تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):توفيق [انجام كار نيك] از خوشبختى و بى توفيقى از بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797937179




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جایگاه علم نسب شناسی در طبقه‌بندی علوم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
جایگاه علم نسب شناسی در طبقه‌بندی علوم
نسب‌شناسی یکی از معدود علوم نزد عرب جاهلی بود که پس از اسلام توانست با آموزه‌های اسلامی همزیستی یافته و به بقای خویش ادامه دهد.

خبرگزاری فارس: جایگاه علم نسب شناسی در طبقه‌بندی علوم



بخش اول چکیده نسب‌شناسی یکی از معدود علوم نزد عرب جاهلی بود که پس از اسلام توانست با آموزه‌های اسلامی همزیستی یافته و به بقای خویش ادامه دهد یا به‌گونه‌ای‌که حتی با پشتوانه برخی احکام اسلامی، کاربردهایی نیز بیابد. در نتیجه در دوره اسلامی کتاب‌های بسیاری دراین‌باره تدوین گردید و انساب‌نگاری اسلامی به‌وجود آمد. دانشمندانی که به تقسیم‌بندی علوم در کتاب‌هایشان پرداخته‌اند نیز به مرور زمان آن را به‌عنوان یک علم پذیرفتند و مؤلفان کتاب‌های انساب نیز برای تأیید جنبه علمی بودن آن، روش‌ها و اصطلاحات خاص این علم را در کتاب‌هایشان به‌کار گرفتند؛ این نویسندگان را می‌توان در مکاتب خاصی دسته‌بندی کرد. این نوشتار بر آن است تا جایگاه دانش انساب را در طبقه‌بندی علوم بیان کرده، آنگاه روش‌ها و اصطلاحات خاص این علم و مکاتب مربوط به آن را برشمرد. واژگان کلیدی نسب، نسابه، انساب‌نگاری، روش‌ها و سبک‌های انساب‌نگاری. طرح مسئله «انساب» جمع واژه نَسَب است که در لغت به‌معنای خویشی، خویشاوندی و نزدیکی می‌باشد. (1) تهذیب‌اللغه نسب را در انتساب به پدران، شهرها، شغل و حرفه دانسته؛ البته برخی انتساب را فقط از سوی پدر دانسته‌اند. (2) ابن‌سکیت انتساب را از طرف پدر و مادر، با هم دانسته است. (3) راغب اصفهانی نیز نسب و نسبه را از سوی یکی از پدر و یا مادر دانسته و آن را بر دو نوع می‌داند؛ یکی نسبٌ بالطول، مانند نزدیکی از طرف پدران و فرزندان، و دیگری نسبٌ بالعرض، مانند نسبت بین فرزندان برادران و عموزادگان. (4) علم انساب که به فارسی «تبارشناسی» و در انگلیسی از آن با عنوان «Genealogy» یاد می‌شود، از تعیین نسب مردم و روش پژوهش در آن سخن می‌گوید. (5) حاجی خلیفه آن را علمی می‌داند که به شناسایی نسب‌های مردم می‌پردازد و دارای منفعت زیاد بوده و هدف آن، احتراز از خطا در نسب اشخاص است. (6) این علم گاهی به بررسی نسب قبایل و به‌دست آوردن پیوند و ارتباط یک قبیله با قبیله دیگر می‌پردازد که از آن به «انساب قبایل» یاد می‌کنند. (7) برخی پژوهشگران، علم انساب و نژادشناسی را یکی دانسته‌اند: (8) ولی باید گفت که «نژادشناسی» یا «Ethnology» به فرهنگ‌های ممیز گونه‌های بشر می‌پردازد و شاخه‌ای از «مردم‌شناسی» است. نژاد یا «Racr» در «زیست‌شناسی» و «ژن‌شناسی» نیز کاربرد دارد. (9) برخی نسب‌شناسان معاصر، بی‌توجهی و کم‌مهری به این علم را علت متروک شدن آن می‌دانند (10) و برخی نیز از احیای آن سخن رانده‌ و پیشرفت‌های بشر در علوم‌زیستی، جامعه‌شناسی و آمار را مانعی بر علم انساب نمی‌دانند. آنان معتقدند آگاهی از پیشینه هر نسل، فرد و قبیله، لازم و ضروری است و این مسئله جز در پرتو علم انساب تحقق نمی‌یابد؛ نیازهای متفاوت انسان مسلمان، به‌خصوص نیازهایی مانند نیازهای شرعی، ادبی و اجتماعی بر این ضرورت تأکید داشته، ازاین‌رو این علم کاربردها و فواید بسیاری دارد. (11) اساس جامعه جاهلی بر قبایل و اساس قبایل بر عصبیت نهاده شده بود. عصبیت، محور وفاق بوده و تعاون درونی قبیله را ایجاد می‌کرد و در واقع پیوند درونی اعضای قبیله بدون نسب تحقق نمی‌یافت. با ظهور اسلام، نظام قبیله‌ای به نظام مدنی و سیاسی بزرگ‌تری تبدیل شد و تعالیم اسلامی، فرهنگ و گفتمان جدیدی در مناسبات و روابط اجتماعی طرح کرد؛ در نتیجه تعریف جدیدی از نسب نیز ارائه نمود. قرآن در این بازسازی فرهنگی نقش زیادی داشت. قرآن از یک سو با جنبه‌های منفی نسب به مقابله برخاسته و تفاخر نسبی را کنار نهاده، (12) و از سوی دیگر به آثار حقوقی نسبت‌های خانوادگی پرداخته و روش‌هایی را برای تصحیح نسب‌ها یا شیوه‌هایی برای جلوگیری از آثار سوء اختلاط نسبت‌ها پیش نهاده است. (13) در کلام پیامبر(صلی الله علیه) و ائمه معصومین(علیه السلام) نیز در تأکید بر همین دیدگاه قرآنی، روایات بسیاری وجود دارد. (14) با توجه به این آیات و روایات، اسلام به آن ارزشی که در جاهلیت به نسب می‌دادند، بها نداده است؛ اما مقداری از دانش انساب را که با عقاید اسلامی و رشد و فلاح انسان تعارض نداشت، منع نکرد. کتاب‌هایی چند در تراجم، رجال و کتاب‌شناسی و ... وجود دارند که می‌توان در آنها به اطلاعاتی در مورد کتاب‌های انساب و نویسندگان آنان دست یافت. از قدیم‌ترین این منابع می‌توان به الفهرست ابن‌ندیم، رجال نجاشی، فهرست شیخ طوسی، کشف‌الظنون حاجی خلیفه، و از منابع جدید به الذریعه آغا بزرگ طهرانی،(15) طبقات النسابین عبدالرزاق کمونه، کشف الارتیاب آیت‌الله مرعشی نجفی و کتب انساب در دسترس و منابع مورد استفاده آنها را نام برد ـ از کتاب‌های انساب نام‌برده در این منابع، هم‌اکنون تعدادی در دسترس و موجود و تعدادی مفقود هستند. البته امکان دارد شماری از این کتب در آینده از کتابخانه‌های شخصی و مؤسسات و دانشگاه‌های غربی و ... پیدا شوند؛ همان‌طور که بعضی کتب مانند حذف من نسب قریش نوشته مؤرج بن عمرو السدوسی (195 ق) و بحر الانساب فی انساب العلویین نوشته منصور الباز الاشهب (اواخر قرن ششم قمری) به‌تازگی از کتابخانه‌های اطراف و اکناف جهان بیرون آمده‌اند. شکل‌گیری انساب‌نگاری اسلامی و تاریخچه آن در کتب تاریخی و ادبی، قصه‌هایی از برخی نسب‌شناسان در جاهلیت و دوره اسلامی یافت می‌شود که از قدرت فوق‌العاده حافظه نسب‌شناسان در حفظ انساب حکایت دارد. این قدرت حافظه یکی از عواملی بود که مردم به آنان به دیده احترام نگریسته، شأن و جایگاهی مهم برای آنان قائل بودند و در هنگام بروز اختلاف در مورد انسابشان به آنان مراجعه می‌کردند. این نسب‌شناسان نیز با تکیه بر قدرت حافظه خویش در مورد انساب آنان سخن می‌راندند. (16) بنابراین نیازی به ثبت و تدوین آنها در کتب و دفاتری خاص احساس نمی‌شد؛ ازاین‌رو، به‌خصوص از دوره جاهلیت، متون مکتوبی دراین‌باره به دست ما نرسیده است. اطلاعات نسب‌شناسی مربوط به این دوره از اشعار، نوشته‌های روی قبرها و کتیبه‌ها و خاطرات شفاهی که در دوره اسلامی مکتوب گردیده‌اند، (17) به‌دست می‌آید که دراین‌بین اشعار جاهلی مهم‌ترین منبع است. البته افرادی مانند فؤاد سزگین بر این عقیده‌اند که از پیش از اسلام کتاب‌هایی درباره انساب وجود داشته و برخلاف آنچه پنداشته می‌شود، برای حفظ دانسته‌ها و اطلاعات و البته انساب، تنها به حافظه اتکا نمی‌کرده‌اند. (18) سزگین برای این ادعای خویش نمونه‌هایی چون وجود مؤلف انسابی به‌نام سطیح ذئبی (52 قبل از هجرت)، اشاره عبدالله بن محمد بن عماره، یکی از نسب‌شناسان قرن دوم هجری به کتابی به‌نام النسب، دفتر انساب دغفل (از مُخَضرَمان)، اشاره مسعودی به کتاب نسب بسیار کهنی منسوب به بَروخ بن ناریا، کاتبِ ارمیای نبی، استفاده برخی نسب‌شناسان در قرون 3 و 4 هجری از نسب‌نامه‌های کهنی درباره حمیریان به‌نام زُبُر (19) را ذکر می‌کند. با این توصیفات به‌نظر می‌رسد بررسی وجود کتاب‌هایی قبل از اسلام درباره انساب، به‌خصوص در جنوب شبه‌جزیره ممکن است نتیجه دهد؛ هرچند عملاً اکنون موردی در دست نیست. پس از اسلام و در بین اصحاب، پس از افرادی چون عقیل بن ابی‌طالب، ابوبکر نیز به دانش انساب ممتاز بود و گویند که جبیر بن مطعم از او دراین‌باره آموخته است. (20) از میان صحابه جوان نیز عبدالله بن عباس (68 ق) به نسب‌شناسی شهره بود. (21) خلیفه دوم برای داشتن معیاری برای تقسیم بیت‌المال در بین مسلمانان دستور داد تا انساب مسلمانان را در دفاتری ثبت و ضبط کنند. در این دفاتر انساب به‌واسطه نزدیکی و دوری از پیامبر تقسیم‌بندی شدند؛ عرب را به دو گروه عدنانی و قحطانی تقسیم کرده و عدنانیان را مقدم داشتند و در بین عدنانیان، مضر را بر ربیعه، در بین مضری‌ها قریش را بر غیر قریش، و در بین قریشیان، بنی‌هاشم را بر بقیه مقدم داشتند. (22) البته ابن‌اثیر ضمن حوادث سال 15 هجری آورده که وقتی خلیفه دوم دیوانی را برای پرداخت حقوق تأسیس کرد، به صفوان بن امیه و حارث بن هشام مبلغی پرداخت و آنها از گرفتن آن به‌دلیل کمی امتناع کردند؛ خلیفه به آنها گفت: إنّی إنما اعطیتکم على السابقة فى الإسلام لا على الأنساب. (23) این‌گونه گزارش‌ها هرچند بسیار اندک است، اما در صورت درستی نشان می‌دهد که شرافت نسب، ملاک احتساب‌ها نبوده است. این ثبت انساب در روایتی سال 15 هجری و بنابه قولی دیگر در سال 20 هجری واقع شده است. (24) کار ثبت انساب با اشاره ولید بن هشام بن مغیره که قبلاً نمونه‌های آن را در ثبت عطایا در سرزمین شام توسط رومی‌ها دیده بود، انجام گرفت. در ثبت این دواوین از عقیل بن ابی‌طالب که از ثقات نسب‌شناسان بود و همچنین مخرمة بن نوفل و جبیر بن مطعم استفاده شد. (25) از این دیوان چیزی به ما نرسیده و اصولی که این دیوان نیز براساس آن تدوین گردیده بود، از بین رفته است؛ اما سبک و روشی را که در تدوین این دفاتر مانند نزدیکی به پیامبر و نحوه تقسیم قبایل به‌کار برده بودند، پس از آن نیز مدنظر قرار گرفت. (26)محمد بن عمر واقدی (م. 207 ق) کتابی در مورد دیوان عمر و تصنیف قبایل و مراتب و انساب در آن به‌نام مداعی قریش و الانصار فی القطاع و وضع عمر الدواوین و تصنیف القبایل و مراتبها و انسابها نگاشته بود (27) که از بین رفته و به دست ما نرسیده است. این ثبت انساب که برای عطایا و اغراض حکومتی انجام گرفته بود، تا مدتی به همان شیوه ادامه داشت. اولین نشانه‌های تغییر را می‌توان در اواخر دوره اموی، به‌خصوص پس از آن مشاهده کرد که نسب‌شناسان فقط شروع به ثبت انساب قبایل مشهور و معروف نمودند. به‌نظر می‌رسد ازدیاد جمعیت و همچنین تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی، دلیل اصلی این امر بوده و انگیزه‌های متفاوتی را به‌دنبال داشته است. در نتیجه نسب‌شناسان هم تحت همین شرایط و انگیزه‌ها به تدوین انساب با روش و محدوده خاص اقدام نموده‌اند؛ برای نمونه می‌توان نسب قومه [بنی‌زهره] تألیف محمد بن مسلم بن شهاب زهری (124 ق)، نسب بنی‌تمیم تألیف ابومخنف لوط بن یحیی (157ق)، الملوکی فی الانساب و الفرید فی الانساب تألیف هشام بن محمد کلبی (204 ق)، حذف من نسب قریش تألیف مورج بن عمرو السدوسی (195 ق)، نسب طی از هیثم بن عدی (207 ق) و ... را نام برد. در دوره اموی که مسئله امامت، خلافت و تشکیل گروه‌های سیاسی مخالف حکومت اموی مطرح بود، امویان به سیاست توازن قوا متمایل شدند. به همین دلیل رایحه تعصب قبیلگی که در نتیجه تفاضل و برتری‌جویی به‌واسطه نسب و قومیت در دوره عثمان به‌وجود آمده بود، در دوره اموی فزونی یافت و دولت عربی اموی به‌عنوان حافظ بقایای فرهنگ جاهلی عرب‌ها سعی نمود تا به علم انساب توجه کرده، بیشتر آن را به سبک و سیاقی که قبل از اسلام و در دوره جاهلیت بود، برگرداند و بار دیگر مسائل فخر به قبیله و نسب را پروبال بخشد. نزدیکی و هم‌نشینی خلفای اموی با نسابه‌ها به‌خوبی این مسئله را روشن می‌سازد. به‌عنوان نمونه، معاویه با نسابه‌هایی چون عبید بن شریه (67 ق) و دغفل بن حنظله (65 ق) هم‌نشینی می‌کرد؛ (28) یزید بن معاویه (64 ق)، علاقة بن کرسم کلابی نسابه را که از هم‌نشینانش بود، در «سُماره» (29) قرار داد؛ (30) ابرش کلبی نسابه، از دوستان هشام بن عبدالملک بود؛ (31) حتی بعضی امویان مانند ولید بن روح بن ولید بن عبدالملک، خود نسابه بودند. دلیل دیگر بر این مسئله، آثار ادبی‌ای است که از این دوره به‌جا مانده که در بیشتر آنها به آبا و اجداد و انساب قبیله خویش توجه و فخر کرده، به هجو و طعن یکدیگر پرداخته‌اند. اشعار متقابل شعرای این دوره مانند فرزدق و جریر که از بزرگ‌ترین شعرای این دوره هستند، به‌خوبی بیانگر همین مسئله‌اند. در دوره عباسی، شرایط و عوامل جدیدی به‌وجود آمد که انتقال انساب از روایت به تدوین را سرعت بخشید. در این دوره سرزمین‌های اسلامی به حد اعلای گسترش رسیده و شامل سرزمین‌هایی گردید که اهالی آن عرب نبودند؛ بنابراین این امر به اختلاط عرب‌ها که خود را دارای نسب پاک و مشخص می‌دانستند، با غیر عرب‌ها انجامید. در این زمان تأثیر عناصر غیر عربی که هم عنصر قومی (فارس‌ها) و هم عنصر دینی (نصرانی و یهودی) داشت، بسیار مشهود است. غیر عرب‌ها که خود را تحت حاکمیت عرب‌ها می‌دیدند، سعی کردند تا به‌گونه‌ای غیر نظامی، تأثیرات خویش را بروز داده و به‌نوعی برای خویش مجد و عظمتی برپا کرده و در مقابل به سرزنش و طعن عرب‌ها بپردازند. معمر بن مثنی (208 ق) که پدرانش یهودی بودند، کتابی در مثالب عرب نوشت؛ (32) هیثم بن عدی (207 ق) که دعی بود و نسب نداشت نیز کتابی در مثالب نوشت؛ (33) علان شعوبی (اوایل قرن سوم هجری) که اصالتاً فارس و آشنا به انساب و مثالب عرب بود، در مقطعی در بیت‌الحکمه برای برامکه کتابی در مثالب عرب نگاشت که در آن به هتک عرب‌ها و بیان مثالب آنها، از قریش گرفته تا آخرین قبایل یمن پرداخته بود. (34) در پاسخ همین جریانات بود که به‌سرعت کتاب‌هایی در انساب و مفاخر عرب نوشته و تدوین گشت. این تألیفات در انساب و سایر موضوعات در راستای اهدافی چون رد شعوبیه و قصص و مفاخر فارس‌ها، جلوگیری از اختلاط هرچه بیشتر نسب عرب با غیر عرب و حفظ نسب به نشانه شرفی که عرب‌ها به آن افتخار می‌کردند، صورت گرفت. همچنین در این دوره به‌دلیل نهضت و حرکت علمی به‌وجود آمده، علم انساب هرچه بیشتر از حالت روایی و شفاهی خارج شد و به ساحت تدوین قدم گذاشت و برای آن اصول و قواعدی پدید آمد. اولین نتیجه تدوین انساب دراین‌بین، اهتمام از عنایت به نسب قبیله به‌سوی انساب امت عرب و شمول کلی آن بود. در نتیجه کتاب‌هایی مانند الجمهره ابن‌کلبی (204 ق) و النسب ابوعبید قاسم بن سلام (224 ق) و امثال آن که انساب قبایل عرب را به‌طور کلی شامل می‌شد، پدید آمد. تحول دیگری که هم‌زمان با اولین تألیفات مسلمانان در انساب رخ داد، این بود که قبل از آن همه مفاخر نسب، رنگ قبیله‌ای داشت و مردم منتسب به قبایل عرب می‌شدند؛ اما کم‌کم رنگ دینی نیز به آن اضافه شد؛ دوری و نزدیکی به پیامبر نیز در انساب افراد مورد توجه واقع شد و به مرور زمان علاوه بر شرافت، به‌نوعی رنگ تقدس و برکت نیز به خود گرفت. پس از مدتی شرف، همان پاکی نسب عربی و شریف، کسی بود که از اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه) بود. دولت عباسی که خود را از اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه) می‌دانستند، دراین‌بین بی‌تأثیر نبودند؛ زیرا آنان با توجه به اقبال مسلمانان به خاندان پیامبر(صلی الله علیه) از شعار «الرضا من آل محمد(صلی الله علیه)» (35) استفاده کرده و به قدرت دست یافتند؛ هرچند علویان را که معارض و رقیب اصلی آنان در انتساب به خاندان پیامبر بودند، در مقابل داشتند. به‌تدریج و با گذشت زمان، توجه به انساب عباسیان، نسبت به انساب طالبیان، بسیار کمتر شد؛ اما به‌هر صورت عباسیان توانستند تا پایان خلافتشان از این تقدس استفاده کنند و تا پایان قرن هفتم در کتب انساب در کنار علویان و طالبیان، به‌عنوان شریف مفتخر شوند. اما در اواخر قرن هفتم و با تألیف کتبی مانند طرفة الاصحاب ابن‌رسول (694 ق) اطلاق شریف از خاندان عباسی عزل گردید و به علویان منحصر شد. (36) تدوین اولین کتب انساب چنانچه مطالبی را که در مورد وجود نگاشته‌هایی مربوط به قبل از اسلام، به‌خصوص در جنوب شبه‌جزیره است، کنار بزنیم و به نگاشته‌های پس از اسلام و توسط مسلمانان بپردازیم، دیدگاه‌های متفاوتی را دراین‌زمینه می‌یابیم؛ صاحب کشف‌الظنون بر این عقیده است که اولین تدوین‌گر انساب، هشام بن محمد کلبی (204 ق) است. برخی مستشرقان مانند بروونسال در مقدمه‌ای بر کتاب ابن‌حزم همین نظر را پذیرفته‌اند؛ (37) اما مستشرق دیگر، سترستین در مقدمه طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب بر این عقیده است که قبل از هشام، تدوین این علم توسط «سحیم بن حفص» معروف به ابوالیقظان نسابه (190 ق) و با نگارش کتاب‌های النسب الکبیر و نسب خندف و اخبارها انجام پذیرفته بود. (38) آیت‌الله مرعشی نجفی، سرآمد نسب‌شناسان معاصر نیز وی را اولین کسی می‌داند که در نسب کتاب نوشت و پس از وی، هشام بن محمد کلبی (204 ق) را ذکر می‌کند. (39) برخی دیگر هیچ‌کدام از این دو نظر را نپذیرفته و اولین نسب‌نگار را محمد بن مسلم شهاب زُهری (د. 124 ق) نویسنده کتاب نسب قومه می‌دانند که به‌طور مکرر بین حجاز و دمشق در رفت‌وآمد بود و با خلفای اموی مراوده داشت؛ البته وی موفق نشد کتابش را به پایان برساند (40) و کتاب وی به دست ما نیز نرسیده است. ابوالیقظان نسابه (190 ق) کتاب‌هایش را پس از وی تدوین نمود و این دانش را بسط داد که از این آثار چیزی جز قطعه‌های پراکنده در کتاب‌ها در دسترس نیست. پس از این‌دو، یعنی محمد بن مسلم و ابوالیقظان (190 ق)، شخصی از علمای بصره به‌نام مؤرج بن عمرو السدوسی (195 ق) کتاب‌های نسب قریش و جماهیر قبایل را نوشت که دومی به دست ما نرسیده و اولی با نام حذف من نسب قریش امروزه به چاپ رسیده و قدیمی‌ترین کتاب نسب در دسترس دانسته می‌شود. البته این نظر با تردید‌های بسیاری همراه است؛ زیرا هم‌زمان و هم‌عصرِ ابوالیقظان (190 ق) و مؤرج بن عمرو (195 ق)، هشام بن محمد کلبی (204 ق) که در کوفه حضور داشت، کتاب بزرگی در انساب به‌نام النسب الکبیر و یا جمهرة النسب نگاشت که ما این کتاب را می‌شناسیم و به دست ما رسیده است. با توجه به کثرت تألیفات ابن‌کلبی، طول عمر و استفاده بسیار وی از پدرش محمد بن سائب کلبی (د. 146 ق)، ممکن است زودتر از مؤرج دست به تألیف زده باشد. به‌هر حال هشام و پدرش محمد بن سائب تحول اساسی در نسب‌شناسی به‌وجود آوردند؛ ولی از پدر، کتابی به ما نرسیده است. دراین‌بین سید حسن صدر در نظری متفاوت، ابوعبداللّه احمد بن محمد جهمی (قرن سوم) را از اولین نویسندگان دوره اسلامی و کتاب انساب قریش و اخبارها را از او می‌داند. (41) بنابر آنچه گفته شد، تدوین انساب در حجاز و دمشق آغاز شد و پس از آن در عراق و شهرهای بصره و کوفه ظهور، و توسط ابوالیقظان، مؤرج و ابن‌کلبی شکوفا شد که تألیف بیش از صدها کتاب را در پی داشت. جایگاه انساب‌نگاری در طبقه‌بندی علوم در دوره جاهلی و ابتدای ظهور اسلام، آنچه از علوم بشری در شبه‌جزیره عربستان بیشتر مطرح بود، علومی همچون انساب، ایام‌العرب و اشعار بود؛ لذا نیازی به تقسیم‌بندی علوم احساس نمی‌شد. بنابراین علم انساب از مهم‌ترین علوم مطروحه بود. اما با گذشت چند قرن و توسعه علوم، با توجه به تعالیم اسلامی و پویایی آن در جهت جذب علوم سایر ملل و مناطق، تعداد بسیاری از علوم مطرح شد که رابطه آنها با یکدیگر و نحوه تقسیم‌بندی و رده‌بندی آن با دیدگاه‌های مختلف خود به‌صورت علمی جداگانه و مهم درآمد و بسیاری از حکما و دانشمندان بزرگ مسلمان به آن توجه کردند؛ در این راستا کتاب‌هایی چند طی قرون به‌وجود آمد. ناگفته نماند که بیشتر کسانی که درباره طبقه‌بندی علوم تألیفاتی داشته‌اند، از حکما و فلاسفه اسلامی بوده و متأثر از فرهنگ‌های بیگانه ازجمله یونان بوده‌اند. حکیم ابونصر محمد بن محمد فارابی (339 ق) که علوم را به پنج فصل تقسیم کرده و حتی موسیقی را به‌عنوان یکی از انواع علوم تعلیمی به‌شمار آورده است، نامی از علم انساب و حتی تاریخ به‌میان نیاورده است. (42) بنابراین وی جایگاه علمی برای این علم قائل نبوده و آن را در شمار علوم به‌حساب نیاورده است. خوارزمی (387 ق) که در مفاتیح العلوم به معرفی علوم در دو مقاله، مشتمل بر پانزده باب پرداخته (43) و در باب ششم از مقاله اول به اخبار ملوک و خلفا و القاب ایشان پرداخته، از علم انساب نامی نبرده است. (44) ابن‌حزم اندلسی (456 ق) که خود کتابی در علم انساب دارد، در کتاب مراتب العلوم، علوم در نزد هر امت را در هر زمان و مکان به هفت قسم تقسیم می‌کند و علم اخبار و رویدادها (تاریخ) را به‌عنوان یکی از این اقسام برمی‌شمرد و ضمن آن، علم نسب را جزئی از علم تاریخ می‌داند و بدان تصریح می‌کند. (45) ابوعلی حسن سلماسی (بعد 614 ق) در الرسالة الشرفیة فی تقاسیم العلوم الیقینیه که به زبان فارسی است، علوم را به‌واسطه رابطه‌ای که با دنیا و آخرت افراد دارد، تقسیم‌بندی کرده و در این بین از انساب در کنار اشعار به‌عنوان علومی نام برده که نه سودی بر آن مترتب است و نه زیانی. وی برای اثبات نظر خویش حدیثی از پیامبر را دراین‌باره نقل می‌کند و وقت گذاشتن برای شعر و انساب را تضییع عمر می‌داند. تنها نکته در مقایسه وی بین انساب و اشعار از نگاه سلماسی آن است که شعر خالی از مضرت و زیان نیست. (46) خواجه نصیرالدین طوسی (672 ق) چه در مقدمه اخلاق ناصری و چه در رساله‌اش در اقسام الحکمه که به طبقه‌بندی علوم پرداخته است، هیچ نامی از علم انساب نبرده است. (47) همچنین ناصرالدین بیضاوی (685 ق) در رساله‌ موضوعات العلوم و تعاریفها که به تقسیم‌بندی علوم می‌پردازد، جایگاهی برای علم انساب و تاریخ قائل نشده است. (48) یک قرن بعد، علامه شمس‌الدین آملی (قرن هشتم) که علوم را به دو دسته حکمی (شامل حکمت علمی و حکمت عملی) و غیر حکمی (شامل علوم دینی و غیر دینی) تقسیم کرده، (49) علم انساب را فن پنجم از علوم محاوری و در ضمن علوم غیر دینی دانسته (50) و برای آن تعریفی ارائه کرده و به تفصیل به آن پرداخته است. وی همچنین به طبقات انساب اشاره کرده و در ادامه در چند صفحه به ذکر نسل آدم تا خاتم، اعم از پیامبران و تیره‌ها و نژاد‌های مختلف در کره خاکی پرداخته و تا امام دوازدهم امامیه و امامزادگان مشهور پیش رفته است. (51) وی در میان کسانی که به تقسیم‌بندی علوم پرداخته‌اند، بیش از همه در کتابش به این علم توجه نموده است. هرچند دانشمندان و حکمای اولیه اسلامی که متأثر از فرهنگ و فلسفه یونان نیز بودند و به‌گونه‌ای تقسیم‌بندی علوم از دید آنان می‌نگریستند، جایگاهی برای علم انساب قائل نبودند، اما در طول قرون بعدی، علما و ادبا و ارباب معاجم از آن به «علم» تعبیر کرده‌اند. در کلمات غیر عربی که در زبان‌ها و لغات دیگر ملت‌ها مقابل «علم انساب» شناخته می‌شود و بیان‌کننده همین مقصود است نیز ماده علم و معرفت مستعمل است. بنابراین در اینکه معرفت انساب از «علوم» شمرده می‌شود، شکی نیست. در جدیدترین تقسیم‌بندی‌ها، علم انساب و انساب‌نگاری به‌عنوان یکی از انواع تاریخ‌نگاری در کنار دیگر انواع تاریخ‌نگاری همچون سیر و مغازی، مقاتل و فتن و حروب، خراج و فتوح، تواریخ عمومی، تواریخ دودمانی و تک‌نگاری، تواریخ محلی طبقات، وزارت و دیوان‌سالاری، فرق و مذاهب و فرهنگ‌نامه‌های تاریخی قرار می‌گیرد. (52) بنابر آنچه گفته شد، علم انساب که در ابتدا خود به‌گونه‌ای در کنار ایام‌العرب به‌عنوان مادر و به‌وجود آورنده تاریخ‌نگاری بود، در ادامه تطورات تاریخ‌نگاری و گسترش روزافزون آن به انواع مختلف خود، ذیل تاریخ‌نگاری و به‌عنوان یکی از انواع آن مطرح گردید که رابطه تنگاتنگی با تمام انواع تاریخ‌نگاری دارد. به‌هر جهت نسب‌شناسی برای مورخ از علوم پایه است؛ زیرا اطلاعات لازم مربوط به افراد را در اختیار وی قرار می‌دهد. بخشی از هویت شخص با شناخت اجداد و پدر و مادر مشخص می‌گردد که این امر از طریق نسب‌شناسی صورت می‌گیرد. ازاین‌رو بعضی نسب‌شناسی را یکی از ارکان تاریخ‌نگاری می‌دانند. (53) نسب‌شناسی با برخی شاخه‌های دیگر تاریخ، یعنی اسم‌شناسی (کنیه و لقب‌شناسی)، رجال، تراجم، طبقات و تذکرة القبور ارتباط بسیار نزدیکی دارد. نسب‌شناسی بیشترین رابطه را با زندگی‌نامه‌نویسی دارد که در فرهنگ اسلامی به تراجم یا ترجمه حال یا شرح‌حال موسوم است. (54) شاید بتوان نسب‌شناسی را از شاخه‌های زیرمجموعه تراجم دانست؛ زیرا ترجمه یا زندگی‌نامه به تاریخ زندگی یا تاریخ دوره‌ای از زندگی شخص گفته می‌شود. (55) به عبارت دیگر، اولین اطلاعات ارائه‌شده در مورد زندگی‌نامه هر شخص، مربوط به پدر و مادر و اجداد شخص است؛ چون بدون این اطلاعات هویت فرد شناسایی نمی‌گردد تا بتوان به‌خوبی به آن پرداخت. پی نوشت: . ابن‌منظور، لسان العرب، ج 14، ص 118، ذیل واژه نسب؛ ازهری، معجم التهذیب اللغه، ج 4، ص 3557، ذیل واژه نسب. 2. همان. 3. سمعانی، الانساب، ج 1، ص 6 . 4. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 492، ذیل واژه نسب. 5. ستوده، مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی، ص 87 . 6. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج1، ص 178. 7. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج4، ص 414. 8. اکبری و دیگران، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی، ص 270. 9. مصاحب، دایرة المعارف فارسی، ج3، ص 3021. 10. کیا گیلانی، سراج الانساب، ص 54. 11. ابن‌سلام، کتاب النسب، مقدمه، ص 14. 12. ر.ک به: تکاثر (102): 3 ـ 1؛ مؤمنون (23): 103 ـ 101. 13. ر.ک به: حجرات (49): 13؛ احزاب (33): 6؛ محمد (47):22. 14. برای نمونه ر.ک به: کلینی، کافی، ج 1، ص 32؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص 4 ـ 3 و 384؛ ابن‌عبدربه، عقد الفرید، ج 4، ص 55 و ج 5، ص 280؛ بیهقی، لباب الانساب، ج 1، ص 186؛ پاینده، نهج الفصاحه، ص 585، ح2842؛ ابن‌عبدالبر اندلسی، الانباه الی قبایل الروات، ص 43. 15. ر.ک به: طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج2، ص 369 به بعد. 16. برای نمونه، از کسانی که انساب می‌دانست و مسجد نبوی را مکانی برای جواب دادن به سؤال‌کنندگان، به‌خصوص در علم انساب قرار داده بود، عقیل بن ابی‌طالب بود. (ر.ک به: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 142؛ حسینی سمرقندی، انساب الطالبیین، ص 10) 17. درباره استفاده از نوشته‌های قبرها و کتیبه‌ها ر.ک به: همدانی، الاکلیل، جزء هشتم (ج8) با عنوان «فی ذکر قصور حمیر و محافدها و مدن‌ها و دفائن‌ها و ما حفظ من شهر علقمة بن ذی‌ جدن.» 18. سزگین، تاریخ نگارش‌های عربی، ج1، ص 363 ـ 359. 19. همان. 19. زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج2، ص 155؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه فی تمیز الصحابه، ج1، ص 571. 20. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص 367. 21. بلاذری، فتوح البلدان، ج 3، ص 549. 22. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 502؛ طبری در این عبارت به‌جای الانساب، الاحساب آورده است. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 109 ـ 108) 23. قس: همان، ص 108 و 202؛ ابن‌اثیر، الکامل، ج 2، ص 502؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 153. 24. همان؛ بلاذری، فتوح البلدان، ج 3، ص 549؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 278؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 113. 25. بنابر آنچه طبری از کیفیت این دیوان آورده، در این دیوان ابتدا از بنی‌هاشم (با محوریت پیامبر) شروع شده و پس از آن ابوبکر و قومش و پس از آن عمر و قومش ذکر شده بود. ر.ک به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 278. 26. ابن‌ندیم، الفهرست، ص 111. 27. ابن‌ندیم، الفهرست، ص 102 ـ 101؛ الذهبی، میزان الاعتدال، ج 2، ص 27؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 17، ص 289. 28. بنابر آنچه که یاقوت حموی (626 ق) در معجم البلدان آورده است، «سماره» نام قلعه‌ای بر بالای کوهی به‌نام صَید در سرزمین یمن بوده است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص 438 و ج 5، ص 303) ابوالفرج اصفهانی (356 ق) نیز از مردمی از اهالی «سماره» نام می‌برد که در نزد مسلمة بن عبدالملک جمع شده بودند. (ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج18، ص 56) 29. ابن‌ندیم، الفهرست، ص 102. 30. سزگین، تاریخ التراث العربی، ص 33 ـ 32؛ شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المؤرخون، ج 1، ص 126. 31. سزگین، تاریخ التراث العربی، ص 33 ـ 32؛ شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المؤرخون، ج 1، ص 126. 32. حموی، معجم الادباء، ج 19، ص 156. 33. همان؛ ابن‌رسول، طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب، ص 7. 34. ابن‌ندیم، الفهرست، ص 118. 35. برای مطالعه بیشتر ر.ک به: الله‌اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص 112 ـ 101. 36. ابن‌رسول، طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب، ص 9. 37. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، مقدمه پروونسال، ص 5. 38. ابن‌رسول، طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب، مقدمه سترستین، ص 8. 39. مرعشی نجفی، کشف الارتیاب، ذیل شماره 31. 40. السدوسی، حذف من نسب قریش، ص 5. 41. صدر، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص 247. 42. فارابی، احصاء العلوم، ص 39. 43. خوارزمی، مفاتیح العلوم، ص 6 ـ 5. 44. همان، ص 130 ـ 97. 45. ابن‌حزم اندلسی، مراتب العلوم، ص 79 ـ 78. 46. سلماسی، الرسالة الشرفیه فی تقاسیم العلوم الیقینیه، ص 114 ـ 113. 47. سلیمان، تصنیف العلوم بین نصیرالدین الطوسی و ناصرالدین البیضاوی، ص 45 ـ 31. 48. همان. 49. آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 1، ص 15 ـ 14. 50. همان، ج 2، ص 278. 51. همان، ص 301 ـ 288. 52. سجادی و عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، ص 149 ـ 109. 53. حموی، المقتصب من کتاب جمهرة النسب، ص 7. 54. الحلوجی، مدخل لدراسة المراجع، ص 55. 55. ستوده، مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی، ص 203. منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. آملی، شمس‌الدین محمد بن محمود، نفائس الفنون فی عرایس العیون، تصحیح سید ابراهیم میانجی، تهران، انتشارات اسلامیه، چ دوم، 1381. 3. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، چ اول، 1378 ق. 4. ابن‌اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر للطباعة و النشر، 1385 ق. 5. ابن‌حجر عسقلانی، شهاب‌الدین احمد بن علی، الاصابه فی تمیز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول، 1415 ق. 6. ابن‌حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مصر، دارالمعارف، چ سوم، بی‌تا. 7. ـــــــــــــــــــ ، مراتب العلوم، تحقیق دکتر احسان عباس، ترجمه محمدعلی خاکساری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چ اول، 1369. 8. ـــــــــــــــــــ ، رسائل ابن‌حزم اندلسی، تحقیق دکتر احسان عباس، بیروت، المؤسسة العربیة لدراسات و النشر، 1981 م. 9. ابن‌خلکان، شمس‌الدین، وفیات الأعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا. 10. ابن‌رسول، السلطان الملک الاشرف عمر بن یوسف، طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب، تحقیق ک.و.سترستین، بیروت، دار صادر، 1412ق. 11. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر للطباعة و النشر، بی‌تا. 12. ابن‌سلام، ابو عبید قاسم، کتاب النسب، مقدمه سهیل زکار، تحقیق مریم محمد خیرالدرع، چ اول، 1410ق. 13. ابن‌طباطبا، ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر، مهاجران آل ابوطالب، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چ اول، 1372. 14. ابن‌طَقطَقی، صفی‌الدین محمد بن تاج‌الدین علی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، چ اول، 1418ق. 15. ابن‌عبدالبر اندلسی، یوسف بن عبدالله، الانباه الی قبایل الروات، قاهره، سبکة القدسی، 1350ق. 16. ابن‌عبدربه اندلسی، عقد الفرید، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ اول، 1409 ق. 17. ابن‌عساکر، ابوالقاسم علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق. 18. ابن‌عنبه، سید جمال‌الدین احمد بن علی الحسینی، عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، تصحیح محمد حسن آل الطالقانی، نجف، مطبعة الحیدریه، چ دوم، 1380ق. 19. ابن‌فندق، ابوالحسن علی بن ابی‌القاسم بن زید بیهقی، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، چ اول، 1410ق. 20. ابن‌منظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبدالوهاب و محمد الصادق العبیدی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چ اول، 1416 ق. 21. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. 22. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، القاهره، الهیئة المصریة العامه للکتاب، بی‌تا. 23. ازدی مصری، ابوسعید عبدالغنی بن سعید بن بشر، مشتبه النسبه، قاهره، سبکة الثقافة الدینیه، چ اول، 1422ق. 24. الازهری، ابی‌منصور محمد بن احمد، معجم التهذیب اللغه، تحقیق ریاض زکی قاسم، بیروت، دارالمعرفه، چ اول، 1422 ق. 25. اکبری، محمدتقی و دیگران، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1372. 26. الله‌اکبری، محمد، عباسیان از بعثت تا خلافت، قم، بوستان کتاب، چ اول، 1381. 27. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق صلاح‌الدین المنجد، قاهره، سبکة النهضة المصریه، بی‌تا. 28. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، جاویدان، چ پانزدهم، 1360. 29. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد و بیروت، سبکة النهضه و دارالعلم للملایین، 1980م. 30. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1992م. 31. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا. 32. حسینی سمرقندی، ابوعبدالله حسین بن عبدالله، انساب الطالبیین، تحقیق روحان الجنانی، قاهره، سبکة الثقافة الدینیه، چ اول، 1426ق. 33. حسینی، سید الشریف تاج‌الدین بن محمد بن حمزه، غایة الاختصار فی اخبار البیوتات العلویة المحفوظة من الغبار، قاهره، دار الآفاق العربیه، چ اول، 1422ق. 34. الحلوجی، عبدالستار، مدخل لدراسة المراجع، قاهره، دارالثقافه، 1991م. 35. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، مصر، بی‌نا، چ دوم، 1924م. 36. ـــــــــــــــــــ ، المقتصب من کتاب جمهرة النسب، تحقیق ناجی حسن، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، چ اول، 1987 م. 37. ـــــــــــــــــــ ، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی،1399ق. 38. الخوارزمی، ابی‌عبدالله محمد بن احمد بن یوسف، مفاتیح العلوم، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا. 39. ذنون طه، عبدالواحد، نشأة تدوین التاریخ العربی فی الاندلس، بیروت، دار المدار الاسلامی، چ اول، 2004 م. 40. الذهبی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد، میزان الاعتدال، تحقیق محمد علی البجاوی، بیروت، دار المعرفه للطباعة و النشر، چ اول، 1382 ق. 41. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد خلیل عیتانی، تهران، چ اول، 1378. 42. رشاطی اندلسی، ابومحمد عبدالله بن علی بن عبدالله، اقتباس الانوار و التماس الازهار فی انساب الصحابة و رواة الآثار، بیروت دارالکتب العلمیه، چ اول، 1420 ق. 43. زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث, حواشی ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول، 1417 ق. 44. ستوده، غلامرضا، مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی، تهران، سمت، 1375. 45. سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، تهران، سمت، چ چهارم، 1380. 46. السدوسی، مؤرج بن عمرو، حذف من نسب قریش، تحقیق صلاح‌الدین المنجد، بیروت، دار الکتاب الجدید، 1396ق. 47. سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ترجمه محمود فهمی حجازی، المملکة العربیة السعودیه، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیه، 1403 ق. 48. ــــــــــــــــ ، تاریخ نگارش‌های عربی، ترجمه مهران ارزنده و شیرین شادفر، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول، 1380. 49. سلماسی، ابوعلی حسن، الرسالة الشرفیه فی تقاسیم العلوم الیقینیه، تصحیح و مقدمه حمیده نورانی‌نژاد و محمد کریمی زنجانی اصل، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دانشگاه تهران، چ اول، 1383. 50. سلیمان، عباس محمد حسن، تصنیف العلوم بین نصیرالدین الطوسی و ناصرالدین البیضاوی، بیروت، دار النهضة العربیه، چ اول، 1996م،. 51. سمعانی، الانساب، مقدمه محمد احمد حلاق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ اول، 1419 ق. 52. صدر، سید حسن، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، بیروت، دارالرائد، 1981م. 53. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ چهارم، 1403ق. 54. طهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالأضواء، چ سوم، 1403ق. 55. فارابی، ابونصر محمد بن محمد، احصاء العلوم، ترجمه خدیو حسین جم، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چ سوم، 1381. 56. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ سوم، 1367. 57. کیاءگیلانی، سید ‌احمد‌، سراج الانساب، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1409ق. 58. مرعشی نجفی، شهاب‌الدین، کشف الارتیاب (ذیل: لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ابن‌فندق)، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، چ اول، 1410ق. 59. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر و فرانکلین، بی‌تا. 60. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المؤرخون، بیروت، دارالعلم للملایین، 1979 م. 61. همدانی، ابومحمد حسن بن احمد بن یعقوب، الاکلیل من اخبار الیمن و انساب الحمیر، تحقیق محب‌الدین الخطیب، قاهره، المطبعة السلفیه، 1368 ق. 62. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا. سید محمدرضا عالمی: دانشجوی دکتری تاریخ تمدن اسلامی جامعة المصطفی العالمیه. نعمت‌الله صفری فروشانی: استادیار جامعة المصطفی العالمیه. فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 7 ادامه دارد...

94/02/15 - 03:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن