تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 9 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

تعمیرات مک بوک

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793295607




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شاه عباس اول صفوى (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شاه عباس اول صفوى (4)
شاه عباس اول صفوى (4) تهيه كننده : محمود كريمي شروداني منبع : راسخون ارتش جدید ایران در عهد شاه عباس اول «1003-1007 ق / 1595 - 1589 م»فقدان انضباط سپاه قزلباش که غالبا" نتیجه اختلافات سرکردگان آنها و علاقه شان به اعمال نفوذ در جریان امور دربار و دولتخانه بود، آن سپاه را فاقد تحرک و کارایى لازم به ویژه در برخورد در مقابل دشمنى غدار و مجهز و منضبط همچون عثمانى مى‏ساخت. از سوى دیگر، همینکه سران قزلباش از قدرت و نفوذى برخوردار مى‏شدند، منافع طایفه‏اى و گروهى آنان بر مصالح مملکت و عمومى‏پیش مى‏گرفت و در دستجات سیاسى و انواع زد و بندها و توطئه ها درگیر مى‏شدند. پادشاه صفوى از همان آغاز جلوس بر تخت، سیاست صبر و حوصله و درعین حال قاطعیت در برخورد را پیشه خود ساخت. هنوز بخشهاى وسیعى از شرق و غرب ایران در اختیار نیروهاى بیگانه بود و بى کفایتى پادشاهان پیشین صفوى و اختلافهاى داخلى، شیرازه امور را از هم پاشیده بود. شاه عباس پس از تاجگذارى، نخستین دشمنان و رقیبان داخلى را که در انواع توطئه‏هاى پیشین دست داشته‏اند، از میان برداشت. در ادامه نیز با اتحاد با قزلباشان بر علیه وکلى خود مرشد قلى خان مواجه شد که على رغم ناخرسندیش از این سیاستمدار ماکیاول و زیرک، جانب پشتیبانى و دفاع از او را بر عهده گرفت، و گروهى دیگر ازسران قزلباش در این آزمایش قدرت جان باختند. اما حذف قزلباشان که هنوز ستون فقرات نیروى نظامى‏صفوى را تشکیل مى‏دادند، آن هم در آن اوضاع آشفته و خطرناک و دشمنان خارجى در کمین نشسته، باعث خارج شدن سى هزار نیروى قزلباش از خدمت «شاهانه» شد و این خود در آن برهه، فاجعه‏اى محسوب مى‏شد. شاید سران قزلباش هم بر مبناى همین شیوه سنتى سرباز گیرى صفوى که به هنگام نیاز از طوایف گوناگون به خدمت مى‏آمدند و تنها از سرداران طایفه خود دستور مى‏گرفتند، بود که تصور مى‏کردند در چالش قدرت شاه و تقاضاى سهم سیاسى و اقتصادى بیشتر از حکومت، مى‏توانند شرکت جویند و موفق بیرون آیند. چه در هر زمان مى‏توانستند با عدم قرار دادن امکانات انسانى و تسلیماتى خود، شاه را در مضیقه قرار داده و در صورت اتحاد چند طایفه، دولت را به زانو درآورند. شاه عباس بزرگ بانی ارتش نوین ایران شاه عباس کاملا" واقف بود که نمى‏باید از تعداد نیروی نظامى‏ایران در مقابل دشمنان خارجى کاسته شود؛ از این رو، به میزان تسویه سران قزلباش، کوشش کرد تا بناى ارتش جدیدى را پایه نهد که تابع امر دولت و به ویژه شخص شاه بوده، اختلافهاى جناحها و طوایف موجب تضعیف آن نگردد. سیاست تأسیس ارتش جدید، یکى از تدابیر پر دامنه شاه عباس بود که بنیان دولت صفوى را به کلى دگرگون ساخت و تحت تأثیر خود قرار داد. تأسیس لشکرى از «غلامان» یا قوللر «بندگان» که عموما" از اسیران گرجى، ارمنى و چرکسى یا از پسرانى از ایشان به وجود آمده بود، در دستور جدى قرار گرفت. اغلب این اسیران در زمان شاه طهماسب به ایران آورده شده و به دین اسلام مشرف شده بودند. افراد این لشکر جدید که سرانجام تعدادشاه به 10/000 تن رسید، مستقیما" از خزانه شاهى حقوق دریافت مى‏کردند؛ به همین جهت، غلامان تنها از شاه فرمان مى‏بردند و تحت تسلط هیچ رهبر قبیله‏اى نبودند. تصمیم به پرداختن حقوق افراد غلامان از خزانه شاهى، این مسأله را پیش آورد که پول لازم براى پرداختها از کجا تحصیل شود. تا آن هنگام، قسمت عمده امپراتورى صفوى در تصرف قزلباشان بود که به عنوان فرمانداران ولایات، بزرگترین قسمت و سهم از درآمد ولایات را به مصرف خود مى‏رساندند؛ که در مقابل این استفاده سیاست و اقتصادى «رافت» باید تعداد معینى سرباز حاضر به خدمت داشته باشند که هر وقت پادشاه از آنان خواست، براى جنگ در اختیارش قرار گیرد. اگر این فرمانداران ولایتى در اداره مرکزى نیز صاحب منصبى بودند، که غالبا" نیز چنین بود، در این صورت خود در دربار مى‏ماندند و نایبى از سوى ایشان فرماندار ولایت مربوطه مى‏شد. این فرمانداران قزلباش از مالیاتى که دریافت مى‏کردند، تنها جزء ناچیزى را به مرکز مى‏فرستادند، و تازه آنچه به مرکز مى‏رسید، مستقیما" در اختیار شاه قرار نمى‏گرفت، بلکه تحت اداره وزارت خاصى به نام دیوان مملکت بود. درآمدى که شاه براى مخارج دستگاه سلطنتى به آن نیاز داشت از اراضى سلطنتى به نام «خاصه» فراهم مى‏شد که ناظران و مباشران شاهى آن را جمع آورى و به خزانه شاهى تسلیم مى‏کردند. چون شاه عباس، شمار سربازانى را که مستقیما" از این خزانه حقوق مى‏گرفتند افزایش داد، ناگزیر باید بر وسعت اراضى «خاصه» به زیان اراضى دولتى مى‏افزود. این فرآیند در زمان شاه عباس و جانشینانش مشکلات عدیده‏اى را پدید آورد، چه متولیان مالیاتى کوشش مى‏کردند تا هر چه بیشتر درآمد حاصل کنند و این امر موجب ظلم و تعدیهاى فراوان مى‏شد: رعایا تحت فشار تحصیلدارانى قرار مى‏گرفتند که اصولا" توجهى به آبادانى سرزمینى که از آن مالیات وصول مى‏کنند، نداشتند. با وجود همه این تلاشها، عباش نتوانسته بود هنوز نظم را بازگرداند و شمار سربازان را به حدى برساند که بتوانند از بدتر شدن اوضاع در شرق ایران جلوگیرى کنند؛ پس هنوز وابستگى به نیروى نظامى‏قزلباش احساس مى‏شد و حذف کامل آنها ممکن نبود. از سوى دیگر، شاه هنوز تردید داشت که سربازان تازه نفس و ارتش کوچک و جدید خود را وارد جنگى منظم نماید؛ به ناچار کوشید تا تدابیر انضباطى شدیدى بر ضد همه سران قزلباش اتخاذ نماید و آنهایى را که در پیوستن به سپاه شاهى تردید و کاهلى مى‏کنند و یا در اراسل سربازان تحت الامر خود اهمال مى‏نمایند، از فرماندارى ولایات برکنار و بازگشتن آنها را به مقامهاى از دست داده، مستلزم هزینه هاى سنگین نماید. بی اعتمادی شاه عباس به سران قزلباش بى اعتمادى پادشاه صفوى به سران قزلباش، چنان عمیق و ریشه‏اى شده بود، که شاه حتى نمى‏توانست سران وفادار را در میان قزلباشا تشخیص داده یا با خود همداستان کند؛ به همین جهت، این سران همواره در معرض خشم بى دلیل یا با دلیل شاه قرار داشتند و برخى نیز بى خبر کشته مى‏شدند؛ چنانکه در 1007 ق / 1598 م شاه عباس فرهاد خان قرمانلو را پس از سالها جنگیدن ماهرانه در ولایات گیلان و مازندران، به خاطر اشتباهى که در نبرد با ازبکان پیش آمد، به قتل رساند. پس از 1003 ق / 1595 م، ثمره سیاستى که شاه براى تربیت کردن غلامان جهت مقابله بانفوذ قزلباشها در پیش گرفته بود، آشکار شد. براى نخستین بار در دولت صفوى، فرماندارى ایالت بزرگى چون فارس به یک گرجى به نام الله وردى خان واگذار شد که منصب قوللر آقاسى یعنى فرماندهى غلامان را نیز داشت. الله وردى خان، بیگلربیگى فارس، پیش از آن وفادارى خود را نسبت به شاه با شرکت در قتل مرشد قلى خان وکلى در 996 ق / 1589 م آشکار ساخته بود. براى خدمتى که در آن هنگام انجام داده بود، به لقب سلطان و فرماندارى کوچکى نزدیک اصفهان مفتخر شد. با رسیدن به فرماندارى ایالت فارس، وى نخستین غلامى‏بود که با سران قزلباش برابر شد و رأیى برابر ایشان درشوراى شاهى پیدا کرد. از آن پس اطاعت نسبت به شاه بیش از عضویت قزلباش ملاک توجه قرار گرفت: به زودى شمار غلامانى که مناصب عالى ادارى در اختیارشان قرار گرفت رو به فزونى نهاد و حدود بیست درصد منصبهاى دولتى را شامل شد. الله وردى خان در 1007 ق / 1598 م به فرماندهى کل نیروى نظامى‏ایران منصوب شد، و تنظیم ارتش نوین ایران را در همان مسیرى که سر رابرت شرلى معین کرده بود، بر عهده او گذاشته شد؛ شرلى با برادرش آنتونى و قریب بیست و پنج نفر انگلیسى ماجراجو که حاضر به خدمت در برابر مزد بودند، به تازگى وارد ایران شده بود؛ هر چند ادعاى شرلى به اینکه، ایرانیان را به توپ و تفنگ آشنا کرده، کاملا" بى اساس است، ولى مصلحت اندیشى شرلى‏ها و همکارانشان به ویژه در مسایل مربوط به تربیت کردن واحدهاى سپاهى تازه و ریختن توپ بسیار مورد توجه قرار گرفت و بى تردید اثر گذار هم بود. علاوه بر لشکر غلامان که اکنون شمار آنها به 000/10 رسیده بود، سه فوج تازه تشکیل شد؛ یکى جانسپاران شاه که شمار آنها به 30/000 تن مى‏رسید و اینان نیز از غلامان بودند؛ دیگر فوجى 12/000 نفره از تفنگداران که ازمیان مردان نیرومند روستایى انتخاب شده بودند. و دیگر سپاهى مشتمل بر 12/000 سرباز و 500 عراده توپ. بدین ترتیب به کمک الله وردى خان، ارتش تازه‏اى به وجود آمد که شامل شصت هزار تفنگدار و پانصد عراده توپ بود. تمام افراد سپاه که جمعا" دو برابر تفنگداراى مى‏شد، فرمانبردار شخص پادشاه و هم تعلیم دیده و آماده کارزار بودند. متحرک، کار آمد و با انضباط از سرکردگان قزلباش هم، کسانى که کار دیده و با تجربه بودند و در عین حال وفادارى آنها به پادشاه اثبات شده بود، در این ارتش جدید وارد شدند. فرماندهان دو لشکر جدید؛ قوللر آقاسى و تفنگچى آقاسى که به ترتیب فرماندهى غلامان و تفنگداران را بر عهده داشتند، از صاحبان پنج مقام عمده دولتى بودند و بدین ترتیب عناصر جدید ارمنى، گرجى و چرکسى به مقامات على رسیدند. به دنبال ایجاد چنین ارتشى بود که شاه عباس خود را براى تسویه حساب با عثمانى که طى سالها، بخشهاى وسیعى از خاک ایران را تحت اشغال درآورده بود، به قدر کافى آماده دید. دوران شاه عباسى، که در طى عبور از یک دوره بحرانى دولت صفوى شکل گرفت، دوره پیشرفت و استحکام دولت صفوى و اعتلاى ایران و شکوفایى در همه زمینه‏هاست. تدابیر شاه عباس در زمینه بنیانگذارى ارتش نوین ایران، از جمله سیاستهاى درست و حساب شده و حاصل زحمات سرداران ایرانى است که امکان داد تا از تجزیه و فروپاشى ایران جلوگیرى شود و دست بیگانگان را از مام وطن کوتاه سازد. آغاز جنگهاى ایران و عثمانى - فتح نهاوند «1011 ق / 1603 م»چنانکه پیش از این اشاره شد، در 997 ق / 1589 م هنگامى‏که شاه عباس در خراسان بود، سنان پاشا معروف به چغال اوغلى، سردار ترک، که حکمران بغداد بود، به ولایت همدان تاخت و تا نهاوند پیش رفت و در آنجا قلعه استوارى بنا نهاد و گروهى از سپاهیان ترک را در آن قلعه جاى داد. پس از آن که شاه عباس در 999 ق / 1591 م با سلطان مراد خان صلح کرد، قلعه نهاوند به موجب مصالحه نامه در تصرف دولت عثمانى باقى ماند، و مدت پانزده سال این قلعه در خاک ایران، اما در اختیار حکمرانان ترک بغداد بود. مواجب و آذوقه قلعه نیز از بغداد مى‏رسید، هر چند سربازان ترک، که پیوسته به بهانه هاى گوناگون از خاک و قلمرو ایران مى‏گذشتند، اغلب به دارایى و املاک مردم دستبرد مى‏زدند. این موضوع که موجب ناخرسندى حکمرانان اطراف و مردم بود، مکررا" از طریق دولت ایران پیگیرى و توسط سفیران به دولت عثمانى شکایت کرده بود، اما نتیجه مطلوب حاصل نمى‏شد. در اواخر 1011 ق / 1603 م، هنگامى که سلطان محمد خان عثمانى گرفتار جنگهاى داخلى با جلالیان بود، گروهى از حکمرانان و سرداران ترک نیز، در بین النهرین و سر حدات غربى ایران به خودسرى پرداختند، از آن جمله؛ حکمران بغداد را که از طرف سلطان عثمانى منصوب شده بود، از شهر بیرون و فرد دیگرى به نام اوزن احمد را به حکومت بغداد گماشتند. با تغییر حکمران، بغداد از ارسال مواجب و آذوقه سربازان قلعه نهاوند سر باز زد. به همین جهت، نگاهبان این قلعه نیز سر به شورش برداشتند و در دزدى و تصرف اموال ایرانیان جرى‏تر شدند. چون این خبر در اصفهان به شاه عباس رسید، حسن خان، حاکم ولایت علیشکر را فرمان داد که به قلعه نهاوند حمله کرده، آنجا را از سربازان ترک پاکسازى و قلعه را ویران کند. این اقدام پادشاه صفوى، در واقع آغاز جنگهاى دنباله دار ایران و عثمانى است. حسن خان پیش از آنکه به پاى قلعه برسد، گروهى از رعایاى اطراف، که از ستمکارى و فساد ترکان به جان آمده بودند، بر آن قلعه حمله برده و به سبب خیانت یکى از قلعه بانهاى ترک، آنجا را به آسانى تسخیر کردند؛ و به فرمان حسن خان هم قلعه نهاوند را ویران ساختند. جنگهاى ایران و عثمانى / فتح تبریز «1012 ق / 1603 م»شاه عباس پس از آن که خراسان را از خطر تاخت و تاز ازبکان نجات داد و فتنه هاى داخلى را فرو نشاند، مصمم شد که آذربایجان و ولایات از دست رفته ایران را از دولت عثمانى باز گیرد. تجهیز و آموزش ارتش نوین ایران نیز این توان را به شاه صفوى مى‏داد تا در مصاف با عثمانى امکان پیروزى داشته باشد. حکام و مرز داران ترک هم، که دوران بردبارى شاه عباس را دلیل عجز و ناتوانى دولت ایران مى‏پنداشتند، گه گاه به کارهاى ناهنجار و بى رسمیهایى دست مى‏زدند؛ از جمله، احمد پاشا، حکمران وان، بازرگانان ایرانى را که از جانب شاه ایران به آن شهر رفته بودند، قتل عام کرد و اموال و نقدینه آنها را که مال خاص شاه عباس بود، مصادره کرد. در شروان هم، سرداران ترک چند تن از فرستادگان شاه را که براى خریدن کنیز و غلام به سوى داغستان مى‏رفتند، در راه کشته، اموالشان را غارت کردند. در اواخر سال 1011 ق / مه 1603 م گروهى از کردان اطراف سلماس، به ریاست غازى بیگ ابدال برادوست از اطاعت على پاشا والى ترک آذربایجان سر پیچیدند؛ على پاشا به قصد سرکوب ایشان از تبریز بیرون رفت، غازى بیگ پسر خود را نزد شاه عباس فرستاد و از وى درخواست کمک کرد. در همان حال، على پاشا حکمران تبریز، که از تهاجم ناگهانى شاه عباس به مناطق اشغال شده توسط عثمانى بیم داشت، دستور داد که در محل چمن اوجان، که آن زمان از نقاط مرزى آذربایجان ایران و عثمانى بود، قلعه‏اى بسازند. ذوالفقار خان قرامانلو - حکمران آذربایجان ایران - چون از این امر آگاه شد، شبانه از اردبیل به همراه پانصد مرد جنگى به سوى قلعه ناتمام تاخت و آن را به کلى ویران و تعدادى از سربازان ترک را نیز به قتل آورد و به اردبیل بازگشت. از اردبیل گزارش این حمله را براى شاه عباس به اصفهان فرستاد، و بدونوشت که چون على پاشا براى دفع کردان و یاغیان سلماس با گروهى از سپاهیان ترک از تبریز بیرون رفته، گرفتن شهر کار چندان دشوارى نخواهد بود. شاه عباس نیز او را خلعت فرستاد و فرمان داد تا جاسوسانى به تبریز فرستد از اوضاع شهر او را آگاه نماید. پس از آن، شاه در اصفهان شایع کرد که الله وردى خان امیرالامراى فارس بدو نوشته که کشتیهاى پرتغالى در خلیج فارس به جزایر بحرین حمله برده اند، و شاه خود را آماده درگیرى با آنها مى‏سازد و عنقریب براى مواجه با سپاه متجاوز به هرمز خواهد رفت. پادشاه صفوى به این بهانه و بدون آنکه سوءظن عثمانیها را برانگیزد، دستور تجهیز سپاه داد؛ چون این شایعه بر سر زبانها افتاد، اعلان کرد که الله وردى خان اطلاع داده که پرتغالیها از قصد خود چشم پوشیده اند و شاه دیگر به شیراز و از آنجا به هرمز نخواهد رفت؛ ولى چون گروهى از سرداران و سپاهیان آماده سفر گشته‏اند، و او نیز هوس استراحت و شکار دارد، به مازندران خواهد رفت و چندى در آنجا به سر خواهد برد. عزم شاه عباس در آزادسازی آذربایجان از دست عثمانی شاه با سپاهیانش در هفتم ربیع الاول 1012 ق / 15 اوت 1603 م در ظاهر به عزم مازندران، اما در اصل به مقصد تسخیر آذربایجان از اصفهان بیرون آمد. در همان حال، فرمانى براى الله وردى خان ارسال داشت و او را از عزم خود آگاه کرد و دستور داد تا آماده حمله به عراق عرب و فتح بغداد شود. پادشاه صفوى به جز تنى چند از نزدیکان و مشاوران خود، قصد نهاییش را با کسى در میان نگذاشت. از اصفهان تا کاشان را دو روزه پیمود و بامداد دهم ربیع الثانى 1012 ق / 17 سپتامبر 1603 م به کاشان رسید. از آنجا فرمانى براى ذوالفقار خان قرامانلو فرمانرواى آذربایجان ایران فرستاد و عزم خود ا آشکار ساخت و از وى خواست تا در سر حد اوجان در 20 ربیع الثانى / 27 سپتامبر به او بپیوندد. ذوالفقار خان نیز با سه هزار سپاه به شاه پیوست و در 21 ربیع الثانى / 28 سپتامبر به تبریز رسیدند و آن شهر را فتح کردند. پس از آن شاه عباس چون در شهر اقامتگاه مناسبى نیافت، به شنب غازان رفت و در آنجا به سان دیدن سپاه پرداخت. ایرانیان تبریز، چون از آمدن قزلباشان آگاه شدند، دسته دسته به استقبال آمدند و در شهر به کشتن ترکان پرداختند. شهر تبریز در این هنگام به ویرانه‏اى تبدیل شده بود و از آثار و عمارتهاى شاه طهماسب اول و شاه محمد خدابنده در آن کمتر اثرى دیده مى‏شد. سرداران عثمانى که نگهبانى قلعه شهر را بر عهده داشتند، با شتاب قاصدى نزد على پاشا حکمران تبریز، که براى دفع فتنه کردان سلماس بدان حدود رفته بود، فرستادند و او را از ورود سربازان ایرانى آگاه کردند. اما على پاشا که تصور نمى‏کرد، شاه عباس خود شخصا" در رأس سپاه به آذربایجان آمده باشد، موضوع را مهم نپنداشت و با جمعى از سربازان خود بدون شتاب راهى تبریز شد؛ چون به نزدیکى تبریز رسید از عمق ماجرا آگاه شد و در محل صوفیان آماده نبرد گردید. شاه عباس که تصور نمى‏کرد پاشاى ترک با سپاه اندکش به مقابله او آید، از دلیرى و بى باکى وى در عجب شد و بى درنگ از شنب غازان به عزم جنگ به دو فرسنگى تبریز رفت و در محل حاجى حرامى اردو زد. شکست سپاه عثمانی و آزاد شدن آذربایجان در جنگى که در روز بعد صورت گرفت، سپاهیان ترک با وجود مقاومت دلیرانه، شکست خوردند و راه گریز پیش گرفتند. در این نبرد، دو تن از سرداران نامى عثمانى به نامهاى: محمود پاشا و خلیل پاشا کشته شدند، و على پاشا حکمران تبریز هم دستگیر و به خدمت شاه آورده شد. شاه ایران بر سردار ترک، به سبب شجاعت و مردانگى و دلیرى وى، به دیده محبت نگریست، و چون على پاشا براى پسر جوان خود محمد امین بیگ نگران بود، و مى‏ترسید که در جنگ کشته شده باشد، دستور داد که پسرش را از میدان جنگ به در آوردند و بدو سپردند. پس از آن هم دستور داد قلعه تبریز را گرفتند و تمام داراى على پاشا را که در آن قلعه بود، به او باز پس دادند. على پاشا که انتظار چنین گذشت و مهربانى را از پادشاه ایران نداشت، چنان شیفته بزرگوارى وى شد که به خدمت او درآمد و مذهب شیعه اختیار کرد و از جمله نزدیکان و ندیمان شاه عباس گشت. على پاشا تا 1025 ق / 1616 م در خدمت شاه عباس بود. در این سال با اجازه شاه به مشهد رفت و در آنجا مقیم شد و یک سال بعد هم درگذشت. در تمام مدتى که پاشاى ترک در خدمت شاه ایران به سر مى‏برد، همه ساله سیصد تومان پول نقد و پانصد خروار غله به او داده مى‏شد. پس از مرگش هم به امر شاه عباس تمام داراییش به یکى از سفیران ترک سپرده شد تا به کشور عثمانى برد و به بازماندگانش دهد. در فتح قلعه تبریز، شاه عباس به مدافعان ترک قلعه پیام داد که چنانچه مقاومت نکنند، اگر در ولایت آذربایجان خانه و ملکى داشته باشند به ایشان سپرده شود و هر گاه در سلک خدمتگزاران ایران درآیند دو برابر مرسوم جیره‏اى را که از دولت عثمانى مى‏گرفتند، به آنها خواهد داد و هر گاه اراده بازگشتن به میهن خود داشته باشند، اجازه خواهند داشت که با زنان و فرزندان و اموال و اسباب خود خاک ایران را ترک گویند. سربازان ترک، تسلیم شدند و قلعه به دست سپاهیان ایران افتاد و جالب این که پادشاه ایران به وعده خود عمل کرد و اجازه غارت اموال ترکان را نداد و آن دسته نیز که خواهان ترک ایران بودند، با خویشاوندان و اموالشان به سلامت ایران را ترک گفتند. قلعه تبریز در 18 جمادى الاول 1012 ق / 24 اکتبر 1603 م به دست سپاهیان قزلباش افتاد و شاه خود به درون قلعه رفت. از جمله غنایمى که از این قلعه به دست آمد چهارصد عراده توپ برنجى بود که به اصفهان منتقل شد. چون قلعه تبریز بیش از بیست سال در تصرف دولت عثمانى بود، اتبع و افراد ساکن قلعه، در آنجا براى خود تأسیسات فراوان و دکان و خانه ساخته بودند؛ شاه عباس براى آن که صاحبان این بناها، یکباره دل از تبریز بکنند و قطع علاقه کنند، دستور داد تا تمامى تأسیسات و ابنیه قلعه را ویران ساختند. شاه عباس پس از آزاد ساختن تبرى و فتح قلعه مستحکم آن، براى باز پس گیرى دیگر ولایات نواحى همت گماشت.لشکرکشى شاه عباس به ارمنستان «1012-1013 ق / ? - 1604 م»شاه عباس پس از تسخیر تبریز و قلعه شهر، اقدام به باز پس گیرى دیگر ولایات از دست رفته ایران در آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شروان نمود که در زمان پدرش از ایران جدا گشته و به دست ترکان عثمانى افتاده بود. شاه نخست متوجه قلعه هاى ایروان و نخجوان شد، که از مراکز نظامى عثمانى در ارمنستان بود. در آغاز کار، ذوالفقار خان قرامانلو حکمران آذربایجان ایران را مأمور کرد که به قلعه نخجوان بتازد و آن جا را از دشمن پاکسازى کند. در این ایام، شمار سربازان ترک در قلعه حدود 150 نفر بیشتر نبود، زیرا شریف پاشا، بیگلربیگى آن شهر، پس از رسیدن خبر حمله شاه عباس به شهر تبریز، چون قله نخجوان را براى پایدارى آماده نمى‏دید، با بیشتر سپاهیانش به قلعه ایروان، که بسیار مستحکم و براى مقاومت آماده تر بود، رفت و در آنجا، ظرف بیست روز حصارى تازه ساخت و تمامى تجهیزات و آذوقه و اسلحه را براى یک مقاومت طولانى و دو ساله آماده کرد. با نزدیک شتن سپاهیان ذوالفقار خان، مردم به ناچار به استقبال آمدند و چون سربازان داخل قلعه یاراى مقاومت نداشتند، امان خواستند و قلعه را تسلیم کردند. بدین ترتیب نخجوان و توابع آن بدون خونریزى به تصرف قواى ایران درآمد. اطاعت سران شورشي از شاه عباسی پس از تسخیر نخجوان، بسیارى از امیران کرد و ایرانیان آذربایجان و ارمنستان هم، که ناگزیر اطاعت دولت عثمانى را گردن نهاده بودند، شاهى سیونى کردند و به اطاعت پادشاه ایران درآمدند. سپس شاه عباس متوجه ایروان شد و در یک فرسنگى قلعه اردو زد. ایروان در آن ایام سه قلعه داشت: یکى قلعه کهن، که در 991 ق / 1583 م به فرمان فرهاد پاشا - سردار ترک - و در زمان شاه محمد خدابنده - پدر شاه عباس - ساخته شده بود؛ قلعه‏اى کوچک که بر فراز تل بزرگى در جنوب غربى قلعه کهن ساخته و آن را قلعه کوزچى مى‏گفتند و سوم، قلعه نو، که در همان روزها به فرمان شریف پاشا ساخته شده بود. در این سه قلعه، نزدیک به دوازده هزار سرباز ترک براى دفاع و نبرد آماده بودند. شاه عباس سپاهیانش را به چند دسته تقسیم کرد؛ از آن جمله، ذوالفقار خان را با لشکر آذربایجان به گرفتن قلعه کوزچى مأمور ساخت، و قرچقاى بیگ، سردار نامى دیگر ایران را با غلامان خاص خود، در برابر قلعه کهن قرار داد. در همان حال، چون تفنگداران و توپچیان ترک از فراز حصار قلعه، سربازان ایرانى را هدف گلوله قرار مى‏دادند؛ شاه عباس به برخوردار بیگ انیس، توپچى باشى، فرمان داد در شهر ایروان، که تا پاى قلعه کهن یک فرسنگ بود، به توپ ریزى مشغول شود؛ و به امر وى از تبریز نیز چند عراده توپ که از ترکان به غنیمت گرفته شده بود، به ایروان آوردند «اواخر رمضان 1012 ق / اواخر فوریه 1604م». برخودار بیگ توپچى باشى، به دستور شاه قالب توپهایى را که پیش از آن آماده کرده بود، به کار انداخت و در اندک زمانى دو توپ ریخت که به توپ فتح موسوم شد؛ یک ماه بعد «24 شوال / 26 مارس» توپ دیگرى ریخت موسوم به توپ نصرت. ذوالفقار خان با استفاده از همین توپ، قلعه کوزچى را هدف قرار داد و آن را تسخیر کرد. پس از فتح این قلعه، شاه عباس قرچقاى بیگ را با گروهى از تفنگچیان خراسانى و غلامان خاصه خود، مأمور گرفتن قلعه جدید کرد، و ذوالفقار خان قرامانلو را با لشکر آذربایجان به محاصره قلعه کهن فرستاد و یکى از دو توپ ساخته شده را در اختیار او نهاد. فتح قلعه ایروان توسط سپاه ایروان قلعه جدید ایروان در 28 ذى‏الحجه 1012 ق / 28 مه 1604 م توسط سپاه ایران گشوده شد و قلعه کهن از سوى دیگر نیز در محاصره سربازان قزلباش درآمد. شریف پاشا - سردار ترک - چون دشمن را غالب و قوى دید ناچار از شاه عباس امان خواست و خود را تسلیم کرد. جالب اینکه وقایع یاد شده درمحرم سال 1013 ق / ژوئیه 1604 م و ایام عزادارى روى داد. در شب عاشورا چنانکه رسم شیعیان است، سربازان قزلباش به عزادارى پرداختند و از اردوى ایران چنان فریاد و فغان برخاست که مردم قلعه کهنه ایروان، اندیشناک شدند و به گمان اینکه شاه ایران فرمان حمله شبانه و ناگهانى داده، تسلیم شدند. شریف پاشا پس از آنکه به خدمت شاه صفوى رسید، مبلغ دوازده هزار تومان وجه نقد بدو پیشکش کرد، اما شاه چون اهل قلعه را به جان و مال امان داده بود، نپذیرفت و تنها با قبول دو سه اسب و دو قبضه تفنگ فرنگى به رسم یادبود، خاطر ایشان را خرسند ساخت. شریف پاشا هم که اصلا" اصفهانى بود، پس از تسلیم شدن به خدمت شاه عباس درآمد و با صد تن از ملازمان به مشهد رفت. شاه عباس نیز براى وى سیصد تومان نقد و پانصد خروار غله به عنوان مقررى سالانه معین کرد. سایر سرداران و سربازان تسلیم شده هم که مایل به بازگشت به کشورشان بودند، به فرمان شاه یکى از سرداران ایرانى آنها را تا قلعه قارص مشایعت کرد. هنگامى که شاه عباس در کنار قلعه ایروان به جنگ مشغول بود، الله وردى خان امیرالامراى فارس نیز از ایران بدو پیوست. چنانکه پیش از این یاد شد، شاه عباس در آغاز لشکرکشى به آذربایجان، الله وردى خان را مأمور فتح بغداد کرده بود، وى نیز تا حصار شهر پیش رفت و بغداد را در محاصره گرفت، اما شاه دستور داد که از محاصره دست بردارد و به اردوى او در آذربایجان بپیوندد و الله وردى خان نیز چنین کرد. منابع تحقیق :daneshnameh.roshd.ir bashgah.netichodoc.irsispda.comwww.zangetarikh-tabadkan.persianblog.irnoorportal.netcloob.comforum.takdownload.irdaneshju.irFa.wikipedia.orgariarman.org (ارشام پارسی)تبیان همداندایرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی کتاب روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويهسفرنامه پیتر دلاواله جغرافیای تاریخی مازندران هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱عالم آراى عباسى ادامه دارد.../ج





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 911]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن