تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796993981




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وجوه شیعی فلسفه فارابی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
وجوه شیعی فلسفه فارابی
تفکر کلامی شیعی با ویژگی های متعددی شناخته می شود که سه شاخص عصمت، امامت و اجتهاد، از مهم ترین آنها به شمار می آید. این هرسه عنصر اعتقادی در فلسفه فارابی از جایگاه خاصی برخوردارند.

خبرگزاری فارس: وجوه شیعی فلسفه فارابی



چکیده تفکر کلامی شیعی با ویژگی های متعددی شناخته می شود که سه شاخص عصمت، امامت و اجتهاد، از مهم ترین آنها به شمار می آید. این هرسه عنصر اعتقادی در فلسفه فارابی از جایگاه خاصی برخوردارند و بنیان های نظام فلسفی او، به ویژه فلسفه سیاسی وی را تشکیل می دهند. نظریه نبوت وی نیز هم از ناحیه علم و نظر و هم از ناحیه عمل، متضمن عصمت حداکثری است. امامت و اجتهاد نیز در فلسفه سیاسی وی به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است. او نه تنها به اجتهاد پویا پرداخته، بلکه قائل به نقش حکومتی و ریاستی مجتهد واجد شرایط است. واژگان کلیدی عصمت، امامت، اجتهاد، ولایت فقیه. طرح مسئله فارابی (328 ـ 257 ق) همواره در تاریخ فلسفه اسلامی مورد توجه ویژه بوده است. او هرچند از حیث تاریخی پس از کندی (252 ـ 185 ق) مطرح می شود، اما از حیث تأثیرگذاری و اهمیت، صدرنشین است. هرچند نوشته های فراوانی پیرامون فارابی و آرا و آثار او فراهم آمده، لکن به تفکر شیعی وی که در فلسفه اش حضور فعال دارد، اعتنای عمده ای نشده است. (1) نه تنها شاخص های شیعی فلسفه فارابی به نحو مدون و منسجم ارائه نگردیده، بلکه همان طور که اشاره خواهد شد، تصریحات شیعی فارابی از برخی منابع الکترونیکی حذف شده است. عصمت علمی و عملی در مفهوم حداکثری و مطلق آن، همچنین حکومت و رهبری پیامبر، ائمه ابرار و فقهای مجتهد واجد شرایط، از وجوه بارز مکتب تشیع است که همگی در فلسفه فارابی از جایگاه خاصی برخوردارند و بنیان های نظام فلسفی او، به ویژه فلسفه سیاسی وی را تشکیل می دهند. این پژوهش ابتدا به گزارش نظریه عصمت فارابی، سپس امامت و آنگاه اجتهاد و ولایت فقیه می پردازد و ارتباط وثیق این عناصر را با نظام فلسفی فارابی تبیین می نماید. عصمت پیامبر عصمت مطلق پیامبر در دو ناحیه علم و عمل، از نحوه تبیینی که فارابی درباره وحی ارائه می دهد، به دست می آید. به تعبیر برخی اندیشمندان، نخستین فیلسوف مسلمانی که مسئله نبوت را مورد توجه قرار داد، فارابی بود. (فاخوری و جر، 1377: 445) ارسطو (383 ـ 321 ق. م) صرفاً از مفهوم عقل فعال ـ البته بدون عنوان عقل فعال ـ سخن گفته بود و آن را به مثابه نور و عاملی می دانست که علم بالقوه را بالفعل می کند؛ همان گونه که نور، رنگ های بالقوه را به رنگ های بالفعل تبدیل و قابل دیدن می کند. (Aristotle, 1995, v1, p10-25) اما این فارابی بود که عقل فعال را در تبیین وحی و نبوت به کار برد و فرشته وحی، روح الامین و روح القدس را عقل فعال نامید. (فارابی، 1376: 27) وی عقل فعال را در جایگاهی قرار داد که همه معقولات نظری و عملی را از طریق عقل مستفاد به عقل هیولانی پیامبر و از آنجا به متخیله او افاضه می کند. (همو، 2003: 121 ـ 120) پیش از فارابی، کندی رساله ای درباره عقل نگاشته بود، ولی به نبوت نپرداخته بود. (کندی، 1950: 155 ـ 154) فارابی پیامبر را کسی می داند که مراحل کمال را طی کرده، به عقل فعال متصل شده، عقل هیولانی وی با ادراک همه معقولات کامل شده (فارابی، 2003: 119) و قوه متخیله وی نیز به نهایت کمال ممکن رسیده است. (همان: 110) تمامی آنچه از ناحیه خداوند به عقل فعال اعطا می شود، به عقل هیولانی پیامبر می رسد و در هر دو بخش نظری و عملی قوه ناطقه، حلول پیدا می کند و از آن به قوه متخیله او افاضه می شود. (همان: 121) فارابی خود فرایند وحی را چنین توضیح می دهد که قوه متخیله پیامبر در نهایت کمال و قدرت است. این توانایی سبب می شود از یک طرف محسوساتی که از خارج بر متخیله وارد می شود، آن گونه بر متخیله چیره نشود که همه ساحتش را فرا گیرد. از طرف دیگر متخیله تماماً در خدمت قوه ناطقه هم قرار نمی گیرد؛ به این معنا که در عین اشتغال به قوه ناطقه و محسوسات، هنوز فضای خالی وسیع و توانایی بیشتری دارد که می تواند افعال خاص خود را نیز انجام دهد. وضعیت متخیله چنین انسانی هنگام اشتغال به محسوسات و قوه ناطقه در زمان بیداری، همانند وضعیت متخیله دیگران در وقت خواب است. (2) (همان: 109) به این ترتیب، قوه متخیله پیامبر در بیداری و خواب، هم جزئیات امور حال و آینده، و هم معقولات مفارقه و موجودات و مبادی شریفه را از عقل فعال دریافت می کند؛ جزئیات امور را یا بنفسه و یا توسط محاکیات آنها درمی یابد و معقولات را به واسطه اموری که محاکی و تصویرگر آنها باشند. این مرتبه کامل ترین حدی است که قوه متخیله به آن می رسد و نیز کامل ترین مرحله ای است که انسان می تواند به واسطه قوه متخیله به آن راه یابد. (همان: 119) نبوت به سبب معقولاتی که قوه متخیله نبی از جانب عقل فعال پذیرفته است، حاصل می شود. (همان: 110) تصریح فارابی بر اینکه پیامبر همه معقولات را درمی یابد و هیچ مجهولی برای وی باقی نمی ماند (همان: 119)، نیز تأکید بر حلول عقل فعال در هر دو بخش نظری و عملی قوه ناطقه نبی (همان: 121) به معنای عصمت علمی و عملی مطلق است. عصمت عملی از این تعبیر فارابی درباره پیامبر نیز روشن می شود: این انسان کسی است که بر هر فعلی که با آن بتوان به سعادت نائل شد، وقوف دارد. (همان) برخی برآنند که فارابی وحی را براساس قوه خیال تبیین می کند که مستلزم تنزل مرتبه نبوت است؛ در مقابل، ابن سینا وحی را براساس قوه عاقله تبیین می کند که از عهده تبیین جزئیات وحی برنمی آید. (ر.ک به: همو، 2003: 19 ـ 18؛ فخری، 1372: 161؛ اکبریان، 1386: 18؛ کربن، 1384: 232) اما درباره فارابی همان طور که بیان شد، باید گفت وی تصریح دارد تمامی معقولات از جانب عقل فعال به قوه عاقله نبی و سپس به متخیله او افاضه می شود. بنابراین نفس نبی از هیچ معقولی خالی نیست و هیچ کم و کاستی مثلاً نسبت به فیلسوف ندارد. اساساً می توان گفت فیلسوف حقیقی کسی جز پیامبر نیست و همان پیامبر است که از حیث معقولاتی که از جانب فرشته وحی اخذ نموده، فیلسوف نامیده می شود. همان طور که اشاره شد، فارابی خود تصریح نموده که نبوت از حیث معقولاتی که متخیله نبی از عقل فعال می پذیرد، حاصل می شود. (فارابی، 2003: 110) (3و4) اما اینکه پیامبر به سبب آنچه بر عقل منفعل وی افاضه می شود، حکیم و فیلسوف می باشد و به واسطه آنچه بر قوه متخیله اش فائض می گردد، نبی انذار دهنده به شمار می آید، (همان: 121) تعبیر دیگری از فارابی است که البته با عصمت منافاتی ندارد، لکن می تواند موهم این مطلب باشد که مقام فیلسوف از نبی فراتر است. به دیگر سخن می توان پرسید که چرا فارابی حیثیت نبوت را به قوه متخیله نسبت داده است؟ به نظر می رسد علت اینکه فارابی قوه متخیله را در تبیین نبوت دخیل نموده آن است که شأن نبوت اساساً رساندن پیام خدا به مردم و برقراری ارتباط با ایشان است که آیات متعدد قرآن نیز بر این شأن تصریح نموده اند. بنابراین مردم باید بتوانند از این پیام الهی بهره مند شوند. از سوی دیگر فارابی تصریح کرده که جمهور قادر به درک معقول نیستند و امور معقول را باید توسط محاکیات آنها به خیال ایشان منتقل کرد. تنها افراد اندکی، یعنی پیامبران و امثال ایشان از قوای مدرکه حیوانی فراتر می روند و قوه ناطقه در ایشان به فعلیت درمی آید. بنابراین به علت قصور قابلی جمهور، راه دیگری وجود ندارد جز اینکه پیامبر حقایق و امور معقول را به صورت متخیل به ایشان انتقال دهد. (همو، 1384: 71 ـ 70) براساس این تبیین می توان نزول وحی را تنزل معقول به متخیل نامید. خیال در اندیشه فارابی از حیث روان شناختی نیز کارکرد مهمی دارد و اعمال انسان در بسیاری از اوقات تابع تخیلات اوست. (همو، 1996: 42) وقتی محاکیات معقولات به خیال مردم افکنده می شود، اشتیاق انجام کارهایی که منتهی به سعادت می شوند، در آنان ایجاد می شود و به سوی آن کارها ترغیب و تحریک می شوند. (همو، 1382، 53 ـ 52؛ همو، 1409: 1 / 502) به این ترتیب هم در انتقال معارف به مردم و هم در دعوت ایشان به سوی افعال و اعمال شایسته باید از طریق قوه خیال ایشان وارد شد. عصمت مطلق پیامبر، از سخن فارابی در سیاست مدینه هم قابل استنباط است. او هنگام بررسی خصوصیات رئیس اول آورده است که وی در هیچ امری احتیاج به ریاست و هدایت هیچ انسان دیگری ندارد و همه علوم و معارف به نحو بالفعل برای او محقق است؛ زیرا به او وحی می شود و میان او و عقل فعال، واسطه ای نیست. (همو، 1376: 203) باید توجه داشت در فلسفه فارابی، رئیس اول کسی جز پیامبر نیست که سلطنت او مقرون به وحی الهی، و همه اندیشه ها و برنامه هایی که در ملت فاضله اجرا می کند، برگرفته از وحی الهی است. (همو، 1991: 44) در واقع مدبر مدینه فاضله، خود خداوند تعالی است که توسط روح الامین به رئیس اول آن وحی می فرستد و به وسیله مفاد وحی، مدینه و امت را اداره می کند. (همان: 64) وی در باب بیست و هفتم آراء اهل مدینه فاضله نیز که به بیان ویژگی های طبیعی و ارادی رئیس اول اختصاص دارد، به دریافت وحی از عقل فعال توجه و تأکید کرده است. (همو، 2003: 121 ـ 116) همچنین فارابی در میان امور مشترکی که علم به آنها بر همه مردم مدینه فاضله لازم است، شناخت رئیس اول و چگونگی وحی بر او را ذکر کرده است. (همان: 142) با توجه به این قرائن متعدد، روشن است که این سخن فارابی نیز که رئیس مدینه را برترین و کامل ترین فرد مدینه می داند، (همان: 116) معطوف به نبی است. در اندیشه فارابی، فیلسوف حقیقی کسی جز رئیس اول و پیامبر نیست؛ بدین ترتیب که او خاص مطلق و اخص خواص را در مقابل جمهور و عامه مردم، تنها بر رئیس اول مدینه فاضله اطلاق می کند (همو، 1384: 66 ـ 64) از دیگر سو نیز خاص مطلق را کسی جز فیلسوف مطلق نمی داند. (همو، 1986: 134 ـ 133) درعین حال تصریح دارد که فیلسوف مطلق همان رئیس اول است (همو، 1384: 68) و رئیس اول کسی جز پیامبر نیست. (همو، 1991: 44 و 64؛ همو، 2003: 142) وجه اینکه فیلسوف حقیقی کسی جز پیامبر نیست آن است که تمامی معقولات توسط عقل فعال بر عقل هیولانی پیامبر افاضه می شود و از آنجا به قوه خیالی او سرازیر می گردد (همان: 121)؛ بنابراین پیامبر همه حقایق عالم را هم به نحو معقول و هم به شکل متخیل درمی یابد. (برای تفصیل مطلب ر.ک به: مفتونی، 1385: 140 ـ 138) از آنچه گذشت روشن می شود که تفسیر برخی معاصران از رئیس اول مدینه فاضله فارابی، به گونه ای که همه افعال و رفتار و صفاتش را دنیوی قلمداد نموده اند، (5) خالی از دقت است. نیز باور کسانی که ارتباط نبی را با عقل فعال صرفاً به واسطه متخیله می دانند و او را در مقابل فیلسوف قرار می دهند و ارتباط فیلسوف و عقل فعال را توسط عقل تبیین می کنند، (6) قابل مناقشه است. فارابی درباره عصمت نبی از بدو تولد سخن صریحی ندارد. البته از نظر او رئیس اول دارای ویژگی هایی فطری است (فارابی، 2003: 124 ـ 122) و این گونه نیست که هر انسانی که پیش آید و اتفاق افتد، رئیس اول (نبی) شود؛ بلکه چنین ریاستی مسبوق به فطرت و طبع مهیا و آماده و نیز متقوم به هیئت و ملکه ارادی است. (همان: 118) فارابی برای امام و رئیس اول امت فاضله، دوازده خصلت فطری و طبیعی برمی شمارد. (7) بنابراین او بر مختصات فطری و طبیعی نبی و امام تأکید دارد که می تواند منجر به استنباط عصمت دوران کودکی شود. امامت فارابی در مواضع متعددی تعبیر امام را به کار برده است که برخی از این کاربردها ناظر به اصطلاح شیعی است و برخی نیز ارتباطی به این اصطلاح ندارد. وی به معنای لغوی امام نیز اشاره دارد: امام در لغت عرب دلالت بر کسی می کند که پیشوا قرار گرفته و در پیش روی دیگران و مورد قبول است، و این بدان معناست که یا کمال او و یا غرض او مورد قبول و پیشوایی قرار گرفته است. (همو، 1384: 74 ـ 73) فارابی اصطلاح امام را برای پیامبر هم به کار برده و اظهار می دارد که پیامبر، امام و رئیس اول مدینه فاضله است. (همو، 2003: 122) اما مواضعی که فارابی امام را در اصطلاح خاص شیعی استعمال کرده، یکی آنجاست که پس از بیان احوال و افعال رئیس اول، یعنی پیامبر، به توضیح خلافت جانشینان پیامبر پس از وفات او می پردازد. او از این جانشینان با عناوین ائمه ابرار و ملوک حقیقی نام می برد و آنان را در همه احوال همانند پیامبر توصیف می کند. (همو، 1991: 50 ـ 48) در جای دیگر نیز پس از بیان ریاست اولی که مختص انبیا می باشد، ریاست ثانیه مطرح شده است. ریاست ثانیه یا تابعه یا سنی، (8) ریاست هر کسی به جز رئیس اول است که براساس شرایع و قوانین الهی و سنت و سیره رؤسای اول پیشین، (9) حکومت را سامان می دهد. (همان: 56؛ همو، 2003: 125؛ همو، 1376: 204) فارابی از عهده داران ریاست ثانیه با عناوین ائمه ابرار، ائمه هدی، ملوک افاضل، رؤسای ابرار، ائمه حق و امام یاد می کند. (همو، 1991: 46 ـ 45 و 50؛ همو، 1384: 73، 79) البته همان طور که خواهد آمد، ریاست ثانیه تنها بر امام معصوم اطلاق نمی شود؛ فارابی در برخی مواضع که پیرامون ریاست ثانیه بحث می کند، معطوف به مختصات فقیه مجتهد است و گاهی نیز به اجتهاد و استنباط احکام نمی پردازد. اما دست کم تعابیر کتاب المله را می توان معطوف به امامت شیعی دانست؛ چراکه به جانشینان پس از وفات پیامبر تصریح دارد و ایشان را در همه احوال همانند پیامبر به شمار می آورد. ذاتی بودن امامت از دیگر اموری است که مورد توجه فارابی قرار دارد. او بر آن است که امام در ذات و ماهیت خود همواره امام است، چه کسی پیدا شود که از او بپذیرد و یا پیدا نشود؛ همان گونه که طبیب به سبب ماهیت خود و قدرتی که بر علاج بیماران دارد، طبیب است، و اگر هیچ بیماری یافت نشود یا ابزار طبابت موجود نباشد، طب او زایل نخواهد شد. به همین شکل امامت امام نیز زایل شدنی نیست. (همان: 79. این بخش از رساله تحصیل السعاده در نسخ دو وبگاه: http://muslimphilosophy.com و http://al_mostafa.com  محذوف است.) در مسئله امامت، دو اشکال قابل فرض است: یکی اینکه ویژگی های امامی که فارابی مطرح می کند، منحصر در ائمه شیعه نیست و عامه نیز می توانند خلفا و صحابه را مصداق آن به شمار آورند. اشکال دوم آن است که فارابی در خصوصیات رئیس دوم مدینه فاضله، اجتهاد در مسائل مستحدثه را شرط نموده که اساساً با علم لدنی امامان شیعه منافات دارد. اشکال نخست به این ترتیب پاسخ داده می شود که فارابی بر ذاتی بودن امامت تأکید دارد و این خصوصیتی نیست که هیچ یک از عامه برای پیشوایان خود ادعا نموده باشند. همچنین این ویژگی که امام در همه احوال همانند پیامبر است نیز مورد ادعای فرق عامه نبوده است. اشکال دوم نیز وارد نیست؛ چراکه مستشکل این مطلب را مفروض گرفته است که ریاست ثانیه نزد فارابی بر امامان یا جانشینان بلافصل نبی اطلاق می شود؛ درحالی که اصطلاح ریاست ثانیه در آثار فارابی به سه صورت به کار رفته است که برخی از آنها اساساً ناظر به مجتهدان و فقها می باشد. تفصیل این سخن در بخش بعدی خواهد آمد، اما اجمال آن این است که ریاست در کتاب المله به دو نوع اولی و ثانیه تقسیم شده که در ریاست ثانیه به اجتهاد اشاره نشده است. (فارابی، 1991: 56) در آراء اهل مدینه فاضله نیز از دو گونه ریاست اولی و ثانیه سخن رفته، لکن در ویژگی های ریاست ثانیه به اجتهاد و استنباط احکام تصریح شده است. (همو، 2003: 126 ـ 122) اما در فصول منتزعه ریاست به چهار قسم تقسیم شده که قسم سوم، رئیس سنت و قسم چهارم، رئیسان سنت می باشند؛ (همو، 1382: 56 ـ 55) در خصوصیات ریاست سنت به قدرت اجتهاد و مطابقت آن با موازین شریعت تصریح شده است. ولایت فقیه اصل ولایت فقیه که عمدتاً معطوف به ولایت فقها و مجتهدان واجد شرایط بر قوای قانون گذاری و اجرایی کشور است، در میان فقها و اصولیون شیعه، به ویژه امام خمینی، احیاگر آن در دوره معاصر مورد توجه بوده است. (ر.ک به: همو، 1992: 179 و 218 ـ 217؛ همو، 1379 ب: 2 / 624 ؛ همو، بی تا: 2 / 463؛ همو، 1379 الف: 10 / 72؛ همو، 1377) این نظریه عمدتاً با رویکرد درون دینی موجه می شود. استدلال نقلی ناظر به برخی آیات و روایات و همچنین استدلال عقلی معطوف به سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین(علیه السلام) در بیان و ابلاغ و اجرای قوانین الهی، محدود نبودن احکام اسلام به زمان و مکان خاص، احکام مالی مانند جزیه و خراج و خمس و زکات و قوانین جزایی و کیفری، از وجوه اساسی اثبات نظریه ولایت فقیه به شمار می آیند. (همان) علاوه بر این موارد، اشاراتی به رویکرد برون دینی نیز به چشم می خورد؛ بدین بیان که یگانه قانون مورد قبول عقل و علم، قانون الهی و شریعت خداوندی است و سایر قوانین، دور از حکم عقل و خرد می باشند. (همو، 1379 ب: 2 / 218 ـ 217) فارابی ولایت فقیه را به مثابه بخشی جدایی ناپذیر از نظام فلسفی خویش تبیین کرده است. هرچند به نظر برخی معاصران، سیاست مدنی فارابی دارای عناصر افلاطونی، ارسطویی و نوافلاطونی است، (ر.ک به: داوری، 1382: 100 ـ 89) اما او بدون تردید در مسئله ولایت فقیه، فیلسوفی مؤسس است و نمی تواند وامدار فیلسوفان پیشین تلقی شود. نظریه ولایت فقیه بخشی از نظریه مدینه فاضله فارابی را تشکیل می دهد. روشن شد که رئیس اول مدینه فاضله کسی جز پیامبر نیست. فارابی در بیان نظام حکومتی مدینه فاضله، از رؤسای دوم نیز سخن گفته است. او حکومت و ریاست را در کتاب المله بر دو گونه دانسته و در فصول منتزعه بر چهار قسم تقسیم کرده است. این دو تقسیم در اساس به یکدیگر بازگشت می کنند. در کتاب المله، ریاست مدینه فاضله بر دو نوع اولی و ثانیه است. ریاست ثانیه، ریاست تابعه و پادشاهی سنی (منسوب به سنت) هم نامیده شده است. (فارابی، 1991: 56) رئیس اول همان طور که گذشت، کسی جز پیامبر نیست که سلطنت او مقرون به وحی الهی است و همه اندیشه ها و برنامه هایی که در ملت فاضله اجرا می کند، به یکی از دو طریق، برگرفته از وحی الهی است: یا همه امور به شکل معین و مشخص بر او وحی می شود، و یا او توسط قوه ای مأخوذ از وحی، امور را تدبیر و تقدیر می کند و با این قوه، شرایط مورد نیاز برای تنظیم آرا و افعال فاضله بر او آشکار می شود. ممکن است برخی تدبیرها از راه نخست و برخی دیگر از راه دوم حاصل شود. (همان: 44) رئیس اول در هیچ موردی احتیاج به ریاست و هدایت هیچ انسان دیگری ندارد و همه علوم و معارف به نحو بالفعل برای او محقق است؛ زیرا به او وحی می شود و میان او و عقل فعال، واسطه ای نیست. امت فاضله، امتی است که چنین کسی بر او ریاست می کند. (همو، 1376: 203) ریاست تابعه و ثانیه و سنی، ریاست هر کسی به جز رئیس اول است که البته براساس شرایع و قوانین الهی و سنت و سیره رؤسای اول پیشین حکومت را سامان می دهد. (همان: 204؛ همو، 2003: 125؛ همو، 1991: 56) فارابی از عهده داران ریاست ثانیه با عناوین ائمه ابرار، ائمه هدی، ملوک افاضل، رؤسای ابرار، ائمه حق و امام یاد کرده است. (همان: 46 ـ 45 و 50؛ همو، 1384: 73 و 79) البته او تعبیر امام را برای رئیس اول هم به کار برده است. (همو، 2003: 122) ویژگی هایی که فارابی برای رئیس دوم یا جانشین رئیس اول قائل است، رابطه ریاست تابعه را با ولایت فقیه نشان می دهد. او بر آن است که رئیس ثانی باید از شش خصلت برخوردار باشد: 1. حکیم باشد؛ 2. عالم و حافظ شرایع و سنن و روش هایی باشد که رؤسای اول، مدینه را توسط آنها اداره می کردند و همه افعال خود را به دقت بر آنها منطبق نماید؛ 3. نسبت به مسائلی که شریعتی از گذشتگان درباره آنها باقی نمانده است، قدرت استنباط داشته و در این استنباط کاملاً پیرو رهبران نخستین باشد؛ 4. بتواند نسبت به مسائلی که درطول زمان حادث می شود و اساساً در دوران پیشوایان اول مورد ابتلا نبوده است، احکامی به مصلحت مدینه استنباط کند؛ 5. قادر باشد با زبان و سخن نافذ، مردم را به سوی شرایع پیشین و نیز به سوی آنچه براساس آن شرایع استخراج و استنباط کرده، هدایت کند؛ 6. از توانایی جسمانی بر جنگاوری و فنون رزمی برخوردار باشد. (همان: 125 ـ 124) ویژگی های دو و سه و چهار، همان خصوصیات فقیه مجتهد است. بنابراین رئیس دوم مدینه فاضله بدون شک باید مجتهد و قادر به استنباط احکام باشد. البته این در موقعیتی است که همه اوصاف شش گانه در یک نفر فراهم آید. آنگاه که همه این شرایط در یک تن جمع نشود، ولی دو نفر در مدینه باشند که یکی حکیم و دیگری واجد پنج خصلت دیگر باشد، این دو رؤسای مدینه خواهند بود. (همان: 126 ـ 125) نیز اگر هر یک از اوصاف شش گانه در یک نفر یافت شود و آن شش تن با یکدیگر هماهنگ باشند، آنها رؤسای جامعه اند و به ایشان رؤسای افاضل گفته می شود. (همان: 126) در واقع فارابی در هنگام ضرورت به نوعی حکومت شورایی قائل است که یک یا چند تن از اعضای اصلی آن را مجتهدان و فقها تشکیل می دهند. ریاست مدینه فاضله در فصول منتزعه با تفصیل بیشتر مطرح و به چهار گونه تقسیم شده است: 1. رئیس اول؛ 2. رؤسای اخیار و افاضل؛ 3. مَلک یا پادشاه سنت؛ 4. رؤسای سنت. (همو، 1382: 56 ـ 55) البته این اقسام به همان دو قسم پیش گفته باز می گردند. رئیس اول، پادشاه حقیقی هم نامیده شده است. هرچند در اینجا لفظ پیامبر برای رئیس اول به کار نرفته است، لکن از ویژگی هایی که برای او ذکر شده می توان دریافت که او کسی جز پیامبر نیست؛ این ویژگی ها عبارتند از: حکمت، تعقل تام، توانمندی بر اقناع و تخییل، سلامت و قدرت جسمی و عدم ضعف و موانع بدنی نسبت به جهاد. اگر چه برخی از این اوصاف با شرایط رئیس دوم کتاب المله یکسان است، اما از آنجا که سخنی از استنباط احکام و تبعیت از شریعت یا شرایع قبلی نرفته، می توان فهمید که رئیس اول و پادشاه حقیقی مذکور در فصول منتزعه همان پیامبر صاحب شریعت است. تعقل تام و اقناع و تخییل تام نیز در سایر آثار فارابی به عنوان اوصاف پیامبر مورد بررسی قرار گرفته است. (همو، 2003: 110 و 121) رؤسای اخیار و افاضل یعنی گروهی که در مجموع دارای شرایط پادشاه حقیقی اند. چنین ریاستی زمانی ضرورت دارد که همه شرایط ریاست اولی در یک نفر یافت نمی شود و دو یا چند تن همراه با هم، کار پادشاهی را به عهده می گیرند. به نظر می رسد ریاست گروهی فصول منتزعه غیر از ریاست گروهی ای است که در آراء اهل مدینه فاضله مطرح شده است؛ زیرا سخن آراء اهل مدینه فاضله ناظر به ریاست غیر انبیاست، اما در این موضع هنوز نوبت به ریاست غیر انبیا، یعنی فقها و مجتهدان نرسیده و سخن پیرامون پیامبران است. شاید بتوان به حضرت موسی و برادرش هارون مثال زد که موسی از خداوند تقاضا کرد برادرش را با وی همراه سازد؛ چراکه در فصاحت لسان و جودت اقناع (10) به یاری او نیاز داشت. (ر.ک به: قصص / 35 ـ 34) قسم سوم، یعنی پادشاه سنت معطوف به ریاست فردی است که به شرایع و سننی که پیشوایان گذشته آورده و تمدن ها را بدان رهبری کرده اند، آگاهی دارد، قدرت تشخیص مواضع و موارد کاربرد آن سنن را براساس اهداف رؤسای اول داراست، از توان استنباط آنچه در سنن قبلی به آنها تصریح نشده، برخوردار است و این استنباط را کاملاً مطابق با همان سنن و شرایع انجام می دهد. مَلک سنت همچنین در زمینه مسائل جدید که توسعه و پیشرفت جامعه وابسته به آنهاست و به تدریج تحقق می یابد و اساساً در سیره و سنت گذشتگان وجود نداشت، صاحب قدرت تفکر و تعقل است. قدرت و جودت اقناع و تخیل و توان جسمی بر امور جهادی نیز از دیگر شرایط ریاست پادشاه سنت است. نوع چهارم، یعنی رؤسای سنی ناظر به وضعیتی است که شرایط یادشده در یک فرد یافت نمی شود و در میان یک گروه، پراکنده است. (فارابی، 1382: 56 ـ 55) این ویژگی ها همان است که در کتاب المله برای ریاست ثانیه، تابعه یا سنیه مطرح شده است. در واقع در هر سه اثر آراء اهل مدینه فاضله، فصول منتزعه و کتاب المله روشن است که رئیس مدینه فاضله فارابی در دوران غیر انبیا، یا فقیه مجتهدی با شرایط ویژه است، و یا گروهی که در میان ایشان یک یا چند فقیه مجتهد حضور دارد. علاوه بر مواضع فوق که مفهوم فقاهت و اجتهاد در آن به کار رفته، از لفظ فقیه و صناعت فقه نیز در کتاب المله استفاده شده است. فارابی پس از بیان احوال و افعال رئیس اول ـ یعنی پیامبر ـ به توضیح خلافت جانشینان پیامبر پس از وفات او می پردازد و از این جانشینان با عناوین ائمه ابرار و ملوک حقیقی نام می برد و آنان را در همه احوال همانند پیامبر توصیف می کند. وی معتقد است هنگامی که یکی از این ائمه ابرار در گذرد و کسی که در همه احوال همچون او باشد، برای جانشینی او وجود نداشته باشد، نیاز به شخصی می افتد که قادر بر استخراج و استنباط احکام مورد ابتلا برحسب اغراض و اهداف واضع شریعت است و این همان صناعت فقه است. (همو، 1991: 50 ـ 48) فارابی در احصاء العلوم آورده که صناعت فقه دانشی است که انسان به وسیله آن می تواند حدود هر چیز را که واضع شریعت تصریح نکرده، تشخیص دهد و برای به دست آوردن احکام صحیح، طبق مقصود واضع شریعت اجتهاد کند. (همو، 1996: 113) نتیجه نظام فلسفی فارابی در بنیان های خود، با اعتقادات شیعی شکل گرفته است؛ بدین بیان که: 1. او ریاست مدینه فاضله را بالاصاله مختص نبی می داند و در مورد پیامبر قائل به عصمت حداکثری و علی الاطلاق، هم در ناحیه علم و هم در ناحیه عمل است. فارابی فیلسوف حقیقی را بر پیامبر اطلاق نموده است. 2. او ائمه هدی را جانشینان برحق پیامبر و پادشاهان حقیقی می داند که از هر جهت مانند پیامبرند و تعبیر فیلسوف حقیقی را برای ائمه ابرار نیز به کار برده است. همانندی کامل با نبی و فیلسوف حقیقی بودن، می تواند به مفهوم عصمت امامان تلقی شود. 3. فارابی قائل به ولایت فقیه یا فقهاست؛ به این معنا که پس از ائمه هدی نیاز به شخصی یا اشخاصی می افتد که در زمان ها و شرایط گوناگون قادر بر استخراج و استنباط احکام مورد ابتلا براساس اهداف واضع شریعت باشند و بتوانند حدود هر امری را که واضع شریعت تصریح نکرده، تشخیص دهند و برای به دست آوردن احکام صحیح، طبق مقصود واضع شریعت اجتهاد کنند. پی نوشت: [1]. به عنوان نمونه بنگرید به این کتاب ها و مقالات که پیرامون فارابی است، ولی به وجوه شیعی وی نپرداخته: Black, 1996, p.178 - 197 Corbin, 1962; Fakhry, 1983; Fakhry, 2002;؛ فاخوری و جر، 1377. 2. الباب الخامس و العشرون: القول فى الوحی و رؤیه الملک. و ذلک: ان القوه المتخیله اذا کانت فی انسان ما قویه کامله جدا، و کانت المحسوسات الوارده علیها من خارج لا تستولی علیها استیلاء یستغرقها باسرها، و لا اخدمتها للقوه الناطقه، بل کان فیها، مع اشتغالها بهذین، فضل کثیر تفعل به ایضا افعالها التی تخصها، و کانت حالها عند اشتغالها بهذین فی وقت الیقظه مثل حالها عند تحللها منهما فی وقت النوم. 3. اذا بلغت قوته المتخیله نهایه الکمال، فیقبل فی یقظته عن العقل الفعال الجزئیات الحاضره و المستقبله او محاکیاتها من المحسوسات و یقبل محاکیات المعقولات المفارقه و سائر الموجودات الشریفه و یراها. فیکون له بما قبله من المعقولات نبوه بالاشیاء الالهیه فهذا هو اکمل المراتب التی تنتهی الیها القوه المتخیله و اکمل المراتب التی یبلغها الانسان بقوته المتخیله. دکتر سجادی عبارت را چنین ترجمه کرده است: هرگاه قوه متخیله انسانی به نهایت کمال خود برسد، در حال بیداری از ناحیه عقل فعال جزئیات حاضره و یا آینده را و یا محسوساتی که محاکی آنهاست، قبول کند و همچنین محاکیات معقولات مفارقه و سایر موجودات شریفه را در حال بیداری بپذیرد و ببیند، پس او را به سبب معقولاتی که از ناحیه عقل فعال پذیرفته است، نبوتی حاصل شود به امور الهی و این مرتبت، کامل ترین مراتبی بود که قوت متخیله بدان می رسد و کامل ترین مراتبی بود که انسان می تواند به واسطه قوه متخیله خود بدان برسد. (فارابی، 1379: 203 ـ 202) 4. درباره ابن سینا هم باید گفت وی در مبدأ و معاد تصریح کرده که خیال نبی هنگام سطوع عقل فعال، معقولات را از او اخذ و تخیل می کند و در حس مشترک تصویر می نماید. (ابن سینا، 1363: 119) او در دانشنامه علایی، طبیعیات شفا و رساله در روان شناسی هم به نقش متخیله در نبوت پرداخته است. (همو، 1331: 146 ـ 145؛ همو،  1404: 154؛ همو،  1315: 30 ـ 28) بنابراین شیخ الرئیس همانند فارابی به جایگاه قوای خیالی در تبیین وحی توجه داشته و به همین علت درباره جزئیات وحی نیز با مشکل مواجه نیست و این تبیین او ضرری به عصمت و عظمت نبی نمی زند؛ بلکه دخالت ندادن خیال در وحی منجر به ناکامی در تبیین اخبار و تفاصیل وحی خواهد شد. (برای تفصیل سخن ر.ک به: مفتونی، 1387: 24 ـ 5) 5. ر.ک به مقدمه حسین ضیایی در: شهرزوری، 1380: 48. 6. ر.ک به مقدمه علی بوملحم در: فارابی، 2003: 19 ـ 18. 7. این دوازده ویژگی جسمی و روحی، در باب بیست و هفتم آراء اهل مدینه فاضله بیان شده است. (فارابی، 2003: 121 ـ 116) 8. «سنی» به ضم سین به معنای منسوب به سنت است. 9. همان طور که از مطالب گذشته روشن شد، رئیس اول یعنی پیامبر و رؤسای اول پیشین، یعنی انبیای قبلی. 10. جودت اقناع به معنای توانمندی بر اقناع و قدرت بر قانع کردن دیگران است. منابع و مآخذ ابن سینا، حسین بن عبدالله، 1315، رساله در روان شناسی، مقدمه و حواشی و تصحیح محمود شهابی، تهران، کتابخانه خیام.
ـــــــــــــــ ، 1404 ق، الشفاء، الطبیعیات، تقدیم ابراهیم مدکور، قم، مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی.
ـــــــــــــــ ، 1331، دانشنامه علایی (طبیعیات)، مقدمه و حواشی و تصحیح محمد مشکوه، تهران، انجمن آثار ملی.
ـــــــــــــــ ، 1363، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل.
اکبریان، رضا، 1386، «مقایسه میان نظر ملاصدرا و فارابی درباره رئیس اول مدینه فاضله»، خردنامه صدرا، شماره 47، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
امام خمینی، سید روح الله، بی تا، تحریر الوسیله، ج 2، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، دارالعلم.
ـــــــــــــــ ، 1377، ولایت فقیه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ هفتم.
ـــــــــــــــ ، 1379 الف، صحیفه امام، ج 10، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
ـــــــــــــــ ، 1379 ب، کتاب البیع، ج 2، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
ـــــــــــــــ ، 1992 م، کشف الاسرار، بیروت، دار و مکتبه الرسول الاکرم.
داوری اردکانی، رضا، 1382، فارابی فیلسوف فرهنگ، تهران، ساقی.
شهرزوری، محمد بن محمود، 1380، شرح حکمه الاشراق، مقدمه و تصحیح حسین ضیایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چ دوم.
الفاخوری، حنا و الجر، خلیل، 1377، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ پنجم.
فارابی، ابونصر محمد بن محمد ، 1986 م، الحروف، مقدمه و تحقیق و تعلیق محسن مهدی، بیروت، دارالمشرق.
ـــــــــــــــ ، 1996 م، احصاءالعلوم، مقدمه و تعلیق علی بوملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
ـ ـــــــــــــــ ، 1991 م، المله و نصوص اخری، تصحیح محسن مهدی، بیروت، دارالمشرق، چ دوم.
ـــــــــــــــ ، 1409 ق، المنطقیات، ج 1، تحقیق و مقدمه محمدتقی دانش پژوه، قم، مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی.
ـــــــــــــــ ، 2003 م، آراء اهل المدینه الفاضله و مضاداتها، مقدمه و شرح و تعلیق علی بوملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
ـــــــــــــــ ، 1376، السیاسه المدنیه، تصحیح و ترجمه و شرح حسن ملک شاهی، تهران، سروش.
ـــــــــــــــ ، 1382، فصول منتزعه، ترجمه حسن ملک شاهی، تهران، سروش.
ـــــــــــــــ ، 1384، تحصیل السعاده و التنبیه علی السبیل السعاده، ترجمه علی اکبر جابری مقدم، قم، دارالهدی.
فخری، ماجد، 1372، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
کربن، هانری، 1384، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران، کویر، چ چهارم.
الکندی، ابویوسف یعقوب بن اسحق، 1950 م، رسایل الکندی الفلسفیه، تحقیق و تقدیم عبدالهادی ابوریده، قاهره، مطبعه حسان.
مفتونی، نادیا، 1387، «بررسی تطبیقی وحی و نبوت نزد فارابی و ابن سینا»، حکمت سینوی، شماره 39.
ـــــــــــــــ ، 1385، خلاقیت خیال از دیدگاه فارابی و سهروردی، رساله دکتری به راهنمایی دکتر احد فرامرز قراملکی، دانشگاه تهران، دانشکده الهیات. 27. Aristotle, 1995, The Complete Works of Aristotle, ed. by Jonathan Barnes, vol. 1, 6, Princeton, ed. Princeton University press. 28. Black, D.L, 1996, "Al-Farabi", in: A History of Islamic Philosophy, ed. by Nasr, S.H., Leaman, O., London and New York, Routledge. 29. Corbin, H, 1962, A History of Islamic Philosophy, London and New York, Kegan Paul International. 30. Fakhry, M, 1983, A History of Islamic Philosophy, 2 ed, New York, Columbia University Press. 31. __________ , 2002, Al-Farabi Founder of Islamic Neoplatonism, Oxford, Oneworld. 32. Farabi, Abunasr, Tahsil al-Saada, http://www.al-mostafa.com, 2010/12/9. 33. __________ , Tahsil al-Saada, http://www.muslimphilosophy.com, 2009/9/29. نادیا مفتونی: استادیار دانشگاه تهران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 33 انتهای متن/

94/02/14 - 04:57





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن