مقتول و اسير ساخته و در ممالک سلطان عثماني از کشتار و تاراج دريغ نکرده است. اعليحضرت شاه ايران، بنابر خواهشي که از او کرده ايم، جنگ با سلطان عثماني را ادامه خواهد داد و اخبار فتوحات خود را به توسط سفير خويش مهدي قلي بيک از بستگان خود براي ما فرستاده است. همين سفير مأموريت دارد که به دربار اعليحضرت امپراتور روميان برادر ما نيز بيايد و نامه و دستوراتي درباره ي مسائل مذکور به همراه دارد. از آنچه گذشت آن اعليحضرت مراتب اشتياق ما را به ابراز مراسم برادري و ارائه شواهد نيکخواهي درخواهند يافت. در قصر ما، در مسکو، پايتخت کشور روسيه، سال 7112 از خلقت عالم در ماه اوت نوشته شد. مطالب اين نامه روشنتر و جامعتر از آن است که به توضيح نياز افتد. هر چند که نمي دانيم کمک نظامي تزار به شاه عباس چه اندازه بوده و چگونه صورت گرفته. مهدي قلي بيک و همراهانش در ربيع الاول سال 1013/ اوت سال 1604، از مسکو خارج شدند و از راه درياي بالتيک عزم کشور آلمان کردند. البته اين را هم مي دانيم که سفير ايران - که ظاهرا زينل خان شاملو نيز همراه وي بوده - مدتي در پراگ پايتخت رودولف دوم گذرانده و يکي از نقاشان آلماني مشهور آن زمان به نام آگيد يوس سالرس در حدود سالهاي 1013 و 1014، تصويري از او و از زينل خان کشيده است. اين آخرين اطلاعاتي است که از مهدي قلي بيک داريم، زيرا سرنوشت او نيز مبهم و نامعلوم مانده و نمي دانيم، پس از عزيمت از پراگ چه بر سر او آمده است. حدودا دو سه سال بعد از اين جريانات بود که رابرت شرلي به عنوان سفير دولت ايران در دربارهاي اروپايي من جمله دربار رودولف دوم تعيين شد و در 1609/1018 در شهر پراگ به حضور رودولف رسيد و رودولف وي را مقام شواليه و عنوان کنت دوپالاتن بخشيد. از آن پس، شاه عباس هميشه منتظر بود که امپراتور آلمان و ديگر سلاطين اروپا با هم متحد شوند و بر ترکان عثماني تازند. خاصه به رودولف اعتقاد خاصي داشت و تصويري از وي در اتاق مخصوص خود نهاده بود، اما وقتي در سال 1607/1016 -1608 شنيدکه رودولف دوم با ترکان عثماني صلح کرده بسيار متأثر و خشمگين شد و چند بار به سفراي اسپانيا و پاپ ناخشنودي خود را از رفتار رودولف و ديگر سلاطين اروپا اظهار داشت. باز از اين تاريخ به بعد، ابهام و ظلمت بر روابط ايران و آلمان سايه مي افکند. ديگر هيچ گونه اطلاعي از روابط دولتين در دست نيست مگر خبر مغلوط مبهمي از جانب جلال الدين محمد يزدي منجم مخصوص شاه عباس که در تاريخ خود، ذيل وقايع سال 1609/1018 به ورود سفيري از آلمان به دربار شاه عباس اشاره مي کند. ظاهرا رودولف بعد از صلح با ترکان نيز روابط خود را با ايران قطع نکرده و باز براي شاه عباس نامه نوشته و لابد او را به علل صلح خود با ترکان آشنا نموده و خواسته است که باز هم اتحاد کلمه بين دو کشور پابرجا بوده و به کمک يکديگر با دشمن مشترک مبارزه کنند. خبري داريم که در سال 1015/1606 هيأتي از آلمان به سرپرستي وراتيسلاو از پراگ به ايران آمده و در 1609 به ايران رسيده، اما وراتيسلاو نيز مانند کاکاش بيمار شده و در گذشته و رياست اين هيأت سياسي به ديگري سپرده شده و او در سال 1018/1609 شاه عباس را در اردبيل ديدار کرده است. از اين هيأت هيچ مدرک کتبي يا سفرنامه اي در دست نيست، ولي بر روي يک صندوق لاکي که در سال 1019/1610 در ايران ساخته شده تصويري از باريابي اين هيأت به حضور پادشاه صفوي نقش شده است. شاه عباس و ترويج هنراز اقدامات اساسي دوران شاه عباس اول آن بود كه براي اولين بار در زمان او «صنعت قاليبافي» در تمام ايران رواج يافت و صنعت چيني سازي، ابريشم بافي، ساختمان سازي و سفالگري به اوج خود رسيد. شاه عباس بيش از همه در آباداني اصفهان كوشيد؛ به طوري كه در ميدان نقش جهان اين شهر، سه عمارت به نشانه سه شاخص طراحي و كم كم در ازمنه بعدي تكميل شد: الف. مسجد جامع عباسي (امام) و مسجد شيخ لطف الله (دو نماد از مذهب)، ب. كاخ عالي قاپو (نماد سياست)، ج. بازار (نماد اقتصاد). و معلوم است كه دو مسجد؛ يعني ديانت، بر آن دو؛ يعني سياست و اقتصاد، احاطه دارد. هنرنقاشي در دوران پادشاهي شاه عباس بزرگ شاه عباس فقط كارش اين نبود كه در خانه‌اش بنشيند و بكار خوشنويسان و نقاشان بپردازد . هنر ايران صرفنظر از وقايع سياسي راه خود را پيش گرفته بود و هر روز به پيشرفت خود ادامه ميداد . ديگر بهزاد سرپرستي نقاشان را نداشت . شيخ‌زاده شاگرد او هم اين دنيا را وداع گفته بود . شيخ‌زاده اهل خراسان بود و يكي از شاگردان او او عبدالله مصور بود كه او هم خراساني بود و از نقاشان معروف بشمار ميرفت . آقا ميرك تبريزي هم شاگرد ديگر بهزاد بود ، با اينكه بعضي‌ها در اين گفته ترديد كرده‌اند . سلطان محمد همكار بهزاد بود و مدتي در زمان شاه طهماسب رياست كتابخانه پادشاهي را بر عهده داشت . محمد مذهب همزمان اين نقاش بود و تمام اينها به سبك و شيوه بهزاد كار ميكردند . سلطان محمد پسري داشت به نام محمدي كه شاگردش بود و تخصص او در تهيه پشت جلدهاي رنگ روغني زير لاك و نقاشي مجالس پرجمعيت بود . اسكندر منشي نامي از او برده است .ما فقط نام نقاشاني را كه در زمان پيش از پادشاهي شاه عباس يعني در زمان شاه اسماعيل و شاه طهماسب شهرتي داشته‌اند ذكر مي‌كنيم .اين نقاشان به ترتيب حروف الفبا به قرار زيرند : احمد قاضي – احمد قزويني – احمد شيخ – ابراهيم ميرزا – اسماعيل پسر شاه طهماسب – بابا حاجي – بهرام افشار – بهرام ميرزا – بهرام قلي افشار – بهزادكمال‌الدين – برج‌علي اردبيلي – درويش حسين نقاش – درويش محمد مولانا – درويش محمد نقاش – ديوانة تبريزي – دوست ديوانه – دوست محمدبن سلمان نظام‌الملك – زين‌العابدين – جنيد – حبيب‌الله مولانا اهل ساوه – حسن علي – حيدر علي – حيدر دولت ميرزا محمد – حسين قزويني – حسام‌الدين – عبدالعزيز – عبدالجبار – عبدالصمد – عبدالوهاب – عبدالمعصوم ميرزا – علي اصغر – علي دوست – علي بن نظام – سياووش بيك – سلطان محمد – سراج‌الدين قاسم – شاه محمد – شاه قلي – شمس‌الدين – شيخ محمد مولانا – صادق بيك – شيخ كرماني – شيخ‌زاده – طهماسب شاه – كافي – كمال‌الدين علي القفار – كمال‌الدين حسين – كمال‌الدين مولانا – كمال تبريزي – ملك قاسم – ماني شيرازي –مقصود – ميرك آقا – مير مصور – مير نقاش – مير سيد علي تبريزي – مير علي مولانا تبريزي – مير محمد – ميرزا شاه حسين – محمد علي – محمد هراتي – محمد معين – محمدي – مظفر علي مولانا – مراد ديلمي – نباتي تبريزي – نقدي بيك – ناصر خواجه – ولي مولانا – يوسف ملا . بسياري از اين نقاشان در زمان شاه عباس نيز زنده بوده‌اند و براي او كار ميكرده‌اند ولي سبك كارشان بطور كلي دنبالة سبك كار بهزاد و به شيوه نقاشان قرن دهم در هرات و شيراز بوده است . در زمان شاه عباس از شيوه‌‌‌هاي قديمي تقليد ميشد ولي پيشرفتي در آن شيوه حاصل نگرديد و نقاشان آن دوره جز روسازي از كار استادان قديمي نميكردند . نقاشي رنگ و روغني هنوز وارد ايران نشده بود و تنها براي پشت جلدها و قلمدان‌‌‌ها و جعبه‌‌هاي جوهرات از آن استفاده ميكردند . نقاشي همواره با كمال ظرافت انجام ميگرفت ولي پرسپكتيو مورد توجه نقاشان نيست . سايه و روشن در نقاشي وجود ندارد و از تمام تصنعاتي كه در آن زمان در نقاشي اروپا معمول بود خالي است ولي آيا نقاشان امروزي تصنعات را كنار نگذاشته‌‌اند و مطابق اصول نقاشي ايراني در عهد شاه طهماسب و شاه عباس كار نميكنند ؟ ولي در عوض رنگ‌‌هايي كه نقاشان بكار برده‌‌‌اند حتي براي شخصي مانند شاردن كه نقاشي ايراني را سخت تنقيد كرده است بسيار جالب بنظر آمده است . مسافران ديگري نقاشي ديواري كاخ‌هاي اصفهان را با ديدة عبرت نگريسته‌‌اند . انگلبرت آلماني پزشكي بود كه همراه سفارت شارل يازدهم پادشاه سوئد در زمان شاه سليمان به ايران آمد . وي در كاخ چهل‌‌ستون مدتي دو تابلوي نقاشي ايران را كه مربوط به تاريخ اين كشور بوده است نگريسته از تناسب رنگ‌هاي آن لذت ميبرد . در كاخ خلوت بيك نيز نقاشي‌هاي ديواري توجه او را جلب مينمايد . در دوران شاه عباس تحول فوق‌العاده‌‌اي در هنر نقاشي ايران بوجود آمد و روش‌هاي جديدي پديدار شد . هنر نقاشي اروپايي بيش و كم هنر نقاشي ايران را تحت تأثير قرار داد و در اواخر دوران صفوي پرتره‌سازي با تصويرسازي نيز معمول گرديد . امروز وقتي ما از نقاشان دوران صفوي صحبت ميكنيم بيشتر نظرمان صفحات مصور است ولي امرا و پادشاهان وبزرگان آن زمان از نقاشيهاي ديواري كه تقريباً تمام ديوارهاي داخل كاخ‌هايشان را مي‌پوشانيد لذت ميبردند . رضاي عباسي و آقا رضا سبك بخصوصي بوجود آوردند كه در آن خط بيش از رنگ اهميت داشت در واقع پيش از رضاي عباسي نقاشي بيشتر جنبه تزييني داشت و به حركات و حالات اشخاص كمتر توجه ميشد در حالي كه در دوران شاه عباس به حالات و حركات اشخاص توجه ميشد . بعلاوه سابقاً نقاشي براي تصوير صفحات بود و بنا بر اين لازم بود ارتباطي با متن كتاب داشته باشد ولي در زمان شاه عباس صفحات نقاشي شده ارتباطي با متن ندارد بلكه فقط براي حظ چشم ساخته شده‌اند .
شاه عباس اول صفوى (9)
از راست به چپ: ایاز، سلطان محمود، شاه‌عباس یکم و شیخ. مینیاتوری مرقع از سده ۱۷ در موزه رضا عباسی.ذيلاً تمام نقاشان اين دوره را فقط براي ذكر نامشان ارائه ميدهيم: آقانوبان كه با معين مصور كار ميكرد – آقا رضا – اسدالله شيرازي – افضل توني – بهرام عباسي – ذرويش حيدر – فيليپ آنژل هلندي – حبيب‌الله مشهدي – حيدرقلي نقاش – علي‌نقي ابن شيخ عباس – علي‌قلي بك چوبدار – عنايت‌الله اصفهاني – ژان نقاش هلندي – ژول نقاش يوناني – كمال – خيرات خان – لوبرون نقاش هلندي – لوكار نقاش هلندي – ملك حسين اصفهاني – منوچهر – مير يوسف – ميرزا محمد الحسن خاني – محمد علي پسر ملك حسين اصفهاني – محمد اكبر – محمد حسين – محمد مصور – محمد قاسم – محمد رضا – محمد سليم تبريزي – محمد يوسف الحسيني – محمد زمان – محسن – مظفر علي – معين‌الدين – معين مصور – مراد ابن علي – پرويز – پير محمد الحافظ – قاسم – قدرت‌الله – رضاي عباسي – رضا فاريابي – رضاي مصور – صادق بيك – صالح مذهب نقاش – شيخ عباسي – شيخ محمد مولانا – سياوش بيك – سلطان علي شوشتري . مقامات مذهبي در عصر صفويه در اين زمان، علماي بزرگ با القاب «شيخ الاسلام»، «صدر» و «ملاباشيگري» خوانده مي شدند. شيخ الاسلام: رئيس همه علما بود و حكم او را شاه مي داد (البته اين حكم، تفويضي نبود، بلكه به مقام اجتهاد دلالت داشت). ملاباشيگري: مقامي كه رابط بين علما و دربار بوده است (اين نقش در زمان قاجاريه به امامان جمعه داده مي شد). صدر خاصه: به امور مذهبي سلطنتي رسيدگي مي كرد. صدر عامه: اداره موقوفات در زمان شاه عباس به اين مقام داده شد؛ قضاوت هم با مقام صدر عامه (صدرالممالك) بود. مقر اصلي مقام صدر، دارالسلطنه بود. بست نشيني: در خانه برخي علما قسمتي وجود داشت كه اگر كسي به آنجا مي رفت و بست مي نشست، هيچ مقام دولتي حق تعرض به او را نداشت. همين امر، عامل درگيري بين دولت و علما بود و تا حدودي باعث تخفيف ظلم و ستم برخي حكام محلي مي شد (اين مورد به ويژه در كشوري كه عدليه و دستگاه مستقل قضايي نداشت -- در دوره قاجاريه -- جلوه بيشتري داشته است). كارهاي مهم شاه عباس .1 شاه عباس در زمان خود، شهر اصفهان را به طرز باشكوهي ساخت؛ چنان كه شهر اصفهان بعد از بغداد بزرگ ترين شهر در تاريخ جهان اسلام بود كه تا آن زمان ساخته شده بود. (يك شهر مي تواند نمايانگر روح و فرهنگ زمان خود باشد)؛ .2 شاه عباس اول، كاروانسرا و شبكه راه سازي را در ايران توسعه داد، كه اين خود باعث توسعه بازرگاني شد؛ .3 صنعت قاليبافي را از يك صنعت محدود روستايي به يك صنعت ملي تبديل كرد؛ .4 ابريشم را به اروپا صادر كرد و از اين راه ثروت عظيمي به ايران آورد و ايران به بزرگ ترين صادركننده ابريشم در دنيا تبديل شد (البته اين انحصار بعدها به وسيله اروپاييان از بين رفت)؛ .5 فنون مربوط به كتاب، كاغذ و هنر و نقاشي و علم را رشد داد؛ .6 شهر فرح آباد ساري را بنا كرد كه كاخ تابستاني او نيز محسوب مي شد؛ .7 كاخ اشرف را بنا كرد؛ .8 ناحيه صنعتي جلفا را ايجاد كرد؛ .9 در زمينه رشد صنايع نظامي و ايجاد مشاغل و حرفه ها تلاش زيادي كرد، .10 در سايه امنيت و رشد مدنيت ايجاد شده، رشد علم و فرهنگ و ترويج فكر و مباحثه و نوشته هاي متعدد فقهي، فلسفي، اجتماعي و عرفاني و ادبي به منصه ظهور رسيد، وجود شخصيت هاي بي نظير مثل شيخ بهائي، ميرداماد، ميرفندرسكي و ملاصدرا مؤيد اين نكته است. صفات منفي شاه عباس 1- راه حل هايي كه شاه عباس براي تقويت حكومت خود در پيش مي گرفت، گاه در پايان به ضرر حكومت صفويه تمام مي شد (از جمله كشتن برخي شاهزادگان)؛ 2- نظام ولايات خاصه را به وجود آورد كه باعث شد ماليات زيادي بر مردم تحميل شود و ظلم و ستم، اجحاف هاي بعدي را در پي داشته باشد؛ 3 - با كاهش قدرت قزلباش ها، ايران را از يك نيروي نظامي قوي محروم كرد كه همين بعدها باعث تضعيف صفويه شد؛ 4- فرزندانش را به علت سوءظن به آنها مي كشت، و بدين ترتيب جانشين لايقي براي خود باقي نگذاشت. شاه عباس اگر چه با مردم و رعایا مهربان بود ولی آنچه که معلوم است حکایت از آن دارد که فردی دقیق و سخت گیر - به ویژه در خانواده اش – بود. پدر خویش را به زندان محبوس ساخت، دو برادرش را نابینا کرد، پسرش را به ظن آنکه علیه وی شورش کند کشت، دو پسر کوچکش را نابینا کرد و پسر دوم او نیز در زمان حیات وی مرد. گویند در جنگ گرجستان، گرجی‌ها را قتل عام کرد، و بیست هزار خانوار گرجی را به اسارت گرفت و در ظرف ۲۰ روز هفتاد هزار تن از آنان را کشت. اقدامات در جهت آبادانی ایراناصفهانمیدان نقش جهان، مسجد امام (نام پیش از انقلاب آن به مدت چند قرن مسجد شاه بوده)، عالی قاپو، بخش‌هایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ، پل‌های رود زاینده رود، کانال کشی آب‌های کوه کوهرنگ به سمت زاینده رود از آثار نیک اوست. اگرچه نزدیک به نیم هزاره از زمان او گذشته‌است ولی هنوز اصفهان به بناهای فرهنگی و هنر عصر صفوی می‌بالد چنانچه که در سال ۱۴۲۸ قمری «پایتخت فرهنگی دنیای اسلام» بود.مشهدشاه عباس همانطور که بسیاری از جهانگردان و مورخین اظهار داشته‌اند فردی وطن پرست بود، برای همین و برای آنکه فرهنگ زیارت را در بین مردم قرار دهد، در سال ۱۰۰۹ پیاده عزم مشهد کرد و به دستور وی فقط ۹۹۹ کاروانسرا در آن سال و تعداد بسیار بیشتر در سال‌های پس از آن احداث گردید. وی مشهد را به طور رسمی «شهر مقدس ایران» قرار داد تا آنکه مردم به زیارت امام هشتم شیعیان بروند و از رنج و مشقت‌های سفر حج و سخت گیری‌های حکام ولایات عثمانی دیگر خبری نباشد.مازندراندیگر سرزمین خوش وقت مازندران است؛ زیرا شاه عباس همیشه به اینکه از طرف مادری مازندرانی بود افتخار می‌ورزید؛ مادر او از اهالی ساری - و یا به روایت برخی، از اهالی اشرف - بود. بدین سان شاه عباس در سال ۱۰۳۲ شهر اشرف (بهشهر امروزی) را به وجود آورد و عمارت‌های کلاه فرنگی و بناهای زیبای عباسی را به وجود آورد و شاه که فردی گردشگر بود همیشه به آن جا برای شکار می‌رفت. در سال ۱۰۳۳ نیز شهر فرح آباد را احداث کرد و آن را مرکز حکومت مازندران کرد - تا پیش از آن بارفروش (بابل امروزی) مرکز مازندران بود - و برای آن شهر کوشش بسیار نهاد - که بدبختانه آن شهر و ساری در هجوم روسها در دوران پطر کبیر در آتش خاکستر شد و ساری باری دیگر مرکز ایالت مازندران گشت- شاه عباس از جاجرم در خراسان تا دشت مغان در اردبیل شاهراهی ایجاد کرد تا به وسیله آن مازندران به رونق سابق بازگردد. همچنین دیواری عظیم در نزدیکی بندر گز ایجاد کرد تا به‌وسیله آن مازندران از هجوم ترکمن‌ها در آرامش بسر برد؛ پیتر دلاواله در سفرنامه خویش از فرهنگ و تمدنی در مازندران وصف می‌کند که تا به آن زمان در هیچ کجای دنیا نظیر آن را ندیده بود.سایر نواحی ایرانوی راه‌ها را ایمن ساخت و همچنین برای تعمیر و احداث راه‌های جدید همت گماشت؛ گرجی‌ها و ارامنه را که در جنگ گرجستان به اسارت گرفت اختیار داد تا آزادانه در فرح آباد زندگی کنند و همچنین در کنار اصفهان زمین به آنها داد و آنها شهر جلفا را ساختند؛ بندر گمبرون را در سال ۱۰۲۳ و جزیره هرمز را به سال ۱۰۳۱ از تصرف پرتغالی‌ها خارج ساخت. تسامح و حسن سلوک شاه عباس بزرگ تسامح نسبى او در عقاید که واکنشى در مقابل سیاست خشک شاه طهماسب و سیاست خشن شاه اسماعیل دوم بود، اتباع ادیان مختلف را در عصر او آزادى قابل ملاحظه‏اى داد. با ارامنه که تعداد پنج هزار خانوار آنها را از جلفاى آذربایجان به اصفهان کوچ داد، و جلفاى جدید بنا کرد، با محبت و ملاطفت خاصى رفتار مى‏کرد. نسبت به عیسویان اروپایى و حتى بازرگانان هندى نیز با تسامح و حسن سلوک بود. البته این تسامح شامل حال اکثریت اهل تسنن نبود و فرمانرواى شیعى، غالبا" به خود حق مى‏داد، پیروان اهل سنت داخل را به چشم بدبینى و سوءظن بنگرد. دوران فرمانروایى شاه عباس اوج اعتلا و عظمت دولت صفوى بود. این عظمت که در سایه مجاهدتها و پیروزیها و سیاستهاى درست شاه عباس حاصل شد، در پایان سلطنت پر شکوه اما مهیب و مستبدانه‏اش، به بارنشست و خود اسباب انحطاط فرمانروایان بعدى و بازماندگان او شد. الزام شاه به تربیت فرزندان در حرم خانه و جلوگیرى از ورود آنها به عرصه سیاست، که از یک بدبینى و عدم اعتماد و بیم خطر از سوى آنان ناشى مى‏شد؛ فرمانرواى لایقى چون او براى جانشینى‏اش باقى نگذاشت تا نهال کاشته شده را با سیاستهاى مدبرانه و متعهدانه آبیارى و تنه آن را تنومند سازد. چنین شد که ثمره این همه تلاش و کوشش و تدبیر و سازندگى، به زودى از دست رفت، و با مرگ خود شجره صفوى و حکومت آنها را در هم پیچید. مرگ شاه عباسشاه عباس، در شصت سالگى، در حالى که با وجود بیمارى، اندیشه تسخیر بصره را در سر مى‏پروراند و حتى سردار خود امام قلى خان را به اقدام به این کار فرمان داده بود، در مازندران به بستر افتاد؛ اندک اندک بیماریش سخت شد و در عمارت سلطنتى اشرف «بهشهر» در جمادى الاولى 1038 ق / 1629 م وفات یافت. جنازه‏اش را از مازندران به قم انتقال دادند و در آنجا به خاک سپردند. بعد از وى نواده‏اش سام میرزا با عنوان شاه صفى به سلطنت رسید. دوران پس از شاه عباس و آغاز زوال صفويهعلل سقوط صفويه انحطاط صفويه و جانشينان، شاه عباس اول (1135-1038) حكومت و كشورداري شاه عباس اول، اوج قدرت و رشد صفويان است. بعد از شاه عباس اول اين رشد و ترقي شتاب كمتري به خود گرفت؛ تا آنجا كه سلطنت مرشد سرخ كلاه ها به دست افاغنه نابود شد. امّا بعد از شاه عباس اول، تا زمان سقوط كامل، يك قرن طول كشيد. بد نيست جانشينان شاه عباس را تا قبل از به زير آمدن از تخت سلطنت در سراشيبي سقوط به اجمال معرفي كنيم. شاه صفي سياست تبديل ايالات به ممالك خاصه را به دليل آنكه منافع بيشتري در آن مي ديد، ادامه داد؛ هر چند كه اين عمل سبب كاهش قدرت نظامي كشور شد و در نتيجه بغداد از دست ايران رفت. شاه عباس دومسياست تبديل ولايات كشور به ولايات خاصه را تداوم بخشيد؛ كه اين عمل، باعث فشار بر مردم و ايجاد بي نظمي بيشتر و سستي پايه هاي نظام حكومتي و اداري صفويان شد. شاه سليماناز اين شاه به بعد، هرچند كه قدرت اصلي مذهبي و معنوي جامعه بيشتر در دست علماي شيعه بود، رقابت سياسي دربار و وزراي ايراني و نيروي سوم همچنان روند انحطاط خود را ادامه داد و اين رقابت و نبود وحدت، اقتدار و حاكميت مركزي را تضعيف كرد. مرحوم مجلسي -- از علماي برجسته شيعه -- معاصر اين شاه بوده است. در اين دوران، تشيع فقاهتي غالب شد و قدرت سلاطين صفوي از نظر قداست ديني پايين تر آمد و بدين ترتيب، با تغيير فضاي اجتماعي كشور، قدرت تصوف كاهش يافت ولي رقابت هاي مذهبي همچنان ادامه داشت و اين رقابت ها در عرصه هاي مختلف به دليل نبود تدبير مركزي و فرد لايقي كه بتواند از اين رقابت ها براي بالندگي جامعه استفاده كند در كنار پريشاني اقتصادي و نظامي، عاملي ويرانگر براي كشور قزلباشان محسوب مي شد و درنهايت باعث برهم خوردن تعادل جامعه و حكومت صفوي شد. شاه سلطان حسين (سقوط 1135)در زمان او، بي كفايتي دربار به اوج خود رسيد و حرمسرا قدرت زيادي پيدا كرد؛ ضعف نظام كشور كم كم هويدا شد؛ و با سست شدن اركان نظام، افغان ها آخرين ضربه را فرود آوردند. شاه سلطان حسين در زماني مي زيست كه سلطنت تيموريان هند نيز سست شده بود و اين باعث شد كه افغان ها آزادي عمل زيادي پيدا كنند. محمود افغان در رأس قدرت قرار گرفت و با بيست هزار نفر از كرمان به يزد آمد. در زمان چهار سلطان آخر صفويه، (قدرت مرشد كامل) كم و در مقابل، قدرت علما زياد مي شود. نيروي سياسي علماي شيعه وارد صحنه سياست ايران مي شود. در نتيجه، شاه دو مورد از اهرم هاي مشروعيت اوايل صفويه را ازدست مي دهد: .1 مرشد كامل، .2 ادعاي نيابت و جنبه تقدس مذهبي. البته اين به معناي تزلزل در مشروعيت آنان نبود، و ظاهراً محبوبيت صفويه حتي تا دهه هاي بعد از سقوط آنان كم و بيش در ميان مردم باقي بوده است. علاوه بر اينها، وضع اقتصادي نابسامان و نيروي نظامي ضعيف مي شود. البته اگر همه اين عوامل با كفايت و تدبير برنامه ريزي مي شد و در مسير درست قرار مي گرفت، رشد و بالندگي جامعه را در پي داشت. نبايد از نظر دور داشت كه با تمام اين احوال، صفويه همچنان بزرگي و شكوه داشت و اثر اين شكوه و بزرگي حتّي تا دهه هاي بعد نه تنها در ذهنيت مردم ايران كه در اروپا هم باقي مانده بود. سقوط صفويه در زمان شاه سلطان حسين، ديگر نيرويي به نام قزلباش وجود نداشت؛ هنگام به قدرت رسيدن محمود افغان، صفويه در ايران و تيموريان در هند در ضعف به سر مي بردند. عصبيت صفويه به طور محسوسي از ميان رفته بود. شاه سلطان حسين فردي كم اقتدار براي حكومت بر ايران بود. اقبال ديگري كه محمود افغان داشت، اين بود كه حاكم مقاوم كرمان هنگام محاصره شهر درگذشت. در اين زمان، حكومت عثماني در وضعي نبود كه به ايران حمله كند. روس ها البته به ايران طمع داشتند؛ امّا در كل اين دوران، استعمار نقش اصلي و محوري ندارد و بعد از جنگ دوم ايران و روس بود كه بيگانگان كاملاً بر روند سياست ايران تأثير مي گذارند. محمود افغان در سال 1135هـ. ق. به ايران حمله كرد و با استفاده از عوامل مذكور توانست اصفهان را محاصره و بعد از شش ماه با كشتن هشتاد هزار نفر اصفهان را فتح كند. محمود افغان پس از فتح اصفهان، بسياري از آثار تاريخي، بناها، قصرها و آبادي ها را نابود كرد و شاهزادگان صفوي را كشت. سركوب فتنه افغان شاهزادگان صفوي به كمك نادرشاه افشار موفق شدند افغان ها را سركوب كنند؛ و چند سال بعد (سال 1142) نادر توانست ايران را از فتنه افغان نجات دهد. خلاصه تاريخي:شاه عباس یکمتولد: ۱ رمضان۹۷۸ هجری قمری / ۱۵۷۱ میلادی، هرات مرگ: ۲۴ جمادی‌الاول ۱۰۳۸ هجری قمری / ۱۶۲۹ میلادی، اشرف (بهشهر کنونی در استان مازندران) تاج گذاری: ۹۸۹ هجری قمری مکان تاج گذاری: شهر هرات در ایالت خراسان (اکنون در افغانستان) جانشین: شاه صفی (سام میرزا پسر صفی میرزا)منابع تحقیق :daneshnameh.roshd.ir bashgah.netichodoc.irsispda.comwww.zangetarikh-tabadkan.persianblog.irnoorportal.netcloob.comforum.takdownload.irdaneshju.irFa.wikipedia.orgariarman.org (ارشام پارسی)تبیان همداندایرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی کتاب روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويهسفرنامه پیتر دلاواله جغرافیای تاریخی مازندران هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱عالم آراى عباسى /ج





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 846]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن