تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش كه هر چه بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797834140




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌ي هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: در اين شليك نبايد شك كرد«در اين شليك نبايد شك كرد» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛ هرچند از امروز بخاطر دور جديد مذاكرات و گفت وگوها ميان ايران و گروه كشورهاي 1+5، كانون توجهات كارشناسان و ناظران سياسي كشورمان و رسانه ها معطوف به اين موضوع خواهد بود، اما ترور 2 دانشمند هسته اي ايران نبايد تحت الشعاع اين فضا قرار بگيرد.البته آنچه جمهوري اسلامي در مذاكرات پيش رو با 1+5 مطرح مي كند بر محور بسته پيشنهادي ايران- و نه مسئله هسته اي- خواهد بود و در اين بسته به موضوع تروريسم دولتي نيز پرداخته شده است ولي با توجه به تحركات و تلاش هاي عاجزانه و سبعانه موساد، سيا و MI6 در حوادث تروريستي هفته گذشته، آنچه انتظار مي رود و خواسته بحق ملت ايران است، برجسته شدن و در اولويت قرار گرفتن موضوع تروريسم دولتي در مذاكرات است.اما پيرامون ترور 2 دانشمند هسته اي كشورمان و زنده نگه داشتن و پيگيري مستمر و نتيجه بخش اين موضوع و همچنين اقدامات لازم و در خور شأن با آن، گفتني هايي هست؛1- ديپلماسي قضايي؛ ترور دكتر عباسي و دكتر شهرياري از سوي سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي در حالي بوقوع پيوست كه 10 روز قبل از آن- 28 آبان- آمريكا و رژيم جعلي صهيونيستي به همراه يكي، دو كشور غربي، بانيان اصلي صدور قطعنامه ضد ايراني در زمينه حقوق بشر بودند.در آن قطعنامه كه اكثريت كشورهاي عضو سازمان ملل(112 كشور) بدان راي نداده بودند و بدرستي آن را قطعنامه اي سياسي و فاقد وجاهت حقوقي مي دانستند، بانيان قطعنامه كه كلكسيوني از جنايات و كودك كشي ها و اقدامات ضد حقوق بشري در كارنامه خود دارند، با شلتاق و هياهو و قلب واقعيت و برجسته نمودن مجازات قانوني اعدام در ايران تصويري ارائه كرده بودند تا القاء نمايند نقض حقوق بشر تا سرحد كشتار و مرگ انسان ها در ايران رخ مي دهد!!!در همين راستا، ستاد حقوق بشر قوه قضاييه در جلسه كميته سوم مجمع عمومي سازمان ملل به دفاعيات در اين زمينه پرداخت و با توجه به فرصت پيش آمده با دلايل و شواهد و مستندات غيرقابل خدشه از انگيزه سياسي و پشت پرده اين قطعنامه پرده برداشت.اما به نظر مي رسد آنچه از آن قطعنامه كه مصداق سوءاستفاده از موقعيت سازمان ملل بود و در پي آن عملياتي كردن ترور 2 دانشمند هسته اي كشورمان كه بايد آن را ظلمي آشكار به حقوق حقه ملت ايران خواند، مي بايست درس گرفت اين است كه در اينگونه موارد بايد فراتر از ديپلماسي رسمي در حوزه سياسي، «ديپلماسي قضايي» سرلوحه كار قرار بگيرد.به تعبير ديگر؛ بايد در برابر ظلم و اجحاف حقوقي آشكاري كه به نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران وارد مي شود و بانيان و طراحان آن چند كشور پرمدعاي غربي هستند، ساختار «ديپلماسي قضايي» تعبيه گردد تا حقوق آحاد مردم ايران به يغما نرود.بنابراين افزون بر آنكه ستاد حقوق بشر قوه قضاييه در زمينه مسايل حقوق بشري و در حيطه كاري خود در سطح بين المللي فعال است و از سوي ديگر دستگاه ديپلماسي فعاليت هاي رسمي ديپلماتيك خود را در حوزه ها و مقولات مختلف پيگيري مي نمايد، بايد مجموعه اي مركب از نمايندگان دستگاه قضايي و دستگاه ديپلماسي و همچنين وزارت اطلاعات، شوراي عالي امنيت ملي و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بستر اجرايي شدن «ديپلماسي قضايي» را مهيا و آماده نمايند؛ با اين توضيح كه اين مجموعه در قالب يك شورا يا مجمع يا كميته يا هر نام ديگري پيرامون هر ظلم حقوقي كه به نظام و ملت ايران رفته ورود نمايد و يك مبارزه حقوقي و قضايي تمام عيار را به سروسامان برساند.در حادثه تروريستي اخير اين ديپلماسي قضايي بايد صورت بگيرد و آن مجمع يا شورايي كه اين وظيفه خطير و حساس را برعهده مي گيرد مي بايست با كشورهاي مختلف در اين زمينه به رايزني و گفت وگو بپردازد و با ارائه شواهد و اسناد ترور از سوي سرويس هاي اطلاعاتي غربي و صهيونيستي علاوه بر آنكه اجحاف حقوقي درباره ايران را تشريح نموده، رويكرد تروريستي و خوي جنايتكارانه كشورهاي مدعي حقوق بشر را براي افكار عمومي دنيا و كشورهاي آزاد و مستقل جهان به تصوير بكشاند.خلاصه كلام اينكه نبايد ديپلماسي قضايي تنها به قوه قضاييه آن هم در قالب ستاد حقوق بشر محدود شود بلكه بايد فراتر از اقدامات بخشي و جزيره اي هركدام از نهادها در كشور، اين اقدام و اتفاق مهم كه مي تواند خروجي بسيار استراتژيكي داشته باشد در قالب و ميزان يك مجموعه منسجم و قدرتمند كه اعضاي آن به مسايل ديپلماتيك و حقوق بين الملل و نظام قضايي ايران اشراف كامل دارند و از اختيارات ويژه برخوردارند انجام شود.بديهي است كه چنين مجموعه اي كه هر يك از سه قوه در آن نماينده دارند بهتر و مقتدرتر مي تواند در محافل بين المللي حضور بيابد و با هيئت ها و گروههاي حقوقي و سياسي ديگر كشورها به رايزني و مذاكره با هدف روشنگري آنچه كه حق و حقيقت است بپردازد.2- طرح دعوا در مجامع بين المللي؛ علاوه بر «ديپلماسي قضايي» كه محق بودن ايران اسلامي را در مقولاتي چون برنامه هسته اي و يا حقوق بشر نشان مي دهد و از سوي ديگر بيانگر آن است كه در بسياري از موارد از جمله اقدامات تروريستي، ظلمي آشكار به ايران رفته است؛ آنچه كه نبايد از آن غفلت كرد طرح دعاوي قضايي عليه كشورها و يا مقامات كشورهايي است كه اقدامات تروريستي در خاك ايران را طرح ريزي كرده يا حقوق حقه نظام جمهوري اسلامي و مردم ايران را با سياسي كاري و دستاويزشدن به زشت ترين و پليدترين كارها ضايع مي كنند.در همين حادثه ترور 2 دانشمند هسته اي كشورمان قرائن و شواهد متقن حقوقي دلالت بر نقش موساد، سيا و MI6 دارد؛ بطوري كه: الف) چند هفته قبل از حوادث تروريستي اخير در ايران، جان ساورز رئيس MI6 در تشريح برنامه هاي غرب بر ضد برنامه هسته اي كشورمان صريحاً و گستاخانه گفته بود: «فعاليت هاي ديپلماتيك براي جلوگيري از دستيابي ايران به تجهيزات هسته اي كافي نيست» و بلافاصله افزوده بود: «عمليات اطلاعاتي امنيتي براي توقف فعاليت هاي هسته اي ايران حياتي است...»ب) در حالي كه طبق اساسنامه آژانس بين المللي انرژي اتمي، نبايد اطلاعات فني و اطلاعات دانشمندان هسته اي كشورها به بيرون درز پيدا كند متاسفانه در قطعنامه 1747سازمان ملل به صراحت از دكتر فريدون عباسي نام برده مي شود و بالاخره تروريست ها در راستاي حذف فيزيكي اين دانشمند هسته اي دست به كار مي شوند.ج) جالب اينجاست كه رسانه ها و مطبوعات مختلف خارجي نيز ناگزير بر اين مطلب گواهي مي دهند كه ترور 2 دانشمند هسته اي ايران كار سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بوده است.از خبرگزاري آمريكايي يونايتدپرس و هفته نامه تايم گرفته تا اينديپندنت و نشريه هرالد اسكاتلند همگي بر نقش اين سرويس هاي اطلاعاتي بخصوص موساد تأكيد و تصريح نمودند. حتي سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي نيز تلويحاً بر نقش موساد در حوادث تروريستي اخير در تهران اعتراف مي كند.بنابراين با اين شواهد و قرائن آشكار و غيرقابل انكار و با توجه به اعلام اخير وزير اطلاعات مبني بر شناسايي و بازداشت شماري از عوامل ترور دانشمندان هسته اي كه قطعاً سرنخ هاي بيشتري را در پي خواهد داشت، بايد از موضع پدافندي و دفاعي خارج شد و در يك اقدام آفندي هوشمندانه به طرح دعوا عليه اين كشورها يا مقامات آنها در مراجع صالح بين المللي همت گمارد.شايد گفته شود نتيجه اينگونه طرح دعواها در مجامع بين المللي مشخص است و با توجه به سيطره آمريكا بر ديوان هاي بين المللي قضايي اين اقدام مصداق آب در هاون كوبيدن است؛ اما اين يك تصور نادرست است چون آنچه كه اهميت دارد و حداقل فايده را به دنبال دارد اين است كه طرح اينگونه دعاوي خود يك ديپلماسي خزنده است و مي تواند كاركرد يك رسانه و تريبون بين المللي را داشته باشد و بخصوص اگر در اين باره بخوبي براي افكار عمومي دنيا روشنگري شود حتي اگر ايران اسلامي به حق اصلي خود نرسد لكن چهره كريه و رتوش شده جنايتكاران بين المللي را به تصوير خواهند كشاند. براستي آيا ارايه شواهد و قرائني كه محق بودن ايران را اثبات مي كند قطع نظر از راي مرجع صالح بين المللي، شليك به تابلوي تقلبي حقوق بشر، مبارزه با تروريسم و... كه چند كشور مدعي غربي از آن دم مي زنند، نيست؟جمهوري اسلامي:ويكي ليكس و ديپلماسي جديد رسانه‌اي آمريكا«ويكي ليكس و ديپلماسي جديد رسانه‌اي آمريكا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛حباب افشاگريهاي "ويكي ليكس"، بسيار زودتر از آنچه انتظار مي‌رفت، فرو ريخت و چهره‌هاي پشت پرده هم يكي پس از ديگري خود را نشان دادند تا مشخص گردد آنچه مطرح شده، "ديپلماسي جديد رسانه‌اي آمريكا" محسوب مي‌شود كه قرار است با بمباران تبليغاتي و اطلاعاتي، شوك جديدي به دنياي سياست در گوشه و كنار جهان وارد كند تا بلكه بتواند كمبودها، شكست‌ها و ناكامي‌هاي ديپلماسي جهاني آمريكا را پوشش دهد و جبران كند.1 - با وجود آنكه كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا مرتباً انتشار اسناد محرمانه توسط "ويكي ليكس" را محكوم مي‌كنند، خانم هيلاري كلينتون ترجيح داده از اين موقعيت‌هاي طلائي براي تأمين اهداف خود و جبران بخشي از ناكامي‌هاي سياسي - تبليغاتي واشنگتن سوءاستفاده كند. وزير خارجه آمريكا در يك اظهارنظر رسمي برمبناي افشاگري‌هاي ويكي ليكس ادعا كرد اين اسناد نشان مي‌دهد كشورهاي عرب منطقه از فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران نگرانند. اين اظهارنظر، يكبار ديگر اهداف آشكار و نهان اين به اصطلاح "افشاگريهاي برنامه ريزي شده" و مأموريت اصلي "ويكي ليكس" را بازگو مي‌كند.2 - برخي دبيران ارشد روزنامه نيوزويك در مصاحبه‌هاي خود تصريح كرده‌اند كه در انتشار رسانه‌اي افشاگريهاي ويكي‌ليكس با وزارت خارجه آمريكا هماهنگ بوده‌اند و ملاحظات دولت اوباما در دست‌چين كردن اسناد و همچنين انتشار، بزرگنمائي يا عدم انتشار مطالب ويژه را مدنظر قرار داده‌اند. حتي بدون اين اعترافات نيز روشن بود كه جهت گيري اصلي افشاگري ها، اهداف مشخصي را دنبال مي‌كند ولي اظهارات صريح عوامل اصلي انتشار رسانه‌اي اين مطالب ثابت مي‌كند كه مقامات واشنگتن از اين افشاگري‌ها نه تنها ناراضي نيستند بلكه دقيقاً سعي دارند از آن جهت تأمين اهداف و برنامه‌هاي خود بهره برداري سياسي - تبليغاتي نمايند.3 - "بنيامين نتانياهو" در يك موضع گيري آشكار ضمن استقبال از افشاگري‌هاي ويكي ليكس، خاطرنشان ساخت خوشبختانه هيچ يك از اين افشاگري‌ها عليه اسرائيل و يا به زيان منافع اسرائيل نيست و رژيم تل آويو از انتشار اين اسناد هيچگونه نگراني ندارد.با در نظر گرفتن اينكه قرار است 4 ميليون برگه ديگر از اسناد محرمانه آمريكا به زودي منتشر شود، اين اظهارنظر نتانياهو و استقبال بدون قيد و شرط وي از افشاگري‌ها نشان مي‌دهد كه وي قوياً مطمئن است حتي در افشاگري‌هاي آينده نيز هيچگونه تهديدي عليه منافع صهيونيستها وجود نخواهد داشت. اين بدان معني است كه مقامات صهيونيستي يقين دارند اطلاعات منتشره دقيقاً "فيلتر" مي‌شوند و محال است هيچگونه اطلاعاتي عليه صهيونيستها درز كند.بدين ترتيب حتي مانور تبليغاتي پليس بين الملل، "اينترپل" براي صدور حكم بازداشت "جولين اسانژ" بنيانگذار "ويكي ليكس" نيز اقدامي حساب شده براي ارزشمند معرفي كردن اطلاعات منتشره محسوب مي‌شود كه با هدف جا انداختن اسناد منتشره ارزيابي مي‌شود.موضوع مهمتر به رفتار مشكوك واشنگتن در قبال نشست اطلاعات در اين سطح وسيع باز مي‌گردد. پيش از اين مقامات آمريكا و دستگاه‌هاي اطلاعاتي حتي در مورد مظنونين و كساني كه ممكن است به نحوي به اطلاعات طبقه بندي شده دسترسي يابند، بيشترين شدت عمل ممكن را نشان مي‌دادند ولي اكنون با علم به اينكه چنين حجم عظيمي از اطلاعات وزارت خارجه آمريكا به بيرون درز كرده، واكنش قابل ذكري كه متناسب با ابعاد خسارات و لطمه‌هاي وارده باشد، به چشم نمي‌خورد چيزي كه به شدت مشكوك است. به راستي آيا پس از محرز شدن اينكه 4 ميليون سند محرمانه در دستگاه ديپلماسي آمريكا لو رفته، بايد مقامات واشنگتن با خواهش و تمنا از ويكي ليكس بخواهند كه از افشاي چنين اسراري منصرف شود؟بعلاوه، آيا حيثيت ملي و جهاني دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا با در نظر گرفتن انتشار اينهمه سند و اطلاعات، البته اگر عمدي نباشد، خدشه‌دار نمي‌شود؟ به ويژه آنكه انتشار 4 ميليون سند را نمي‌توان "درز اطلاعات" ناميد. چرا كه در سيستم‌هاي اطلاعاتي، "درز اطلاعات" معني خاصي دارد كه در حد يك يا چند سند خلاصه مي‌شود و در نتيجه با علم به لو رفتن 4 ميليون سند بايد به مقامات ارشد اطلاعاتي، "مدال لياقت" داد. نكته ظريف در اين ماجرا اينست كه انتشار اسناد مربوط به عملكرد آمريكا و انگليس توسط ويكي ليكس تاكنون هيچ چيز پنهاني را افشا نكرده بلكه فقط بر حجم اسناد افزوده است، اما همين اقدام مقدمه‌اي شد براي آنكه ويكي ليكس خود را به عنوان يك افشاگر جا بزند و با استفاده از اين موقعيت، اهداف خود عليه ملت‌هاي مسلمان را دنبال كند.ابهام بزرگتر از اين بابت به وجود مي‌آيد كه بر اثر اين افشاگريها، تقريباً كسي غافلگير نشده و حتي در سلسله مراتب فرماندهي و مديريت اطلاعات هم هيچگونه اتفاقي رخ نداده است. نه كسي بركنار شد، نه كسي استعفا داده و نه حتي كسي مورد بازخواست قرار گرفته كه چرا بر اثر بي كفايتي، وي و دستيارانش چنين فاجعه‌اي رخ داده است. حتي اين احتمال جدي وجود دارد كه طراحان اين طرح جديد "يورش اطلاعاتي واشنگتن"، مورد تشويق نيز قرار گيرند. چرا كه توانسته‌اند از اسناد اطلاعات "بايگاني راكد" وزارت خارجه آمريكا چنين موج تصنعي و فريبكارانه‌اي را به وجود آورند و آنرا مبناي ديپلماسي جديد رسانه‌اي واشنگتن قرار دهند كه به موجب آن، آتش اختلاف ميان كشورهاي اسلامي شعله ور مي‌شود و فرصت جديدي را براي آمريكا و رژيم صهيونيستي ايجاد مي‌كند تا اهداف خصمانه خود عليه ملت‌هاي منطقه را با خيال راحت دنبال كنند.رسالت:الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت«الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم  سيد مرتضي نبوي است كه در آن مي‌خوانيد؛1- ولي فقيه معظم و آگاه به زمان ما، نقش رهبري و بسيج جامعه در عرصه‌هاي توليد فكر، انديشه، علم و پژوهش را نيز به عهده دارند. خداي عليم و حكيم اين توفيق را به ايشان عنايت كرده كه انديشه‌ورزي، پژوهش و توليد علم را در جايگاه شايسته خود قرار دهند و آن را به گفتمان غالب در ايران اسلامي تبديل كنند.2- رهبري معظم انقلاب بعد از ابلاغ سند چشم‌انداز20 ساله كه تصوير روشني از ايران 1404 را ترسيم مي‌كند، نخبگان، مسئولين و مردم را به فراهم آوردن لوازم و مقدمات واجب آن توصيه فرمودند. يكي از لوازم مهم تحقق اهداف چشم‌انداز20 ساله، طراحي الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت است.3- به تعبير مقام معظم رهبري، الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت نقشه جامعي است كه وضع مطلوب، راهبردها و چگونگي رسيدن از وضع موجود به وضع مطلوب را جلوي چشم مسئولين و مردم قرار مي‌دهد. الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت دستيابي به پاسخ‌هاي دقيق براي صدها سئوال در مورد وضع مطلوب، وضع موجود و چگونگي دستيابي به وضع مطلوب و ملاك‌ها و معيارهاي حاكم بر اين مسير را ممكن مي‌سازد.4- در جهت تحقق مطالبات رهبري از نخبگان دانشگاهي، همايشي با عنوان "الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت" به همت 22 مركز پژوهشي و برخي شخصيت‌هاي علمي برگزار شد.اين همايش 500 مقاله دريافت كرد كه 110 مقاله آن از امتياز لازم براي چاپ برخوردار شد و ان‌شاء‌الله بزودي شاهد چاپ و نشر آن خواهيم بود.5- به دنبال اين همايش، با ابتكار رهبر معظم انقلاب سلسله نشست‌هاي "انديشه‌هاي راهبردي" تدبير شد. اولين نشست در اين نوع به الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت اختصاص يافت. براي اين نشست، رهبر معظم انقلاب بيش از چهار ساعت وقت گذاشتند. ايشان مباحث 14 تن از اساتيد و صاحب‌نظران را با دقت گوش كردند و خود مطالب بسيار عميق و دقيقي در زمينه الگوي پيشرفت اسلامي - ايراني مطرح كردند كه راهگشاي ادامه تحقيق در اين زمينه است.6- به عنوان نمونه‌اي كوچك از تلاش‌هايي كه به دنبال دعوت مقام معظم رهبري براي طراحي الگوي توسعه بومي انجام شده، تاسيس يك مركز پژوهشي با نام مطالعات راهبردي توسعه، با كمك بعضي از انديشمندان  مطرح شده است. اين مركز علاوه بر انجام برخي از طرح‌هاي پژوهشي، به طور مرتب يك فصلنامه علمي - ترويجي با عنوان "راهبرد ياس" منتشر كرده كه در هر شماره آن علاوه بر مقالات پژوهشي، يك ميزگرد پيرامون پيشرفت و توسعه و مسائل مربوط به آن تدارك ديده است.7- اين تلاش علمي كه با بسيج مقام معظم رهبري آغاز شده، ان‌شاءالله روزي به بار خواهد نشست و در نتيجه آن ايران اسلامي صاحب نظريه‌هاي معتبر علمي در سطح جهان پيرامون پيشرفت و توسعه خواهد شد.قدس: ژنو 3 و الزامهاي آن«ژنو 3 و الزامهاي آن»عنوان سرمقاله روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛دور جديد مذاکرات هسته اي در حالي امروز به درخواست اتحاديه اروپا برگزارمي شود، که ترور دانشمندان هسته اي کشور بر اساس راهکارهاي رئيس MI6 و راهبردهاي ديويد پترائوس فرمانده نيروهاي آمريکايي در خاورميانه مبني بر گسترش سلسله عملياتهاي امنيتي و نظامي در ايران براي توقف برنامه هسته اي پس از نااميدي غرب از کارايي ابزار تهديد و تحريم، در دستور کار قرار گرفته است.جمهوري اسلامي قطعاً با عنايت به مسير طولاني و پر پيچ و خم مذاکرات که در هر مرحله از سوي طرف غربي با بهانه هاي گوناگون بي نتيجه مي ماند، بايد الزامهايي را تعيين کند و بر اساس آنها در گفتگوهاي هسته اي حضور يابد.ايران بايد در مذاکرات بر تبادل سوخت هسته اي بر اساس مقررات آژانس که اين حق را براي همه اعضا در نظر گرفته است، وارد مذاکره گردد و موضوع مبادله سوخت در چارچوب بيانيه تهران صورت پذيرد که در صورت توافق مي تواند به عنوان يک موضوع اعتمادساز، فضاي جديدي را براي تداوم مذاکرات به وجود آورد. اما شواهد موجود نشان مي دهد تصور دستيابي به يک توافق و ايجاد اعتماد بين طرفين، بسيار دور از ذهن است.موضوع زرادخانه رژيم صهيونيستي نبايد مغفول واقع گردد. کشورهاي داعيه دار امنيت جهاني بايد بر اساس واقعيتها اين رژيم نامشروع را در خصوص بمبهاي اتمي اش پاسخگو بدانند. پر واضح است، مناسبات جهاني قدرتها تاکنون آنها را از پرداختن به اين موضوع بازداشته است، به نحوي که در نشست منامه دو طرف آمريکايي و اسرائيلي درصدد برآمدند تا کشورهاي منطقه را نسبت به برنامه هسته اي ايران نگران کنند و در حقيقت دست به ايران هراسي زدند؛ موضوعي که مي تواند بسيار به اسرائيل کمک کند و باورها را در باره اينکه صهيونيستها عامل بحرانهاي پي در پي درمنطقه هستند، تغيير دهد.موضوع بانک هسته اي اکنون با مختصات ارائه شده از سوي غربيها، ابزاري براي تحت فشار قرار دادن کشورهاي غيرهمسوست تا از اين منظر ديدگاه هاي خود را به آنها تحميل کنند. در واقع، بانک هسته اي را بستر قانوني نمودن اقدامهاي خلاف رويه خويش قرار داده اند و جمهوري اسلامي با هر اقدامي که منجر به تضعيف حقوق ملت ايران گردد، قطعاً مخالفت خواهد نمود. تاکنون مشي سياسي کشورهاي طرف مذاکره بيانگر اين حقيقت بوده که آنها صداقتي در خصوص انجام تعهدها از خود نشان نداده اند، لذا نمي توان به وعده هاي فاقد ضمانت اجرايي آنان اميد بست.شايسته است، مذاکره کنندگان ايراني بر پايه توليد اورانيوم 20 درصد تأکيد نمايند، زيرا آقاي البرادعي مديرکل سابق آژانس غناي 3/5 درصد ايران را پذيرفت و اکنون اصرار جمهوري اسلامي شايد بتواند منجر به ابتکار دبيرکل، آقاي آمانو، گردد و ايشان نيز همچون سلف خويش، دستاورد جديد ايران را به عنوان پايه جديد غني سازي بپذيرد.از سوي ديگر، اصرار بر عملياتي ماندن قطعنامه 1929 و بسترسازي مذاکرات نمي تواند قابل توجيه باشد. اگر مسير تحريم و تشديد تحريمها را در پيش گرفته اند، موضوع گفتگو نمي تواند وجاهتي داشته باشد. اگر بر مذاکره تأکيد مي نمايند و ساز و کار برون رفت از شرايط موجود را ديپلماسي بر مبناي حقوق متقابل ارزيابي مي کنند، قطعنامه بايد تعليق گردد. اگر قرار باشد همچنان تحريمها بر روابط ايران با گروه مذاکره کننده غربي سايه بيندازد و جمهوري اسلامي مورد تهديد واقع شود، دليلي براي ماندن در مرز غني سازي 20 درصد هم وجود ندارد.اعلام خودکفايي ايران در توليد انبوه کيک زرد، در حالي است که ايران پيش از اين نيز کيک زرد را توليد کرده بود، اما آنچه اکنون اتفاق افتاده اين است که ايران اين محصول را که ماده اوليه تمام فعاليتهاي چرخه سوخت است، در حد «تن» و به طور انبوه در داخل توليد کرده و به طور کامل از واردات آن بي نيازشده است. جمهوري اسلامي با وجود تشديد تحريمها از سوي طرف غربي، به ميزاني از توانمندي دست پيدا کرده است که آنها انتظار آن را نداشتند، دستاورد جديد ايران در واقع بي اثر کردن بندهايي از قطعنامه 1929 و کنفرانس امنيت هسته اي واشنگتن است که تلاش کردند با ممنوعيت دسترسي ايران به منابع مواد اوليه هسته اي کشور را دچار مشکل کنند. اعلام اين موضوع در آستانه مذاکرات راهبردي با 1 + 5 حاکي از آن است که ايران با آمادگي کامل وارد مذاکرات مي شود و برگها و اهرمهاي قدرت فراواني در اختيار دارد و در مذاکرات با 1 + 5 کاملاً دست بالا دارد.دشمن بايد بداند که اقدامهاي بي نتيجه صرفاً بر حماقت آنها مهر تأييد مي زند، زيرا آنها نيک مي دانند جنگ پنهاني شامل ترور و حملات سايبري فقط برنامه هسته اي ايران را کمي به تأخير مي اندازد. ايران با بي اثر کردن استاکس نت، خود را با شرايط تطبيق مي دهد و از دانشمندان هسته اي اش بيشتر محافظت و افراد از دست رفته را با ديگر دانش آموختگان جايگزين مي کند. از همين رو، دشمن از اين پس، نفوذ به محدوده امنيتي ايران را دشوارتر مي بيند. لذا تنها مسير دستيابي به نتيجه، تسليم در مقابل مقررات بين المللي است تا از اين رهگذر ضمن محترم شمردن حقوق ملتها، ثبات و تحکيم ضوابط حقوق بين الملل نيز از ضمانت اجرا برخوردار گردد.سياست روز:ترور و مذاكرات«ترور و مذاكرات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛مذاكرات از امروز آغاز مي‌شود. مذاكراتي كه براي برگزاري آن فراز و نشيب‌هاي بسياري را هردو طرف پشت سر گذاشتند.اما اين دور از مذاكرات به خاطر ترور دو دانشمند هسته‌اي كشورمان رنگ و بوي خون گرفته است. خوني كه به ناحق به زمين ريخت.تحولاتي كه در چند روز گذشته روي داده است ، نشان مي‌دهد كه غرب و اتحاديه اروپا با سياست‌هاي خود باعث شدند بار ديگر در يك اقدام تروريستي ، خون يكي از دانشمندان هسته‌اي كشورمان باعث ‌شود ماهيت اصلي غرب و آمريكا و مدعيان حقوق بشري آشكار گردد.پيش از آن كه ترور دكتر شهرياري و دكتر عباسي انجام شود ، اتحاديه اروپا در يك اقدام حمايت آميز از گروهك تروريستي منافقين ، از آمريكا درخواست كرد كه اسم اين گروهك از ليست گروهك‌هاي تروريستي آمريكا خارج شود.متعاقب آن و پس از گذشت چند روز ، در يك اقدام تروريستي و برنامه‌ريزي شده ، دو استاد دانشگاه ترور مي‌شوند كه يكي از آن دو به شهادت مي‌رسد. دو روز پس از ترور دو دانشمند هسته‌اي اتحاديه اروپا از مريم رجوي سر كرده گروهك تروريستي منافقين استقبال مي‌كند و او را مورد تمجيد قرار مي‌دهد . اتحاديه اروپا حتي سكوت اختيار مي‌كند و از پس واگرايي و انفعال اين اقدام تروريستي را محكوم هم نمي‌كند. حال آن كه اين اتحاديه به خاطر حكم اعدام يك مجرم جنايتكار در ايران بيانيه‌ها مي‌دهد، اعتراض‌ها مي‌كند و واسفا مي‌گويد كه مردم دنيا كجاييد كه حقوق بشر در ايران پايمال شد.محكوم نكردن اقدامات تروريستي در ايران حمايت از سر كرده گروهك منافقين ، نشان از دست داشتن برخي كشورهاي غربي و اروپايي در اينگونه ترورها دارد.اكنون كه در آستانه مذاكرات ايران و 1+5 هستيم ، با توجه به اين كه جمهوري اسلامي ايران پيش از اين و بارها تاكيد كرده است ، محور مذاكرات بر اساس بسته پيشنهادي تهران است ، و بر سر حقوق هسته‌اي خود مذاكره نمي‌كند ترور دانشمندان هسته‌اي كشورمان نيز مي‌تواند يكي ديگر از محورهاي گفت‌و گو در اين دور از مذاكرات باشد.اكنون مشاهده مي‌شود كه پس از شكست طرح تحريم اقتصادي و خارج شدن گزينه‌ نظامي از دستور كار غرب عليه ايران، برنامه‌هاي ديگري براي ايجاد مشكل در دستيابي ايران به انرژي هسته‌اي صلح آميز در دستور كار قرار گرفته است و براي جلوگيري از پيشرفت هسته‌اي ايران، اينگونه اقدامات تروريستي بازهم ادامه خواهد يافت.براي همين خاطر در اين دور از گفت و گو‌ها بايد به اين نكته توجه داشت كه اگر بازهم اينگونه اتفاقات روي دهد ، علاوه بر اين كه مقصر اصلي غرب ، اتحاديه اروپا و آمريكا خواهد بود بر روند گفت و گو ها نيز تاثير خواهد گذاشت و حتي مي‌تواند روند مذاكرات را قطع كرد.با توجه به اين كه غرب و 1+5 محور گفت و گوها را تنها مسائل هسته‌اي ايران مطرح كرده‌اند نشان دهنده سياست عدم تعامل غرب با ايران است.در كنار اين سياست ، اعمال تروريستي كه با حمايت غرب و آمريكا صورت مي‌گيرد ابزار مناسب و كاربرد خوبي براي جمهوري اسلامي ايران خواهد بود تا بتواند روشن كند كه غرب در پي حل و فصل مسائل خود با ايران نيست.مردم سالاري:بحران آلودگي و مديريت آن در تهران«بحران آلودگي و مديريت آن در تهران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم  حميدخوش آيند دولت آباد است كه در آن مي‌خوانيد؛آلودگي هواي تهران طي روزهاي اخير به معضلي پر دردسر براي همه تبديل شده است که فکر مردم و مسوولا ن شهري را به خود مشغول ساخته است. اما اين که در برابر آلودگي هوا ومعضل به وجود آمده متوليان اداره امور پايتخت بايد چه راهکارهائي ارائه کنند و چه برنامه هايي براي اين معضل داشته باشند ازنکات حائز اهميت و قابل تامل است که به دقت نظر و توجه فراوان نياز دارد. اگر بخواهيم تعريفي ساده از بحران ارائه کنيم شايد ساده ترين تعريف و برداشتي که مي توانيم داشته باشيم اين خواهد بود که وضعيت و شرايط به وجود آمده غيرعادي و اضطراري را که باعث بروز و وقوع مشکلا تي براي جامعه مي شود و در روند زندگي عادي مردم اختلا ل به وجود مي آورد بحران مي نامند.با استناد به اين تعريف ساده وضعيتي را که طي روزهاي اخير شهر تهران را دچار خود ساخته مي توان بحران ناميد اما با پسوند آلودگي هوا يعني بحران آلودگي هوا در تهران اما نکته مهم راهکارهايي است که بايد براي مقابله با بحران انديشيد.مهمترين و اصلي ترين راه براي مقابله با بحران همان مديريت صحيح و حساب شده بحران است که بتوان شرايط غيرعادي را به حالت اوليه و عادي خود بازگرداند.  يا حداقل از بروز مسائل و مشکلا ت بعدي به وجود آمده جلوگيري کرد. اما آيا تعطيلي و به طور کلي تعطيلي همگاني تنها راه مقابله با بحران آلودگي هوااست يا سرپوش گذاشتن به آن يا...؟ قبل از پرداختن به موضوع اصلي ذکر مواردي مختصر لا زم و ضروري مي نمايد. مي دانيم که تهران و شهرهاي حومه بيشترين حجم سرمايه، مراکز صنعتي، توليدي، علمي، کارخانجات، وزارتخانه ها، ادارات مهم و... در کشور را به خود اختصاص داده است و چه بسا بيش از نيمي از سرمايه و ثروت کشوري که داراي 30 استان است در تهران انباشته شده است.درواقع استان تهران را مي توان با تمرکز بالا ي سرمايه و ثروت و مراکز صنعتي و... عصاره همه استان ها در کشور دانست. سرمايه بيشتر، مراکز صنعتي و توليدي و علمي فراوان، جمعيت بالا ، وسايل حمل ونقل زياد، تردد بيشتر و اين قبيل موارد پديده هايي مثبت و تاثيرگذار در رشد و توسعه يک کشور است اما تراکم و تمرکز بيش از اندازه و خارج از تعادل آنها در يک منطقه خاص به ويژه اگر آن منطقه پايتخت يک کشور باشد سبب عقب ماندگي ساير شهرها و مشکلا تي از قبيل مهاجرت، ايجاد ترافيک سنگين، آلودگي شديد هوا،کاهش بازدهي، بروز معضلا ت اجتماعي و رواني و فرهنگي و اقتصادي، اختلا ل زندگي ساکنان وموضوعاتي از اين قبيل در آن شهر مي شود  و مديريت  و کنترل آنجا را با مشکلا ت  اساسي مواجه مي سازد. ولي مهم تر از همه اين مشکلا ت  همانگونه که بيان شد مديريت آن شهر است که اگر صحيح  و اصولي نباشد مشکلا ت  جانبي فراواني را هم در پي خواهد داشت. همان موضوعي که چند روز است پايتخت نشينان  را با خود درگير ساخته است.آلودگي هواي تهران پديده اي نيست که مختص اين چند روز باشد بلکه قبلا  نيز سابقه داشته و در آينده نيز همچنان شاهد بروز آن خواهيم بود. به هر حال آلودگي  پديده اي طبيعي است و همواره  به خصوص در دنياي صنعتي امروز وجود دارد. اين که آلودگي تهران الا ن تبديل  به يک  مشکل  اساسي شده و زندگي پايتخت نشينان  را با اختلا لا تي روبرو ساخته تماما به آلودگي هوا بر نمي گردد بلکه همانطور  که ذکر شد آلودگي هوا يک امر طبيعي  است;  آنچه غيرطبيعي است  آماده نبودن  براي مقابله  يا مديريت بحران اين آلودگي است. بايد طرح   و برنامه از قبل  پيش بيني  شده براي مديريت نه تنها آلودگي  بلکه ساير بحران هاي زيست محيطي داشت. بحران را بايستي  مديريت کرد و از اثرات منفي آن کاست اين که آخرين راه حل را همان ابتدا و در مرحله  اول انتخاب  و عملياتي  کرد راهکار صحيحي  نيست. تعطيلي  پايتخت شايد باعث کاهش ميزان آلودگي هوا شود اما تبعات منفي اين تعطيلي ها هم که  در آينده خود را نشان خواهد داد کمتر از اثرات منفي آلودگي  هوا نيست به ويژه تاثيراتي  که اين تعطيلي هاي پي درپي در آينده توسعه و اقتصاد و بهره وري کشور خواهد داشت. اين يک امر مسلم است که پايتخت هر کشوري نماد توسعه و پيشرفت،  فرهنگ و تمدن همگاني،  ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... آن کشور  است و بنابرين هر اتفاقي  که در آن روي  دهد کل کشور را تحت تاثير خود قرار مي دهد. کشورهاي در حال توسعه  اين خصوصيت را دارند که سطوح بالا ي سرمايه، صنعت، اقتصاد، سياست، جمعيت، مراکز کليدي  و استراتژيکي و... را در پايتخت هايشان مستقر  مي سازند. اين که چرا  اين چنين است به بحث مطروحه  مربوط نيست بلکه  موضوع اين است که اين سطوح بالا ي تراکم و انباشت نه تنها  باعث رشد  و توسعه  همگاني نمي شود بلکه سبب بروز اختلا لا ت و معضلا ت  و به تبع  آن عقب ماندگي  نيز مي گردد. به موضوع  سرفصل باز  مي گرديم  که چگونه بايد از مشکلا ت به وجود آمده در تهران از جمله آلودگي  هوا و ترافيک  و مشکلا ت  جانبي آن کاست؟ البته مسوولا ن شهري و کارشناسان حوزه هاي  گوناگون طرح ها و برنامه هاي مختلف را در اين زمينه ها از جمله طرح هاي کنترل ترافيک، طرح خروج از تهران، انتقال ادارات و نهادهاي دولتي و غيردولتي به ساير شهرها، کاهش ساعات کاري ادارات و... ارايه داده و اجرا کرده اند اما نبايد فراموش کرد که دو اصطلا ح «مشکل و معضل» پديده هايي نيستند که از بين رفته و به طور کلي مرتفع شوند بلکه مشکلا ت هميشه بوده و هست و در آينده نيز خواهد بود.مثلا  همين پديده آلودگي که از قبل بوده و همچنان نيز خواهد بود. بنابراين اگر تمام سعي و کوشش مان بر اين باشد که کل آلودگي را از بين ببريم شايد به دور از منطق و عقلا نيت باشد به هر حال براي توسعه و پيشرفت بالا جبار نياز به کار و تلا ش و کارخانه و صنعت و ترافيک و آلودگي و اين قبيل مقولا ت است و اين پديده ها نيز طبعا آلوده زا هستند.بنابراين بايد به صورت برنامه ريزي شده و دقيق دنبال طرح هاي ديگر رفت که شايد پايه و اساس اين طرح ها و برنامه ها کاستن از حجم بالا ي تراکم و تمرکز در شهر تهران است. دولت و نمايندگان مجلس و مسوولا ن شهر تهران بايستي برنامه هاي منظم و دقيق و کارشناسي شده اي در سند چشم انداز آينده کشور براي کاهش اين تراکم و تمرکز بالا در تهران داشته باشند.بايد حجم بالا ي سرمايه و صنعت و جمعيت را به ساير نقاط کشور سوق داد و بخش خصوصي و سرمايه گذاران را با ارايه مشوق و فراهم سازي بسترهاي مناسب سرمايه گذاري در ساير شهرها، ترغيب شان کرد تا فقط در تهران متمرکز نشوند بلکه ساير استان ها هم به رشد و توسعه و سرمايه گذاري نياز دارند و ايران فقط تهران نيست. دولت و مسوولا ن پايتخت بايد مقررات قانوني قوي داشته باشند تا از افزايش مهاجرت و جمعيت و ترافيک در تهران بکاهند.چرا شهري که شايد کمتر از يک سي ام فضاي مسکوني کشور را دارد يک ششم جمعيت را که بيشتر کارآمد و فعال هستند در خود جاي دهد؟ دولت بايد برنامه هايي براي ايجاد روزافزون مراکز صنعتي، توليدي، عمراني و ايجاد اشتغال و... در ساير استانها داشته باشد تا بدون اينکه نيازي به اصرار و تمنا و ابلا غ و بخشنامه و... به ادارات باشد متقاضيان با ميل و اراده و اشتياق تهران را ترک کنند و در شهرهاي خودشان که امکانات فراهم خواهد شد به زندگي بپردازند تا هم شاهد به وجود آ مدن اين مشکلا تي که الا ن در تهران مي بينيم نباشيم و هم توسعه و رفاه عمومي در کل کشور را شاهد باشيم.تهران امروز:ترورهاي اتمي و نقض اعلاميه جهاني حقوق بشر«ترورهاي اتمي و نقض اعلاميه جهاني حقوق بشر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي  تهران امروز به قلم حسين قشقايي است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير و بررسي ترور دانشمندان هسته‌اي ايران، شايد كمتر محفل و رسانه‌‌اي به يكي از ابعاد مهم و خطرناك اين موضوع يعني تلاش براي نقض حقوق بشر در ايران از سوي نهادهاي بين‌المللي و رسمي، اشاره كرده باشد.متاسفانه روشنفكران و حتي نهادهاي رسمي به خوانشي كه غرب از حقوق بشر دارد روي آورده و به نكاتي مهم و اصلي در اين باره توجه ندارند كه حقوقي مانند حق توسعه و دسترسي به علم هم جزو اصلي‌ترين و حياتي‌ترين حقوق بشر قلمداد مي‌شود كه با اقداماتي مانند قرار دادن اسامي دانشمندان هسته‌اي در ليست‌هاي سياه به‌صورتي واضح و آشكار نقض مي‌شود. قطع نامه‌هاي تحريمي مانند قطع‌نامه 1747 بهانه‌اي براي ترور دكتر عباسي دانشمند هسته‌اي ايران شده، موضوعي كه از دو جنبه قابل بررسي و تامل است.نخست آنكه شوراي امنيت سازمان ملل متحد با رسانه‌اي كردن اسامي دانشمندان هسته اي، حيات اين افراد را پرريسك كرده و در همين ابتدا حتي اگر هيچ اقدام تروريستي هم بر ضد اين دانشمندان تا پايان عمرشان صورت نمي‌گرفت باز اقدام اين نهاد به‌طور واضح سلب كردن حق حيات اين دانشمندان آن هم به‌خاطر فعاليت‌هاي علمي بوده است. دوم اينكه جداي از اين بحث كه حق حيات و زندگي اولين حق بشري به شمار مي‌آيد، از بعدي ديگر حق توسعه و پيشرفت علمي هم يكي از حقوق اساسي بشر بوده و نمي‌توان با نگاهي نژادپرستانه حق برخورداري و توليد علم را براي يك كشور يا كشورهايي خاص مجاز دانست و گفت در هر كشوري هر دانشمندي روي مباحث علمي كار كند خطري براي امنيت بين‌الملل محسوب شده و با اين سخن او را به يك هدف متحرك براي ترور تبديل نمايند.ه عبارتي اگر بپذيريم كه حق كسب علم، دانش‌افزايي و توسعه جزو حقوق بشر است اراده‌اي جدي در نهادهايي مانند شوراي امنيت بر اين راستا شكل گرفته تا باقي ملت‌هاي منطقه كه عموما مسلمان هستند و به قول غربي‌ها جهان سوم نه تنها از اين حق سلب شوند بلكه بر اساس اين ممانعت اقدام به ترور دانشمنداني كنند كه مي‌خواهند كشورهاي مسلمان جهان سوم را به چنين چشم‌اندازي از توسعه برسانند.به همين دليل است كه قطعنامه شوراي امنيت و اقدام تروريستي عليه دانشمندان هسته‌اي ايران بايد در يك راستا و همسو با يك اقدام ضد بشري قلمداد شود. متاسفانه در شرايطي كه مسئولان سياست خارجي و حتي وزارت امور خارجه غافل از اين اشتراكات، به اين مهم توجه ندارند كه اراده‌اي در كار است تا مونوپلي علم و دانش را به انحصار خودشان درآورند و اين اراده از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت آغاز شده و تا ترور فيزيكي ادامه دارد. اسرائيل به عنوان مهم‌ترين دشمن ايران در منطقه بر اين اعتقاد است كه اگر در كشورهاي ديگر دانشمنداني باشند كه به اين علوم دست يابند قدرت استراتژيك اين رژيم، كه همان برخورداري از اين علوم است، رفته رفته از دست مي‌رود. به عبارتي پيش از آنكه مشكل شوراي امنيت و اين كشورها سلاح باشد، مشكل روند افزون سازي دانش درايران است، چرا كه اگر اين دانش به دست دانشمندان ايراني بيفتد اين برتري راهبردي اسرائيل مخدوش شده و به اين دليل بايد به هر شكل با آنها برخورد مي‌كند.درست بر اساس همين نگاه است كه غرب دوست دارد تعبير خاص خود را از حقوق بشر داشته باشد و ما هم گويا فراموش مي‌كنيم همان قدر كه اعدام و نقض آزادي بيان از موارد نقض حقوق بشر است پرريسك كردن زندگي دانشمندان و همچنين گرفتن حق توسعه از يك كشور جزو موارد بارز نقض حقوق بشر تلقي مي‌شود.ابتكار:گفتگو با زبان دشنه«گفتگو با زبان دشنه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛1- جملات عاشقانه و زمزمه هاي دل انگيز جاي خود را به بددهني و زشت گويي مي دهد . واژه هايي در محيط خانواده از دهان ها بيرون مي آيد که پيش از اين در جمع هايي گفته مي شد که حضور خانواده احساس نشود .گفتگو که جزيي از فرهنگ اين سرزمين بوده است جاي خود را به بگو مگو داده است. تحکم و دستور دادن به جاي با آرامش سخن گفتن نشسته است. واژه ها مشت دارند و به جاي گوش به دهن طرف مقابل کوبيده مي شوند. خطابه ها به تيزي تيغ دشنه مي مانند. جملات شمشيرهاي از نيام درآمده اي هستند که جز به دريدن پهلو راضي نمي شوند . زبان تکامل تدريجي خود به سمت خنجر شدن مي پيمايد . تربيت کردن فرزندان گويي جز به مدد مشت و لگد امکان پذير نيست و هر خانواده اي صاحب سبک شده است و گاه آنرا به ديگران نيز عرضه ميکند.2- کم کم کلمات کاربرد خود را از دست مي دهد. زبان الکن مي شود و از وظيفه اصلي خود (سخن گفتن) باز مي ماند. مشت به نيابت از منطق وارد گفتگو مي شود. لگد رسالتي عظيم را بر دوش خود احساس مي کند و آن اقناع طرف مقابل است که البته خود نيز راه گوش را بر کلمات بسته است .زندگي در چهار ديواري خانه به فيلمي پرحادثه مي ماند که در آن خبري از جلوه هاي ويژه نيست و بازيگران خود سختي ها را به جان مي خرند و کارگرداني نيست که پايان فيلم برداري را اعلام کند که: کات .بچه ها خسته نباشين. خوب بود».3 – واژه ها و جملات از گفتگو ها پاک شده اند . مشت و لگد هم ديگر مفهومي را به طرف مقابل انتقال نمي دهند . اساسا ديگر گفتگو هم محلي از اعراب ندارد. اهالي خانه در يک موضوع به تفاهم رسيده اند و آن اين که ديگر گفتگو کارساز نيست. ناچار پاي کارد به ميان مي آيد .همان که براي تقسيم سيب مهرباني در جهيزيه ها گذاشته مي شود و شاعر آرزو کرده بود "هيچ کس کاردش را بيرون نياورد جز براي تقسيم نان ". واژه که نتوانست از گوش ها و چشم ها نفوذ کند بر تيغه کاردي مي نشيند تا به پهلوها و قلب ها نفوذ کند .ديگر در لفافه سخن گفتن کافي است. اين روزها در کشور ما زنگ هشدار ديگري به صدا در آمده است:رواج پديده همسر کشي.با نگاهي به صفحه حوادث روزنامه ها خبرهاي زيادي از قتل يکي از زوجين به مباشرت و يا آمريت طرف ديگر را مي توان خواند . فاجعه اي که در آن يکي از کساني که روزي زيباترين واژه هاي زندگي را در گوش ديگري زمزمه کرده بودند، جز به مرگ ديگري راضي نمي شود.اما چرا؟ چرا اين دگرديسي از عاشق يا معشوق بودن به سمت قاتل يا مقتول شدن اتفاق مي افتد. روان شناسان هرچه مي خواهند بگويند.از افسردگي دوران کودکي و بحران هاي رواني تا پرخاشگري،ديگر آزاري ، وسواس و شکاکي و...يک موضوع اما خود را بسيار پررنگ به رخ مي کشد و آن "عدم امکان ادامه گفتگوست . زن و شوهري که گفتگوهايشان را در عاطفي ترين لحظات آغاز کردند آن را در بحراني ترين شرايط به پايان مي برند . گويي معضلي ملي به درون خانواده نفوذ کرده است.ما اگر بتوانيم گفتگو را آغاز کنيم نمي توانيم آن را ادامه دهيم و گويي شق ديگري نمي توان متصور شد . يا بايد گفتگو ادامه يابد و يا پايان گفتگو بايد پايان ديگري هم باشد . خانواده بدون ترديد مقياسي کوچک از جامعه است وجود هر مشکلي در اين جامعه کوچک نشان از معضلي با همان مقياس در همان جامعه بزرگتر دارد.ما البته چندان هم بي منطق نيستيم اول گفتگو را آغاز مي کنيم .طرف مقابل اگر به "زبان خوش حرف ما را فهميد که هيچ ،اشکال ندارد زنده بماند. اما اگر نشد،منطق محکم وآهنين مشت مجابش خواهد کرد و اگر آنقدر نفهم(!) بود که ديگر چاره اي نيست ، منطق بايد برنده تر باشد. اينجاست که طرف مقابل همزمان با گفتگو به پايان مي رسد .نکته اما اين جاست که طرف بازمانده پيروز اين گفتگو نيست حالا بايد بنشيند و براي مجاب کردن خودش وقت بگذارد. خدا کند که نخواهد با منطق دشنه خودش را هم مجاب کند .آفرينش:کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس و نگاه به ايران«کشور هاي عرب حاشيه خليج فارس و نگاه به ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛دشمني کشورهاي عربي حوزه خليج فارس با ايران به دوران بعد از انقلاب محدود نمي شودبلکه کشورهاي فعلي عضو شوراي همکاري خليج فارس بويژه عربستان در دوره شاه نيز سياست مهار ايران را دنبال مي کردند.در اين حال بنيان نهادن شوراي همکاري خليج فارس ازنزديک به سه دهه دور ديگر و مهمتري از رقابت و مقابله با نقش منطقه اي ايران بود که در واقع بيش از هر چيزي ريشه در نگرش سياسي ورواني اعراب نسبت به ايران داشت چنانچه در جنگ هشت ساله عراق بر ضد ايران اعراب(به جز کشور هايي چند)حمايت از عراق را با اهرم هاي حمايت سياسي تبليغاتي مالي و... در پيش گرفتند در اين حال آنچه اکنون مهم و اساسي مي نمايد نقش فعلي اين کشورها در سياست خارجي خويش نسبت به ايران است در اين راستا ما در دو سال گذشته با دو رويکرد اعمالي و اعلاني از سوي اين کشور ها روبرو بوده ايم در رويکرد اعلاني هر چند در محافل رسمي بيشتر کشورهاي اين حوزه کوشيد ه اند تا رويکردي تقابلي نسبت به ايران نداشته باشند اما در همين حال برخي اظهارات مقامات وسياست‌هاي کشور هاي عرب حاشيه خليج فارس بويژه امارات وعربستان در مواردي همچون حمايت از حمله به ايران، مقايسه ايران با اسرائيل و همکاري بيشتر با تحريم ها بر ضد ايران نشان از افزايش همگرايي با غرب در اين کشور ها بر ضد ايران است تا جايي که حتي اظهارات خيلي عريان وگستاخانه‌اي نيز انجام گرفته است .علاوه بر اين در رويکرد اعمالي و در صحنه واقعي سياست خارجي اين کشور ها بويژه کشور هايي نظير عربستان امارات وبحرين و... کوشيد ه اند تا با استفاده از ابزار هاي گوناگون اقتصادي وسياسي فشار هايي را بر ايران وارد کنند در اين حال انتشار اسناد ويکي ليکس خود حکايت از تلاش هاي دو چندان اين کشور ها در تحريک واشنگتن به حمله به ايران داشته است در اين حال هر چند نمي‌توان به طور قاطع از صحت اين اسناد و سخنان مقامات و رهبران کشور هاي اين حوزه بر افزايش فشارها و حمله به ايران سخن گفت اما شواهد و دلايل فراواني در دو سال گذشته نشان داده است که بايد با نگاهي جدي و محتاطانه به سياست خارجي اين کشور‌ها در قبال ايران پرداخت در اين بين نبايد با ديدي سياه وسفيد به اين کشورها نگريست و انا ن را دشمنان مطلق يا دوستان متحد دانست چه اينکه واقعيات سياست خار جي هر کشوري بويژه کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس متاثر از دلايل چندي است دلايلي که از يک سو به منافع ملي اين کشور هاي کوچک و بزرگ ارتباط دارد و از سوي ديگر پيوند هاي سياسي و امنيتي اين کشور ها با غرب بويژه واشنگتن مرتبط است همين امر است که بيش از هر زماني بايد از نگاه هاي صرفا خوش بينانه به رويکرد اين کشور ها در قبال ايران پرهيز کرد . آرمان:نشست ژنو، توان آمريکا- ايران«نشست ژنو، توان آمريکا- ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم حسن بهشتي‌پور است كه در آن مي‌خوانيد؛اگر قرار است راه‌ حلي در موضوع هسته‌اي كشورمان حاصل ش�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 574]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن