تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797040065




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پاراگراف کتاب (33)


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
پاراگراف کتاب (33)




ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.








 
 
 
 


برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن 2 يا 3 تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.


راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.


ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.


*****
وقتی بچه مثبت ها به سفر می روند، شب را این طوری می گذرانند: یک بچه مثبت به هتل می رود و با دقت از قیمت ها، کیفیت ملافه ها و رنگ فرشها سر در می آورد. دومی به مرکز پلیس می رود و یک صورت از اموال منقول و غیر منقولی که همراه سه تاشان است و یک لیست از محتوای چمدان ها تهیه می کند. سومین بچه مثبت هم به بیمارستان می رود و فهرست دکترهای کشیک و رشته تخصص آنها را می گیرد.

بعد از تمام این دوراندیشی ها، مسافران ما در میدان اصلی شهر دور هم جمع می شوند، مشاهداتشان را با هم در میان می گذارند و به یک کافه می روند تا چیزی اشتها آور بنوشند. البته قبلش دست های همدیگر را می گیرند و دور یک دایره می رقصند. اسم این رقص، شادی بچه مثبتهاست.

  وقتی خُل خُلی ها به سفر می روند، با هتلهای پر، قطارهایی که رفته اند، باران سیل آسا و تاکسی هایی مواجه می شوند که یا نمی خواهند آنها را ببرند یا کرایه خیلی زیادی می خواهند.
خُل خُلی ها نا امید نمی شوند، چون از ته دل اعتقاد دارند که این اتفاق برای همه می افتد. موقع خواب به هم می گویند: « چه شهر قشنگی ! خیلی خیلی قشنگه !»
و تمام شب خواب می بینند که در شهر جشن بزرگی برپاست و آنها هم دعوت شده اند. و روز بعد با خوشحالی بیدار می شوند. خُل خُلی ها این طوری سفر می کنند.

  دوست جون ها ساکن اند. می گذارند اشیا و آدمها آنها را به سفر ببرند. و مثل مجسمه هایی هستند که باید رفت و دیدشان. چون آنها به خودشان زحمت حرکت کردن نمی دهند...!


قصه های قر و قاطی/ خولیو کورتاسار / مترجم: جیران مقدم
پاراگراف کتاب (33)


ضبط روشنه و خواننده داره می خونه: بگو در شبای تو چی می گذره/ بی من از شبای تو کی میگذره. تو لیوان رو تو دستت می چرخونی و زمزمه می کنی:
می دونی آخر هر عشق...ته تهش چیه؟ یا مرگه یا جدایی یا عادت...یه وقتایی هم نفرت...خیلی وقتا...
اونا که عشقشون با مرگ تموم میشه خوشبختن؛
اونا که عشقشون با جدایی تموم بشه غمگینن؛
اونا که به عادت برسن محتاجن، معتادن...؛
اونایی هم که عشقشون به نفرت برسه، بدبختن... از هر بیچاره یی بیچاره ترن...
تا حالا فکرشو کردی قراره ما به کدومشون برسیم؟
ساکت میشه، همه جا ساکت میشه. دیگه نه ضبط می خونه، نه هیچ صدای دیگه ای می آد. وقتی پای سکوت کر کننده می آد وسط، می دونی یه جای کار ایراد داره... اساسی ایراد داره. می گم: سخته...!

امشب نه شهرزاد/ حسین یعقوبی
پاراگراف کتاب (33)




جهان جای عجیبی ست
اینجا
هرکس شلیک می کند
خودش کشته می شود...!

کنسرت در جهنم / رسول یونان
پاراگراف کتاب (33)



... عشق میان انسان و حیوان، عشقی ناب است، عشقی بدون کشمکش و مجادله، بدون صحنه های دلخراش و بدون تغییر و تحول. کارنین در کنار ترزا و توما، محیط زندگی خود را بر اساس تکرار تنظیم می کرد و از آنها نیز همین انتظار را داشت. اگر کارنین به جای یک سگ، یک انسان بود، مسلماً از مدت ها قبل به ترزا گفته بود: گوش کن، از اینکه هر روز نان روغنی را به دهان بگیرم خسته شده ام، نمی توانی چیز تازه ای برای من پیدا کنی؟ تمامی محکومیت انسان در این جمله نهفته است. زمان بشری دایره وار نمی گذرد، بلکه به خط مستقیم پیش می رود. به همین دلیل انسان نمی تواند خوشبخت باشد، چرا که خوشبختی تمایل به تکرار است...!

بار هستی / میلان کوندرا / مترجم: پرویز همایون پور
پاراگراف کتاب (33)



... زندگی‌ تنها زمانی‌ قابل‌ تحمل‌ می‌شود که‌ انسان‌ با همانی‌ که‌ هست‌ کنار آمده‌ باشد، چه‌ در چشم‌ خودش‌ و چه‌ در چشم‌ دیگران‌. همة‌ ما باید با آن‌ چیز و کسی‌ که‌ هستیم‌ کنار بیاییم‌، و باید بپذیریم‌ که‌ این‌ دانش‌ تمجیدی‌ هم‌ برایمان‌ همراه‌ نمی‌آورد، که‌ زندگی‌ نشان‌ افتخاری‌ به‌ ما نمی‌دهد که‌ غرور، یا خودخواهی‌، یا کچلی‌، یا شکم‌گنده‌مان‌ را پذیرفته‌ایم‌ و تحمل‌ می‌کنیم‌. نه‌، راز قضیه‌ همین‌ است‌ که‌ پاداشی‌ وجود ندارد و ما باید خصلت‌های‌ ویژه‌ و سرشت‌ خودمان‌ را تا حدّ امکان‌ تحمل‌ کنیم‌، زیرا هیچ‌ میزانی‌ از تجربه‌ یا بصیرت‌ کمبودها، خودخواهی‌ها، یا آزمندی‌هایمان‌ را اصلاح‌ نمی‌کند.
باید یاد بگیریم‌ که‌ امیال‌ ما طنین‌ دُرُستی‌ در دنیا پیدا نمی‌کنند. باید قبول‌ کنیم‌ کسانی‌ که‌ دوستشان‌ داریم‌ ما را دوست‌ ندارند، یا آن‌ گونه‌ که‌ ما آرزو می‌کنیم‌ دوست‌ ندارند. باید خیانت‌ و نمک‌نشناسی‌ و از همه‌ سخت‌تر، این‌ را بپذیریم‌ که‌ کسی‌ هست‌ که‌ از حیث‌ شخصیت‌ یا فراست‌ از ما بهتر است‌ ...!

خاکستر گرم / شاندور مارائی / مترجم: مینو مشیری
پاراگراف کتاب (33)



... هیچ پرنده ای نیازمند افتادن عکسش در آب نیست. آب، عکس آسمان و پرنده را برای دلتنگی خودش میگیرد...!

من از دنیای بی کودک می ترسم | هیوا مسیح
پاراگراف کتاب (33)


از روزی که تومای ده ساله، پا توی ماشین کاماروی من گذاشت، یک‌ریز به صورت یک عادت همیشگی تکرار می‌کند: کجا می‌ریم، بابا؟ بار اول جواب می‌دهم: می‌ریم خونه.

یک دقیقه بعد، با آن حالت ساده‌لوحانه باز همان سوال را تکرار می‌کند، انگار چیزی در ذهنش گیر نمی‌کند.
بار دوم می‌پرسد: کجا می‌ریم، بابا؟

من دیگر جواب نمی‌دهم. راستش خودم هم دیگر نمی‌دانم کجا می‌رویم تومای بیچارۀ من. با جریان آب می‌رویم. می‌رویم مستقیما تا خود دریا ...

... کجا می‌ریم، بابا؟
می‌رویم توی اتوبان، در جهت مخالف رانندگی می‌کنیم. می‌رویم به آلاسکا، خرس‌های قطبی را نوازش می‌کنیم و خودمان را می‌اندازیم جلوشان. ما را می‌درند و می‌بلعند. می‌رویم به جستجوی قارچ. آمانیت فالوید می‌چینیم و باهاشان یک املت حسابی درست می‌کنیم.
به دریا خواهیم رفت. به خلیج مونت سن میشل. می‌رویم روی شن‌های روانش قدم می‌زنیم. شن‌ها ما را خواهند بلعید. به جهنم خواهیم رفت.

توما خونسرد و آرام ادامه می‌دهد: بابا، کجا می‌ریم؟
شاید قصد دارد رکوردش را بهبود ببخشد. به مرتبۀ صدم که می‌رسد، آدم دیگر نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد، می‌زند زیر خنده. با او، آدم اصلا احساس ملال و دلتنگی نمی‌کند...!

کجا می‌ریم بابا؟ | ژان‌لویی فورنیه | مترجم: محمدجواد فیروزی
پاراگراف کتاب (33)



... هدف نداشتن یعنی امید و آرزو نداشتن، این که به هر چه داری راضی باشی، چیزی را که دنیا از این طلوع تا طلوع بعدی به تو ارزانی می دارد بپذیری، برای این گونه زیستن باید زیاده نخواهی، همان بس که زنده بمانی...!

سانسِت پارک | پُل اُستر | مترجم: مهسا ملک‌مرزبان
پاراگراف کتاب (33)


... بی اشتهایی چه بسا بدترین دردهاست، وقتی سیر به دنیا می آین. قبل از اینکه فریاد بزنین دهنتون رو پر خوراکی می کنن، پیش از این که درخواست کنین بوسه می گیرین، قبل از اینکه پول درآرین خرج می کنین، اینا آدم را خیلی اهل مبارزه بار نمی آره. برای ما بی اقبال ها، چیزی که زندگی رو اشتها آور میکنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از حد امکانات ماست...!

نمایشنامه مهمانسرای دو دنیا | اریک امانوئل اشمیت | مترجم: شهلا حائری
پاراگراف کتاب (33)


استرادلِیتِر گفت: هِی... میخوای یه لطف بزرگی در حقم بکنی؟
گفتم: چی؟ ولی نه با میل و رغبت.
همیشه از یکی می خواست در حقش لطفِ بزرگی بکنه. این خوش تیپا، یا اونایی که خیال می کنن چه گُهی ان همیشه از آدم می خوان در حق شون لطفِ بزرگی بکنی. فقط چون خودشون کشته مُرده ی خودشونن فکر می کنن بقیه م کشته مُرده ی اونان. یه جورایی خنده داره...!

ناتور دشت | جی.دی.سلینجر | مترجم: محمد نجفی
پاراگراف کتاب (33)


... بهتر است خیال برت ندارد، آدم‌ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هر کس فقط از دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می‌زند. هر کس برای خودش و دنیا برای همه. عشق که به میدان می‌آید، هر کدام از طرفین سعی می‌کنند دردشان را روی دوش دیگری بیندازند، ولی هر کاری که بکنند بی‌نتیجه است و درد‌هاشان را دست نخورده نگه می‌دارند و دوباره از سر می‌گیرند، با ز هم سعی می‌کنند جایی برایش پیدا کنند.
می‌گویند: شما دختر قشنگی هستید. و زندگی دوباره آن‌ها را به چنگ می‌گیرد تا وقتی که دوباره‌‌ همان حقه را سوار کنند و بگویند: شما دختر خیلی قشنگی هسید. وسط این دو ماجرا به خودت می‌نازی که توانسته‌ای از شر دردت خلاص بشوی، ولی عالم و آدم می‌دانند که ابدا حقیقت ندارد و دربست و تمام و کمال نگهش داشته‌ای. مگر نه...؟


سفر به انتهای شب | لویی فردینان سلین | مترجم: فرهاد غبرائی
پاراگراف کتاب (33)


.. چیزی که تمام وجود مرا مجذوب می کند دلیلی ندارد که حتی ذره ای هم در تو اثر کند و بر عکس، چیزی که در نظر تو معصیت است ممکن است در نظر من معصومیت باشد ... چیزی که برای تو وخامتی به دنبال ندارد، ممکن است برای من حکم سنگ قبر را داشته باشد...!

نامه به پدر | فرانتس کافکا | مترجم: فرامرز بهزاد
پاراگراف کتاب (33)


... دریافتم خوبی‌هایی که ممکن است داشته باشیم همیشه به کارمان نمی‌آید، چون کافی نیست که یک آدم، آدم خوبی باشد، باید دیگران هم خوب باشند تا این خوبی دردی دوا کند...!
داستان زندگی من | لائو شه |مترجم: الهام دارچینیان
پاراگراف کتاب (33)


اوبر: آخرین باری که دیدمش بهش گفتم: گوش کنین سرژ. افسردگی یه مخمصه ست. کسی نمی تونه کمکتون کنه. کسی کاری نمی کنه، تنها راه علاج اراده است، اراده، اراده. این حرف من حالش رو سه برابر بدتر کرد. اصلا نباید چنین چیزی بهش می گفتم. عاطل و باطل مونده بود با چنان نگاه مخوفی که به عمرم ندیده بودم.

اینس: اگه من افسرده بودم و بهم می گفتن اراده، اراده، خودم رو یه راست از پنجره پرت می کردم پایین...!

سه روایت از زندگی | یاسمینا رضا | مترجم: فرزانه سکوتی

پاراگراف کتاب (33)








تاریخ انتشار: ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن